نیاز به روشِ شریعتی
شریعتی فارغ از آن چه گفت و نوشت، مبدع روشی در روشنفکری دینی این سرزمین است که همواره نام او به دلیل همین ابداع جاودان خواهد ماند. در زمانهای که او میزیست، چهار نحله، به طرح دستاوردهای خود به منظور ایجاد تحولی عمیق، اقدام کرده بودند:
نخستین نحله، سنتمدارانی بودند که از دل مفاهیم کهن خود مایل به یافتن صراط مستقیم برای نسل جوان و دانشگاهی بودند. این نحله تمامی دستاوردهای چپ و راست زمانه خویش را برای دستیابی به این هدف طرد میکرد. نحله دوم روشنفکرانی بودند که با آموزههای جهانی چپ و یا راست، مترصد ایجاد تحول در ساختارهای اجتماعی و فرهنگی بودند. اینان هرچند جهانی میاندیشیدند، اما از لوازم پیروزی که توجه به فرهنگ حاکم بر ساختار موجود ایران بود، غفلت میورزیدند. نحله چهارم، روشنفکرانی متدین بودند که زیربناهای شناختی آنان چپ غربی یاراست غربی بود، و دین در این میان پوششی جهت تبیین تئوریها به کار میرفت. این دسته هرچند دغدغه دین داشتند، اما ابزار علمی آنان، امکان تحقق چنین ایدهای را به آنان نمیداد.
نحله چهارم، روشنفکرانی بودند که شناخت نسبتاً جامعی از حرکتها و جنبشهای اسلامی یکصد سال اخیر داشته و از دل تجربیات این حرکت به دنبال استمرار حرکت سیدجمال الدین اسدآبادی و… به منظور حضور دین و قرآن در صحنه زندگی بودند. این دسته با آگاهی از مسائل عمده ایران، به منظور ارائه راه حل از دو سو دست به اقدام زد:
۱. به شناخت عمیق سنت دینی خود روی آورد و سعی کرد با غبار روبی، به گنجهای پنهان در سنت دست بیابد؛
۲. به شناخت عمیق و گسترده غرب روی آورد و تلاش کرد از دستاوردهای علمی آن به عنوان ادبیات بحث، در نظریه پردازیهای نوین مدد گیرد. این نیرو هرچند جهانی میاندیشید، اما سعی میکرد راه حل هایش متناسب با مسائل داخلی به دست داده و به عبارتی محلی و منطقهای عمل کند.
مرحوم شریعتی در زمره روشنفکران دسته چهارم بود. وی در تحقق نحله چهارم به شدت تأثیرگذار بود. این تأثیرگذاری نیز از یک سو از تاریخ پیامبر اسلام، از سوی دیگر از مطالعه عمیق دربارهی انتلکتوئل و رسالت او ناشی میشد. وی معتقد بود که خصوصیاتی را که برای انتلکتوئل در کتاب “ویژگیهای قرون جدید” (ص۱۹۹) ذکر کرده، کلید فهم سه قرن اخیر دنیای امروز و نیز تمام طبقه متفکر جهان امروز است. وی از زبان روسو، رسالت روشنفکر را “ایجاد بینایی در مردم” میداند؛ زیرا پس از بینایی، جامعه برای خود برنامه طراحی خواهد کرد (همان ص ۱۸۷).
شریعتی در ادامه در انتقاد از روشنفکران میگوید: روشنفکران به جای اینکه به مردم بینایی بدهند، آنها را رهبری یا راهنمایی کرده اند. بنابراین او به جای رهبری مردم، مایل بود چراغی برای بینایی مردم در کوران ایسمها و مکتبهای مختلف باشد، شریعتی این مسئولیت را برای روشنفکر بیشتر در دوره انتقال، با اهمیت میدید ؛ زیرا در این دوره تمامی پیوند هایی که جامعه را به گذشته و حال متصل میکرده مثل مذهب، عادات و رسوم، ازدواج و… سست شده و جامعه در یک آنومی و بی هنجاری به سر میبرد. پی آمد چنین گسستی میتوانست چنین وضعیت هایی را در جامعه پدید آورد:
بیگانه شدن روز افزون فرد با خویش، ایجاد پدیده خود بدی و اینکه آنچه داریم بد است، دیگر پرستی یا غیرپرستی که ناشی از بینش خود بدی است، شخصیت زدایی، تعصب زدایی، عجز در تشخیص و تصمیم و انتخاب که در نهایت منجر به انتخاب دیگری برای ما میشود، عشق به هرچیزی که به دیگری منسوب است، عقده حقارت و تلاش افراطی برای لجن مال کردن آن چه داریم، سقوط اخلاقی و اعتقادی و بروز آشفتگی و سراسیمگی، عجز در انتقاد از دیگری که معلول کلی نگری است، ایجاد ناخودآگاهی و یک “نمی دانم چه هستم”، فریاد اعتراض عمومی از فساد اخلاقی که از نشانههای بارز دوره انتقال و تبدیل است، و در نهایت افزایش تصاعدی جرم و جنایت در جامعه.
به زعم شریعتی وقتی روشنفکر میبیند جامعهاش به مرحله انتقال رسیده است و مراحل فوق را میگذراند، نه تنها ناامید نمیشود، بلکه برخلاف آدم عامی، این علایم را مثبت و امیدوار کننده میداند… از همین رو بود که او گامهای بعدی خود را هرچه استوارتر بر میدارد. ابتدا هنگامی که به تاریخ انتقال دوره قرون وسطی به قرون جدید نگاه میکند، در مییابد که یکی از عوامل اساسی تغییر در اروپا جنگهای صلیبی بوده که به واسطه آن اروپاییان با چشمان خود در جامعه اسلامی دیدند که برای تماس با خداوند دستگاه عریض و طویل کلیسا وجود ندارد و از همان جا مقام شکناپذیر پاپ به عنوان وابستگیاش به خداوند، دچار شک و تردید شد(ویژگیهای قرون جدید، ص ۱۴۶). از همین زاویه او به قرآن به عنوان منبع مثبت در سنت فرهنگ ساز توجه کرد و دریافت که به۶۷ درصد آیاتی که مربوط به حوزه زندگی روزمره است توجه نشده است. این موضوع او را متوجه پتانسیل عظیم حرکت مسلمانان کرد و در سه مرحله مباحث اسلامشناسی خود را تدوین میکند:
۱. متد اسلامشناسی مشهد که شناخت اسلام از راه شناخت کادرهای مسلمان صدر اسلام، همچون پیامبر اسلام، حضرت علی، حضرت فاطمه، امام حسین، حضرت زینب و صحابه ایشان چون سلمان پاک و ابوذر غفاری و… میسر میشود. این دسته از آثار شریعتی مورد علاقه جوانان و دانشجویان بود و بسیاری از جوانان از این طریق با تیپ جدیدی از الگوهای صدر اسلام آشنا میشدند؛
۲. متد اسلامشناسی تهران که راه شناخت ایدئولوژی پایدار را از راه طرح هندسی مکتب به دست میآورد .این دسته از آثار مورد توجه نخبگان و دانشجویان بوده و متناسب با شرایط روز آنان را در به دست آوردن راه حلهای جدید یاری میکرد؛
۳. طرح “مکتب باز” که به جای طراحی ساختمان مکتب، به منظور عدم ایجاد محدودیت در اسلام، تنها به طراحی جهتگیری مکتب نظر دارد. این پروژه ناتمام دکتر شریعتی بود که اتمام آن را به آیندگان واگذار کرد. اما در همین سه مرحله نیز رمزی دیگر را به یادگار گذاشت: ابتدا تلاش بی وقفه او در اصلاح و تکمیل کارهایش و سپس آنکه هر کسی که میخواهد برای جامعه امروز راهی جدید بیابد، یکی از منابع بسیار مهم آثار او هستند که در عمر کوتاه ۴۵ ساله وی آن هم در ۳۶ جلد به نگارش درآمده اند. آیا حرکت فرهنگی شریعتی در سوق دادن نسل جوان آن روز از یکسو و از سوی دیگر نخبگان جامعه به سوی دینداری مؤثر نبود؟