منوی ناوبری برگه ها

جدید

بازخوانی ۲ : عرفان، برابری، آزادی

بازخوانیِ متونِ شریعتی
بازخوانیِ متونِ شریعتی

.

نام مقاله : بازخوانی ۲ : عرفان، برابری، آزادی
نویسنده : شروین ارشادیان
موضوع : بازخوانی‌ی “عرفان، برابری، آزادی”
بخشِ دوم


مقدمه :

دوستان گرامی!

ما قصد داریم که، برخی از متونِ شریعتی را، به صورتِ موضوعی، در یک گروه فیس‌بوکی، موردِ نقد و بررسی و باخوانی قرار دهیم. و هر بخش را، پس از انجام کار، به صورت پستی، در تالار گفتمان شریعتی، قرار دهیم. دوستداران شریعتی که مایل هستند در این بازخوانی شرکت کنند، به این گروه در فیس‌بوک مراجعه نمایند، و در این مسیر، گامی فراپیش نهند.

با تشکر / کانون آرمان شریعتی

_
موضوع اول :

آرمان شریعتی : تثلیثِ رهایی‌بخشِ “عرفان، برابری، آزادی”

_
روش کار :

۱. بررسی متون شریعتی درباره‌ی “عرفان”، “برابری”، “آزادی”.
۲. بررسی متون شریعتی درباری “سرمایه‌داری”، “سوسیالیسم”، “دموکراسی”.
۳. بررسی‌ی استراتژی شریعتی در چگونگی تحقق آرمان “عرفان، برابری، آزادی”
۴. معرفی مقالاتی درباره آرمان شریعتی.
۵. معرفی و بررسی همایش‌های مربوط به آرمان شریعتی

امیدواریم که دوستانی که این همه خواستارِ یازخوانی‌ی اندیشه‌ی شریعتی بودند، اکنون که زمان آن فرارسیده است، فعالانه در تجزیه و تحلیل متن شرکت کنند.

_
متنِ شماره‌ی ۲

دوستان! متنِ شماره‌ی ۲، جهتِ شرح و نقد و بررسی، در ذیل آورده شده است. قصدمان این است که، متونی را، که به هم مربوط است، و موضوعِ مشخصی را دنبال می‌کند، موردِ بررسی قرار دهیم. و این شاخه آن شاخه نپریم. و بحث را پیوسته و موضوعی دنبال کنیم. خواهشمندیم که، کلمه به کلمه‌ی این متن را موردِ برسی قرار داده، و نظرتان را در بخشت کامنتِ این پست قرار دهید. آزادید که هر چند کامنت که مایل هستید در هر پست قرار دهید. کامنت‌های نامربوط بلافاصله حذف خواهد شد. لطفاً از ایجاد پست جدید خودداری نمائید! و نظرتان را تنها در بخش کامنتِ هر پست قرار دهید. امیدواریم، با حضور فعال دوستان، این صفحه، هر روز پربارتر گردد.

امامتِ انسانِ امروز
“… به قولِ فانون :
ما نمی‌خواهیم،
از آفریقا،
یک اروپای دیگر بسازیم.
تجربه‌ی آمریکا،
هفت جدِ ما را بس است!
ما از جامعه‌ی خودمان،
یک اروپای شرقیِ دیگری،
هم نمی‌خواهیم بسازیم.
تجربه‌ی روسیه‌ی بی‌مَرد،
و یا چینِ هشتصد میلیونی،
که در آن فقط یک مرد بیش‌تر وجود ندارد،
تمامیِ بشریتِ مظلوم را بس است.
ما می‌خواهیم،
یک اندیشه‌ی نو،
یک نژادِ نو،
بیآفرینیم،
و بکوشیم تا،
یک انسانِ تازه،
بر روی پاهای خویش به پا ایستد.
.
این، کدام انسان است؟
انسانی که،
مولوی و بودا و مزدک را،
ما،
در چهره‌اش،
یکجا،
باز می‌شناسیم.
رسیدن به جهان‌بینی و مسلکی،
که این هر سه،
در آن،
با هم،
سازش و آمیزشِ خوش‌آهنگ،
و زیبا و طبیعی‌ای یافته باشند،
کاری است که،
رنج و جهاد و اجتهاد
و اخلاص و ایثار
و نبوغ و دانش و آگاهی
و تجربه و پشت‌کارِ بسیاری را می‌طلبد.
.
کشفِ این راه،
و کوفتنِ آن،
و ارائه‌ی آن،
به روشنفکرانِ “آزاد”ی،
که بن‌بست‌ها را،
در پایانِ همه‌ی راه‌ها،
احساس کرده‌اند،
و با این همه،
از جست‌و‌جو باز نایستاده‌اند،
کارِ یک تن و یک جمع،
و یک نسلِ تنها نیز نیست.
اما،
برای آغازِ سخن گفتنِ از آن،
من امیدوار بودم که،
بیش از این بتوانم کار کنم،
و عمرم را نثارِ آن سازم.
.
امامتِ انسانِ امروز،
که تشنه‌ی مسیحی دیگر،
و نجات‌بخشی دیگر،
و ایمان‌ی دیگر است،
این “تثلیث” است.
تثلیثی که،
زیربنای طبیعی و حتمی‌ی توحید است.
و به راستی که،
علی،
آن مسیحِ مثلث است،
که یکی است،
و در عینِ حال،
سه تا،
سه تا است،
و در عینِ حال،
یکی!…”
مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / ص ۱۰۹*
_
نظرات مطرح‌شده تا این لحظه :
علیرضا خلیلی :

اين همان توحيد در برابر شرك است كه دكتر مطرح مي‌كند. متاسفانه در اسلامِ موجود و يا تاريخى (و شيعه به طور اخص)، آشتى‌ی طبقاتى را موجب مي‌شود، و همان طور كه دكتر می‌گويد، وقتى استثماركننده و استثمارشونده، هر دو، براى حسين اشک مي‌ريزند، اين احساس كاذب را در استثمارشونده تقويت می‌كند كه، اين هر دو، وابسته به يك آرمان و عقيده و مكتب‌اند، و لذا، مانعى بزرگ براى آگاهى از وضعيتِ طبقاتى‌ی افراد می‌شود. برادرى در نظامى كه يكى خون می‌مکد، و ديگرى خونش مكيده می‌شود، فريبى است كه، فقط توجيه شرك است در لباسِ توحيد.

_
شروین ارشادیان :
دیدگاه شماره ۱ :

عالمی دیگر بباید ساخت
 
دکتر شریعتی، هم‌چون حافظ، بر این باور است که، برای رهایی‌ی انسان، باید، در گامِ اول، “جامعه‌ای نو” (عالمی دیگر) ساخت، تا بتوان، در آن بسترِ آماده، “انسانی نو” (وز نو آدمی) ساخت. چون، در یک جامعه‌ی منحط و فاسد (عالمِ خاکی)، هر چند می‌توان امیدِ پرورشِ تعدادِ محدودی از روشنفکرانِ خودآگاه را داشت، اما، امکان و امیدِ تحولاتِ عمیقِ اجتماعی را نمی‌توان داشت (نمی‌آید به دست). و تلاش برای ساختنِ تک تکِ انسان‌ها، در یک جامعه‌ی فاسد، خیالی پوچ است. چه، به قولِ شریعتی، تا ما یکی را بسازیم، ساختارِ فاسدِ جامعه، ده‌ها نفر را به کام خویش کشیده است!

آدمی، در عالمِ خاکی، نمی‌آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت، و از نو، آدمی

در این راستا، شریعتی، بر اساسِ باورِ خویش، به ضرورتِ حیاتی‌ی وجودِ یک “الگو”، برای ساختنِ انسان و جامعه، به دنبالِ یافتنِ یک جامعه‌ی نمونه‌ی محقق و موجود، در “همین جا”، و “هم اکنون”، است. و به طورِ طبیعی، در چشم‌اندازش، دو الگوی پُرطرفدار و پُرقدرت و پُرجاذبه، موجود است: نخست، یک جامعه‌ی غربی، که دستاوردِ ایدئولوژی‌ی لیبرال _ دموکراسی است، که “انسانِ قلابی” ساخته است، و دوم، یک جامعه‌ی مارکسیستی، که دستاوردِ ایدئولوژی‌ی مارکسیسمِ دولتی است، که “انسانِ قالبی” ساخته است، و گزینشِ یکی از آنان، اولین، و نیز، ساده‌ترین راهی است که، روندگانِ آن راه، در میانِ روشنفکران، علی‌رغمِ توصیه‌ی مسیح، بسیارند!

در این مرحله‌ی خطیر و حیاتی‌ی گزینشِ الگویی برای کار، فریاد و دعوتِ مسیح‌وارِ آن روشنفکرِ آواره، فرانتس فانون، که گویی انعکاسِ سروشِ حافظِ شیرازی در عصرِ کنونی بوده است، شریعتی را بر آن داشت که، به جای پذیرشِ منفعلانه‌ی این الگوهای موجود، به آسیب‌شناسی‌ی همه‌ی تلاش‌ها، قیام‌ها، نهضت‌ها، جنبش‌ها، و انقلاب‌های درهم شکسته‌ی تاریخ پرداخته، و سرانجام، پس از سال‌ها تلاشِ فکری‌ی ژرف و رنج‌آور، با کشفِ گلوگاه‌هایی که عاملِ شکستِ تمامی‌ی این پروسه‌های تحول‌خواهی‌ی تاریخی‌ی بوده است، “طرحی نو” در افکند، و تثلیثِ رهایی‌بخشِ “عرفان، برابری، آزادی” را، که بی شک، عزیزترین دستاوردِ شریعتی، و روشنفکری‌ی مذهبی‌ی ایران است، به جامعه‌ی بشری، و جهانی پسامدرن، ارزانی دارد.

_
دیدگاه شماره ۲ :

بر پای ایستادنِ “انسانی نو”!
 
شریعتی، بر این باور است که، ما، روشنفکرانِ جهانِ سوم، در آفرینشِ یک “انسانِ نو”، که گویا یک “نژادِ نو”ای است!، نباید از جامعه‌ی غربی و شرقی، و انسانِ غربی و شرقی، الگوبرداری کنیم، چرا که، انسانِ پرورده‌ی این هر دو نظام، انسانی است “تک‌ساحتی”. یکی “انسانی قلابی”، و دیگری، “انسانی قالبی”. و هر دو، یک “مسخ”!

در این مرحله‌ی حیاتی‌ی انتخاب، سوالِ بزرگ شریعتی این است که: این انسان، چگونه انسانی است؟ و پاسخِ شریعتی، بیش و پیش از آن که، تعیینِ استانداردهایی جدید!، و بیانِ خصوصیاتِ این انسان باشد، طرحِ ضرورتِ حیاتی‌ی “چند بُعدی” بودنِ، به قولِ شاملو، این “آفرینه”ی است که، قرار است، در سیرِ تاریخی‌ی رنج‌بارِ انسان، بر روی پاهای خویش، بایستد.

این “انسانِ نو”، همان انسانِ آرزویی‌ی فردای این “دورانِ مسخِ انسان”، انسانی است دارای سه چهره و سه بُعدِ “عرفان” (چون مولوی)، “برابری” (چون مزدک)، و “آزادی” (چون بودا). انسانی که، با یک نگاهِ به او، این هر سه چهره‌ی پُرشکوهِ تاریخِ انسان را، در یک چهره، هر چند حتی نه در اندازه‌هایی به آن شکوهِ آزانگیزِ آنان، اما، در یک وجود، در یک جا، و در یک زمان، بتوان دید! و این رجزِ ناحق و زودخوانده‌ی خدایی را، بر خودمان بخوانیم که: آفرین بر تو ای روشنفکرِ آواره! بر تو ای برترین آفریننده!

_
دیدگاه شماره ۳ :

نیاز به یک جهان‌بینی
 
برای آفرینشِ این “انسانِ نو”، انسانی چند ساحتی، که سه چهره‌ی “مولوی، مزدک، و بودا” را، در یک وجود، در خویش بنمایاند، نیازمندِ به خلقِ یک “جهان‌بینی”ی نو هستیم، که این هر سه چهره، در ساختارِ آن جهان‌بینی، با هم، سازش و آمیزشِ خوش‌آهنگ و زیبا و طبیعی‌ای یافته باشند، کاری که، رنج و جهاد و اجتهاد و اخلاص و ایثار و نبوغ و دانش و آگاهی و تجربه و پشت‌کارِ بسیاری را می‌طلبد. در همین راستا بود که، شریعتی، به عنوانِ آغازگرِ این راهِ رهایی، تلاش کرده است، تا با طرحِ جهان‌بینی‌ی توحیدی، در “طرحِ هندسی‌ی مکتب”، و تالیفِ تثلیثِ رهایی‌بخشِ “عرفان، برابری، آزادی”، به عنوانِ یک آرمان، انسانِ امروز را، به این جهان‌بینی و آرمان، برای کوفتنِ این راهِ پرسنگلاخ و دشوار، مسلح سازد. راهی پُر مسئولیت، که تازه توسط شریعتی مطرح شده است.

_
دیدگاه شماره ۴ :

طراحی _ پیرایش _ ارائه
 
از نظر شریعتی، ما روشنفکران، و به ویژه، روشنفکرانِ مذهبی، پس از “کشفِ” طرحِ رهایی‌بخشِ “عرفان، برابری، آزادی”، که توسطِ خودِ شریعتی، به عنوانِ طراحِ آن، در مرحله‌ی اولِ راه، صورت گرفته است، باید دو مرحله‌ی دیگرِ راه را، یعنی مرحله‌ی “پیرایش”، و مرحله‌ی “ارائه”ی طرح، به روشنفکرانِ “آزاد”اندیشِ پیروِ دیگر مکتب‌های جهانی، که بن‌بست‌ها را، در پایانِ همه‌ی راه‌ها، احساس کرده‌اند، و با این همه، از جست‌و‌جو باز نایستاده‌اند، به انجام برسانیم. رسالتی بس دشوار و درازدامن، که انجامِ آن، کارِ یک تن و یک جمع، و یک نسلِ تنها نیز نیست. راهی که، شریعتی، در آرزوی آن بود که، پس از آغازِ سخن گفتنِ از آن طرح، بیش از این بتواند کاری کرده، و عمرش را، نثارِ آن سازد، که ساخت! و امروز، ما ماندیم و این رسالتِ بزرگِ جهانی، و جهانی نیازمندِ این طرحِ رهایی‌بخش. پس، به پیش!

_
دیدگاه شماره ۵ / دیدگاه پایانی :

امامتِ انسانِ امروز
 
پیام و دعوتِ رهایی‌بخشِ شریعتی، به منتظران، آن است که، دیگر در انتظارِ ظهورِ مسیحِ نجات‌بخشی، ظهورِ امامِ قائمی، و طلوعِ جبری‌ی جامعه‌ی کمونی، که چون طلوعِ خورشیدِ فرا سرخواهد زد!، نمانیم، و امامتِ خود، جامعه، و جهان را، به این تثلیثِ جادویی بسپاریم. تا بستری شود، برای سرزدن و طلوعِ انسانی نو، در یک جامعه‌ی “دموکراتیک، سوسیالیستی، و اومانیستی”، جامعه‌ای رها از سلطه‌ی هماره‌ی زر و زور و تزویر، که در چهره‌ی آن انسانِ نو، درخششِ تجلی‌ی سه روحِ مولوی، مزدک، و بودا را، بنگریم، چنان که پیش از این، آن سه چهره را، یک جا، در چهره‌ی علی، آن انسانِ کامل، دیده‌ایم. و از آن پس، راهِ خداگونگی را، پی بگیریم، راهی که، هر گامِ آن، تحققِ ارزش‌های انسانی _ خدایی است در خویش، و تحققِ آن نوع از زندگی، که به قولِ اقبالِ لاهوری، گوهر ساختن در صدفِ خویش، و دردانه‌ی اقیانوسِ وجود شدن است.

_
تمامی بخش‌های مقاله :
بازخوانی ۱ : عرفان، برابری، آزادی
بازخوانی ۲ : عرفان، برابری، آزادی
بازخوانی ۳ : عرفان، برابری، آزادی


تاریخ انتشار : ۱۳ / اردیبهشت / ۱۳۹۴
منبع : فیس‌بوک : بازخوانی متون شریعتی

ویرایش : شروین یک بارedit


.

Print Friendly, PDF & Email

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × 3 =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.