پیکرِ هاله سندِ ماست
اگر راست میگویید، و جسارتِ مواجهه با حقیقت را دارید، پیکرِ هاله سحابی را ندزدید.
هنوز باور نمیکنم مرگِ هاله را. داغ است و درد این روزها برای ما. و نمک بر این زخمِ یاوهگوییهای حاکمان و دریوزگانِ قدرت در سایتهای تابناک از رذالتشان.
کشورِ ما، کشورِ شگفتانگیزی است.
کشورِ ما، کشوری است که، متهم باید بیگناهیاش را ثابت کند، و نه مدعی گناهکاریی او را.
کشورِ ما، کشوری است که، مقتول باید قاتلاش را بیابد، و نه مامورِ قانون.
در کشورِ ما، زندانی را میزنند، که به کارهای نکرده، اعتراف کند، نه به کارهای کردهاش.
کشورِ ما، کشوری است که، ندا آقا سلطان، یا با همکاریی خودش، در یک سناریو، کشته شده، و یا، توسطِ افرادِ اجیرشدهای، که از آن سوی مرز آمدهاند، و نه کسی که، همگان، با چشمانشان، شلیکِ او را دیدهاند، و کارتاش را گرفتهاند.
در کشورِ ما، عدهای نفوذی، به لباسِ بسیجی در میآیند، و آدم میزنند، و میکوبند، و میکشند.
در کشورِ ما، شاهدانِ شکنجه و تجاوز دروغگویند، و باید در اتاقهای بازجویی دنبالِ شاهد بگردند، و دژخیمانِ روسیاه و تیرهقلب، راستگویانند.
کشورِ ما، کشوری است که، حاکماناش برای حفظِ قدر ت و ثروت، “هست” را “نیست”، و “نیست” را “هست” میکنند.
در کشورِ ما، دورِ سرِ رئیسِ دولتاش، “هاله”ای که نیست را هست میکنند، و میبینند، اما، مرگِ “هاله”ی به ستم کشتهی ما را، انکار میکنند، و مرگی ناگهانی میدانند، و به گردنِ خودش میاندازند.
اما :
پیکرِ در هم کوبیدهی هالهی ما، سند و بینهی تاریخیی ماست در پیشگاهِ خدا، مردم، و حاکمانِ تیرهدل.
این دورویان، اگر از سایهشان نمیترسیدند، چنین نمیکردند که با هاله کردهاند، و اگر ذرهای جرات، در کنارِ لاف و گزافگوییهای آسمانکوبشان برای راستییآزمایی دارند، پیکرِ هاله را ندزدند، و به سرعت در خاک پنهان نکنند.
معاینهی پزشکانِ بیطرف، میتواند داورِ بینِ ما، و سندِ حقانیتِ معترضانِ مظلوم باشد، و یا حاکمانِ پُر مدعا و ریاکارانِ دغلکار.
اگر راست میگویید، و جسارتِ مواجهه با حقیقت را دارید، پیکرِ هاله را نیز، مانندِ پیکرِ پدرش، ندزدید.
اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید!