منوی ناوبری برگه ها

جدید

بازخوانی ۳ : عرفان، برابری، آزادی

بازخوانیِ متونِ شریعتی
بازخوانیِ متونِ شریعتی

.

نام مقاله : بازخوانی ۳ : عرفان، برابری، آزادی
نویسنده : شروین ارشادیان
موضوع : بازخوانی‌ی “عرفان، برابری، آزادی”
بخشِ سوم


مقدمه :

دوستان گرامی!

ما قصد داریم که، برخی از متونِ شریعتی را، به صورتِ موضوعی، در یک گروه فیس‌بوکی، موردِ نقد و بررسی و باخوانی قرار دهیم. و هر بخش را، پس از انجام کار، به صورت پستی، در تالار گفتمان شریعتی، قرار دهیم. دوستداران شریعتی که مایل هستند در این بازخوانی شرکت کنند، به این گروه در فیس‌بوک مراجعه نمایند، و در این مسیر، گامی فراپیش نهند.

با تشکر / کانون آرمان شریعتی

_
موضوع اول :

آرمان شریعتی : تثلیثِ رهایی‌بخشِ “عرفان، برابری، آزادی”

_
روش کار :

۱. بررسی متون شریعتی درباره‌ی “عرفان”، “برابری”، “آزادی”.
۲. بررسی متون شریعتی درباری “سرمایه‌داری”، “سوسیالیسم”، “دموکراسی”.
۳. بررسی‌ی استراتژی شریعتی در چگونگی تحقق آرمان “عرفان، برابری، آزادی”
۴. معرفی مقالاتی درباره آرمان شریعتی.
۵. معرفی و بررسی همایش‌های مربوط به آرمان شریعتی

امیدواریم که دوستانی که این همه خواستارِ یازخوانی‌ی اندیشه‌ی شریعتی بودند، اکنون که زمان آن فرارسیده است، فعالانه در تجزیه و تحلیل متن شرکت کنند.

_
متنِ شماره‌ی ۳

دوستان! متنِ شماره‌ی ۲، جهتِ شرح و نقد و بررسی، در ذیل آورده شده است. قصدمان این است که، متونی را، که به هم مربوط است، و موضوعِ مشخصی را دنبال می‌کند، موردِ بررسی قرار دهیم. و این شاخه آن شاخه نپریم. و بحث را پیوسته و موضوعی دنبال کنیم. خواهشمندیم که، کلمه به کلمه‌ی این متن را موردِ برسی قرار داده، و نظرتان را در بخشت کامنتِ این پست قرار دهید. آزادید که هر چند کامنت که مایل هستید در هر پست قرار دهید. کامنت‌های نامربوط بلافاصله حذف خواهد شد. لطفاً از ایجاد پست جدید خودداری نمائید! و نظرتان را تنها در بخش کامنتِ هر پست قرار دهید. امیدواریم، با حضور فعال دوستان، این صفحه، هر روز پربارتر گردد.

بزرگ‌ترین بدبختیِ آدمی
“… بدبختیِ بزرگ،
بزرگ‌ترین بدبختیِ آدمی،
در عصرِ ما،
این است که،
سه آرزوی‌ی تاریخی‌اش،
که تجلیِ سه نیازِ فطری‌اش بوده و هست،
از هم دور افتاده‌اند،
در حالی که،
این سه،
دور از هم،
دروغ‌اند،
هر سه دروغ می‌شوند،
بی‌هم نمی‌توانند زنده باشند،
تحققِ هر یک،
بسته به بودنِ آن دو تای دیگر است،
سه پایه‌ای که،
هر پای‌اش بِلَنگد،
دو پای دیگر نیز کج می‌شود،
می‌افتد.
.
عشقِ بی آزادی و عدالت،
صوفی‌گریِ موهوم است.
.
عدالتِ بی آزادی و عشق،
زندگیِ گله‌وار،
چه می‌گویم،
گوسفند در اصطبل‌های مدرنِ دامداریِ پیشرفته،
البته،
اگر عدالت،
راستین و مطلق باشد.
.
و آزادیِ بی عدالت و عشق،
لش‌بازی است،
و تنها در آزادیِ تجارت،
و آزادیِ جنسی تحقق دارد،
به کارِ زن‌بازی می‌خورد و زراندوزی،
و می‌بینی!…”
مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / ص ۷۸**

———-

بزرگ‌ترین فاجعه‌ی بشریت
“… آری،
بزرگ‌ترین فاجعه‌ی بشریت،
از هم جدا افتادنِ این سه بُعدِ وجودی‌ای است،
که “حجمِ انسانی” را تحقق می‌بخشد.
تجزیه و تفکیکِ سه بُعدِ لایَتَجَزا و لایَنْفک!
این، بزرگ‌ترین فاجعه‌ی انسانیِ ما
و قرنِ ما و جهانِ ما است،
و اندیشه و ایمانِ عصرِ ما.
و از این بزرگ‌تر،
که دامنه‌اش در خیال نمی‌گنجد،
این‌که،
هر یک از این سه بُعد را،
قتل‌گاهی برای آن دو بُعدِ دیگر کرده‌اند،
و هر یک از این سه برادر،
در سرزمینی،
کمر به قتلِ دو برادرِ دیگر بسته است.
هر کدام،
نقابی شده است و حجابی،
تا در پسِ آن،
آن دو تای دیگر را،
ذبحِ شرعی کنند،
و قتلِ مخفی.
.
لیبرالیسم،
پوششی جذاب،
تا در پشتِ آن،
عدالت را خفه کنند.
.
مارکسیسم،
درگاهِ هیجان‌انگیزی،
تا در درونِ آن،
انسان را،
از برون به بند کشند،
و از درون بمیرانند.
.
دین،
ضریحِ مقدسی،
با پوششِ سبز،
تا آزادی و عدل را،
با آن به خاک بسپارند…”
مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / ص ۷۸**
_
نظرات مطرح‌شده تا این لحظه :
شروین ارشادیان :
دیدگاه شماره ۱ :

بزرگ‌ترین بدبختی‌ی آدمی
 
از نظرِ شریعتی، “بدبختی‌ی بزرگِ” انسان در طولِ تاریخ، با توجه به فراهم نبودنِ شرایطِ اجتماعی _ اقتصادی _ تکنولوژیکی‌ی لازم در آن دوران‌ها، و “بزرگ‌ترین بدبختی‌ی آدمی” در عصرِ ما، با توجه به فراهم بودنِ شرایطِ اجتماعی _ اقتصادی _ تکنولوژیکی‌ی لازم در این دوران، جهتِ تحققِ یکپارچه‌ی این تثلیثِ رهایی‌بخش، “دور از هم افتادنِ” این سه آرزوی‌ی تاریخی‌ی انسان، یعنی “عرفان، برابری، آزادی”، و تلاش و مبارزاتِ تک بُعدی انسان در طولِ تاریخ، در جهتِ “تحققِ” یکی از ابعادِ این آرمانِ سه بُعدی، جدای از دو بُعدِ دیگر، بوده است. و این امر، “بزرگ‌ترین فاجعه‌ی بشریت” از دیدِ شریعتی است.

_
دیدگاه شماره ۲ :

سه نیازِ فطری‌ی انسان
 
از نگاهِ شریعتی، سه آرزوی تاریخی‌ی انسان، یعنی “عرفان، برابری، آزادی”، تجلی‌ی سه نیازِ فطری‌ی انسان بوده و هست، که سه بعدِ وجودی‌ی انسان است، و در نهایت، “حجمِ انسانی”ی او را تحقق می‌بخشد. عرفان (عشق)، که تجلی‌ی نیازِ فطری‌ی “پرستش” است، در پرستشِ دگر (اشیای طبیعت، انسان، جامعه، و خدا)، ظاهر شده است. برابری، که تجلی‌ی نیازِ فطری‌ی “عدالت‌طلبی” است، در شکلِ بیزاری‌ی انسان از هرگونه تبعیض، بُروز کرده است. و آزادی، که تجلی‌ی نیازِ فطری‌ی “رهایی‌طلبی”ی انسان است، در تلاشِ بی‌پایانِ انسان، برای رهایی از قید و بندهای طبیعی، اجتماعی، وجودی، و…، جلوه‌گر شده است.

_
دیدگاه شماره ۳ :

نقشِ زر و زور و تزویر
 
در منظومه‌ی فکری‌ی شریعتی، تثلیثِ اسارت‌بارِ “زر و زور و تزویر”، در شکل‌گیری‌ی سه آرزوی تاریخی‌ی انسان، یعنی “عرفان، برابری، آزادی”، نقشی اساسی داشته است. در دورانِ پیشاتاریخی، یعنی در دورانِ زندگی‌ی جنتی، این سه نیازِ انسان، به شکلی طبیعی، و در حد و اندازه‌های بشرِ آن دوران، برآورده می‌شده است، اما، پس از عصیانِ انسان، و خروجِ از زندگی‌ی جنتی، و هبوطِ در کویر، و پیدایشِ مالکیت، و شکل‌گیری طبقات، و سلطه‌ی طبقه‌ی حاکم، مرکب از سه چهره‌ی “زر و زور و تزویر”، و آغازِ تاریخ، امکانِ برآورده شدنِ آن سه نیازِ انسان، از دست رفت، و این سه نیازِ فطری، با ورودِ به عرصه‌ی تاریخ، و سرکوب شدنِ هر یک از این نیاز‌ها توسط یکی از سه چهره‌ی طبقه‌ی حاکم، و دیرپایی‌ی این سرکوب، و عدمِ ارضای این نیازهای فطری، در یک پروسه‌ی تاریخی، این “نیاز”ها، به سه “آرزو”ی تاریخی‌ی انسان مبدل گشت.

_
دیدگاه شماره ۴ :

تبارشناسی‌ی سه آرزوی تاریخی
 
با بررسی‌ی نگاهِ تاریخی‌ی شریعتی، به این امر پی می‌بریم که، شریعتی، با به‌کارگیری‌ی اصطلاحِ “سه آرزوی تاریخی”، که با تکیه بر نگاهی تبارشناسانه به این موضوع مطرح شده است، بر این باور است که، این سه نیازِ فطری‌ی انسان، در متنِ “جامعه” و “تاریخِ” قابیلی، که همواره در سلطه‌ی طبقاتِ حاکم، با سه چهره‌ی “زر و زور و تزویر” بوده است، در یک پروسه‌ی تاریخی، به یک “آرزو”، تبدیل گشته است، و در نتیجه، برای تبدیلِ مجددِ این سه “آرزو”، به سه “نیازِ” فطری‌ی ارضاء‌شونده در هم‌اکنون و هم‌اینجا، راهی نداریم جز، در هم شکستنِ سه چهره‌ی “زر و زور و تزویر”، در یک مبارزه‌ی سه مرحله‌ای، و نیز، نابودی‌ی مالکیتِ خصوصی، به مثابه‌ی شقه‌کنده‌ی جامعه‌ی انسانی، و عاملِ شکل‌گیری‌ی نظامِ طبقاتی در تاریخ. و آنگاه، سرزدنِ بستری “دموکراتیک _ سوسیالیستی _ اومانیستی” (و به قولِ حافظ: عالمی دیگر)، برای خلقِ انسانی نو.

_
دیدگاه شماره ۵ :

سه قلوهای به هم چسبیده!
 
شریعتی بر این باور است که، این سه نیازِ فطری‌ی انسان، از هم “تفکیک‌ناپذیر”، و “جدایی‌ناپذیر”ند، چنان که گویا سه برادر یا سه خواهرند، که از سَر، به هم چسبیده‌اند، و هرگونه تلاش در راستای جداسازی‌ی آنان، جراحی‌ی مرگباری خواهد بود، که به مرگِ هر سه‌ی آنان ختم خواهد شد. و حیاتِ هر یک از آنان، به حیاتِ دو تای دیگر وابسته است. و تلاشِ تمامی‌ی مبارزان، مصلحان، و عارفان، در برپا نگهداشتنِ این سازه، با تکیه بر یکی از این سه پایه، به شکستِ فضاحت‌بار و فاجعه‌باری منجر شده است. شکستِ نظامِ عرفانی _ معنوی _ مذهبی‌ی کلیسایی در قرونِ وسطی، که به یک نظامِ توتالیترِ مذهبی‌ی حقیرسازنده‌ی انسان کشیده شد. و شکستِ نظامِ آزادی‌طلبِ انقلابِ کبیر فرانسه، که در منجلابِ نظامِ سرمایه‌داری‌ی هارِ انسان‌کش فرو رفت. و نیز، شکستِ نظامِ برابری‌خواهِ انقلابِ اکتبر، که در چنگالِ یک نظامِ تکنوکرات _ بوروکراتِ توتالیترِ وحشی‌ی استالینی گرفتار آمد، مویدِ شکست‌پذیری‌ی هرگونه تلاشی است که، با نادیده گرفتنِ این سه نیازِ درهم تنیده‌ی انسان، در پی‌ی تحققِ یکی از سه آرزوی‌ی تاریخی‌ی او برآمده است!

_
دیدگاه شماره ۶ :

سه نیاز، سه مکتب
 
از نظرِ شریعتی، سه مکتبِ دعوت‌گرِ به این سه نیاز، عبارت بودند از: ۱. لیبرالیسم، که پوششی است جذاب، تا در پشتِ آن، عدالت را خفه کنند. ۲. مارکسیسم، درگاهِ هیجان‌انگیزی، تا در درونِ آن، انسان را، از برون به بند کِشند، و از درون بمیرانند. ۳. و دین، ضریحِ مقدسی، با پوششِ سبز، تا آزادی و عدل را، با آن به خاک بسپارند. در این رابطه، آنچه را که می‌توان از مجموعه‌ی اندیشه‌ی شریعتی دریافت، این است که، جدای از ضعفِ احتمالی‌ی موجود در خودِ این مکاتب، عاملِ اساسی‌ی این شکستِ تاریخی، نگاهِ تک‌بُعدی‌ی این مکاتب، و تکیه‌ی آنان در برآوردنِ تنها یکی از سه نیازِ اساسی و درهم تنیده‌ی انسان است. و بنابراین، تنها راهِ رهایی‌بخش، پیروی از مکتبی است که، پروژه‌ی رهایی‌بخشِ “عرفان، برابری، آزادی” را، در دستورِ کارِ خویش قرار داده، و در همان حال، جهان‌بینی‌ی آن مکتب، قادر به توجیهِ فکری _ وجودی‌ی این آرمان نیز باشد. که از نظرِ من، “مذهبِ رهایی‌بخشِ شریعتی”، شایسته‌ی چنین جایگاهی است.

_
دیدگاه شماره ۷ / دیدگاه پایانی :

سه نیاز، سه نهضت
 
شریعتی، بر این باور است که، علی‌رغمِ شکستِ فاحشِ سه “نظامِ” دعوت‌گرِ به این سه نیاز، یعنی نظامِ حاکمِ مذهبِ کلیسایی، نظامِ حاکمِ لیبرالیستی، و نظامِ حاکمِ مارکسیستی، در تحققِ این سه آرزوی تاریخی‌ی انسان، و سرخورده شدنِ عارفان، برابری‌طلبان، و آزادی‌خواهان درست در نیمه‌ی قرنِ بیستم، و در آستانه‌ی برباد رفتنِ امیدِ رهایی‌ی در قلبِ روشنفکران، جنگِ جهانی‌ی دوم، علی‌رغمِ نتایجِ فاجعه‌بارِ آن، عاملی بود برای حضورِ دوباره‌ی سه “نهضتِ” عرفانی (به صورتِ جریانِ بازگشتِ به معنویت و مذهب)، سوسیالیستی (به صورتِ جریانِ سوسیالیستی‌ی چپِ نوی دموکراسی‌خواه و انتقادی )، و اگزیستانسیالیستی (به صورتِ یک جریانِ فعالِ فکری _ اجتماعی، در راستای نجاتِ مفهومِ انسان و آزادی از بینشِ لیبرالیستی)، که بارِ دیگر، این فرصتِ طلایی را، در اختیارِ ما قرار داده است، تا با بررسی‌ی انتقادی‌ی آن سه “نظام”، و داشتنِ یک نگرشِ “انتقادی _تلفیقی” به این سه “نهضت”، در راستای “طرح _ پیرایش _ و ارائه”ی پروژه‌ی “عرفان، برابری، آزادی”، گام برداریم.

_
تمامی بخش‌های مقاله :
بازخوانی ۱ : عرفان، برابری، آزادی
بازخوانی ۲ : عرفان، برابری، آزادی
بازخوانی ۳ : عرفان، برابری، آزادی


تاریخ انتشار : ۱۳ / اردیبهشت / ۱۳۹۴
منبع : فیس‌بوک : بازخوانی متون شریعتی

ویرایش : شروین یک بارedit


.

Print Friendly, PDF & Email

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × چهار =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.