منوی ناوبری برگه ها

جدید

نقدِ روشنفکری از دیدِ شریعتی

درباره شریعتی
عاطفه خادم

.

نام مقاله : نقدِ روشنفکری از دیدِ شریعتی
نویسنده : عاطفه خادم
موضوع : تحلیل گفتمان “پیامِ امید به روشنفکرانِ مسئول”
موضوع : ــــــــــ



به اعتقاد فوکو توده‌ها دیگر جهت “آگاهی یافتن” به روشنفکر نیازی ندارند. “توده‌ها خود به خوبی و حتی بهتر از روشنفکران می‌دانند، و بخوبی نیز آن‌را بیان می‌کنند. اما یک نظام قدرت وجود دارد که از ابراز این گفتمان و دانش ممانعت کرده، آن‌را مطرود و نا معتبر جلوه می‌دهد. این امر فقط از سطوح بالاتر سانسور صورت نمی‌گیرد، بلکه ریشه‌ای عمیق و نافذ در کل شبکه اجتماعی دارد. روشنفکران خود نیز بخشی از این نظام قدرت هستند : این پندار که آنها نمایندگان “آگاهی” بوده‌اند خود بخشی از گفتمان این نظام است.

نقش روشنفکر دیگر این نیست که خود را کمی جلو‌تر ویا در کنار قرار داده تا از آن طریق حقیقت ناگفته را بیان کند. در عوض روشنفکر میبایستی بر ضد اشکال مختلف قدرتی مبارزه کند که خود نیز هم موضوع و هم ابزار آن است : در درون قلمرو “دانش”، “حقیقت”، “آگاهی” و “گفتمان”.

امّا به‌طور مسلّم به خاطر تأثیرپذیری جریان روشنفکری ایران از اندیشه‌های چپ، روشنفکر ایرانی هم‌چنان خود را پیشوای توده‌ی ناآگاهی می‌داند که نه تنها برای تحقق خواسته هایش احتیاج به سخنگو دارد بلکه اساساً خواسته‌های خود را نمی‌شناسد و تنها با روشنگریها و هدایت روشنفکران است که قادرمی شود نیازهای انسانی خود را اولویت بندی کند.

چنین اندیشه‌ای در میان روشنفکران دینی نیز بالاخص نسل دومشان (به نمایندگی شریعتی) به شکل بارزی رخ نمائی می‌کند. شریعتی با سیاسی کردن اسلام و طرح ایده‌ی “بازگشت به خویشتن” نمایندگی جریانی را به عهده دارد که خواست اساسی‌شان چرخش قدرت از گروههای حاکم به سمت گروهی است که تحت عنوان مستضعفین برپایه‌ی وعده‌ی خداوند وارثان حقیقی زمین هستند. شریعتی در “تفسیر سوره‌ی روم” با تکیه بر این نکته که عقاید زنده و جاری این سوره تاکنون از نگاه مفسرین پنهان مانده ؛ درواقع چگونگی محقق شدن چنین وعده‌ای را به تفسیر می‌نشیند.

مفهوم روشنفکر در اواخر سده نوزدهم پس از جریان “دریفوس” در اروپا رواج یافت و ایرانیان با این مفهوم در دوران انقلاب مشرطیت آشنا شدند. اما تاریخ پیدایش و تحول این گروه اجتماعی نشان می‌دهد که ویژگی‌های معینی از جمله پایگاه اجتماعی، انگیزه‌های طبقاتی، اراده و خواست سیاسی و اجتماعی آن در غرب با تحول این گروه در ایران متفاوت است مفهوم روشنفکر در ایران با روشنفکر‌های نمونه روسی و اروپای شرقی قرابت بیشتری دارد “اینتلیجنسیای روسی به نخبگانی اطلاق میشد که آموزش اروپایی داشتند. یعنی کارگزاران رادیکالی که خواهان تغییرات ترقی خواهانه بودند” و “جای پای این اندیشه‌ها را در آثار نخستین کمونیستهای ایرانی، حزب توده، آموزه‌های مذهبی شریعتی، نظرات اصلاح‌طلبانه آل احمد، ادبیات روستایی ساعدی و بهرنگی تا نگرش‌های مذهبی و غیر مذهبی داریوش شایگان، رضا داوری، حسین نصر، و… میتوان دید. این همگرایی در نگرش نه اتفاقی است و نه ضرورت تاریخی. بلکه نتیجه تجربه نو به‌صورتِ باز تاب است” اما از دیگر سو مناسبات اجتماعی و فلسفه سیاسی اروپا اگر در عرصه عمل به اندازه اندیشه‌های سیاسی روس بر اندیشه اصلاح‌طلبان ایرانی اثر نداشته، اما عمق و گستردگی آن بیش‌تر بوده است. زیرا اندیشه اروپاییان طیف‌های وسیعی از اصلاح‌طلبان را به یک میزان متأثر کرد و خواست “حکومت قانون” به عنوان خواست مشترک این طیف‌ها مطرح شد.

دگرگونی روشنفکران از”اراده معطوف به نقد” به “اراده معطوف به قدرت” مستلزم پشت سر گذاشتن موانع گفتاری و رفتاری مهمی برای مهیا ساختن زمینه همکاری با نیروهای جامعه بود که در این میان ابژه شدگی دین به عنوان امر سیاسی شق مستقلی را در بین روشنفکران، به نام”روشنفکران دینی” پدید آورد.

ترکیب روشنفکر دینی در ادبیات علوم اجتماعی ایران موجّد مناقشات زیادی بوده است:

“… برخی چنین ترکیبی را پارادوکسیکال می‌دانند و برخی برای آن توجیه منطقی ذکر می‌کنند … اما تا آنجا که به جامعه‌شناسی بر می‌گردد چنین مفهومی را می‌توانیم به عنوان واقعیتی موجود بپذیریم … و اگر این مفهوم را در کنار مفاهیمی دیگر چون روشنفکر جهان سومی و روشنفکر ایرانی بگذاریم متوجه می‌شویم که “دینی” صرفاً یک صفت ساده برای روشنفکری است تا به شکل محلی روشنفکری در گوشه‌ای از جهان اشاره بکند…”

پروژه روشنفکری دینی دلیل اصلی انشقاقش از جریان روشنفکری را به‌طور ضمنی به عنوان اعتراض به فاصله‌ای اعلام کرد که بین روشنفکر وعوام ایجاد شده بود و انگیزه‌های دین گریزانه پیدایش روشنفکری در ایران را بزرگ‌ترین ضعف این جریان می‌دید.

شریعتی به عنوان مطرح‌ترین چهره نسل دوم روشنفکران دینی (بازرگان نمایندگی نسل اول این گروه را بعهده داشت) به روی ضرورت و مسئولیت انعکاس دادن نظم جهان در عرصه سیاسی و اجتماعی متمرکز شد و با مطرح کردن گفتمان بازگشت به خویشتن، عنوان تئوریسین این نسل از روشنفکران دینی را به خود اختصاص داد.

تحلیل گفتمان آثار روشنفکران دینی راه مناسبی برای بررسی حقیقت تولید شده در این جریان فکری است و متن حاضر با تحلیل گفتمان “تفسیر سوره روم ؛پیام امید به روشنفکران مسئول” از”دکتر علی شریعتی” به مشخص کردن وجوه ربطی تحریکی و ادراکی در متن می‌پردازد.

مشخصّات و نظمِ کلام

کتاب نگرش تحلیلی به سوره‌ی روم متن سخنرانی دکتر شریعتی است که در حسینیه‌ی ارشاد به مناسبت بزرگداشت امام اول شیعیان برگزار شده بود. زبان متن کاملاً خطابی است. و دارای ساختار ایدئولوژیک می‌باشد.

شریعتی هدف از این سخنرانی را نشان دادن این نکته عنوان می‌کند که:

“… قرآن زنده است. یک نوع تبلیغ متعصبین به کتاب آسمانی‌شان نیست و یک نمونه‌ی عینی دارد که هر فرد مسلمان یا غیر مسلمانی منصف و آگاه و بی‌ غرض می‌تواند حفظ‌اش کند…”

در این سخنرانی شریعتی با استفاده از نقشه‌ی جهان قدیم و با این پیش فرض که تاکنون مفسرین به حقیقت پنهان این سوره پی نبرده‌اند، به تفسیر این سوره می‌پردازد و با استناد به زنده بودن قرآن و با درهم‌آمیزی افقهای زمانی و مکانی و درنتیجه منطبق کردن کامل جهان امروز با دوران بعثت، رویدادهای سیاسی این عصر را تشریح کرده است و با استفاده از پیش‌گویی قرآن مبنی بر “پیروزی رومیان بر ایرانیان و شاد شدن مؤمنون از این واقعه” آینده‌ی محتوم بشریت در پیروزی مستضعفین را پیش‌بینی می‌کند.

پیش‌فرض‌های متن

از پیش فرض‌های عمده‌ی متن می‌توان به اوضاع فاسد و غیرقابل اصلاح جهان اشاره کرد. فساد جهان کلی است و محدود به هیچ مرز جغرافیایی خاصی نمی‌باشد. مردم کشورهای جهان سوم تحت بردگی حکومتهای مرکزی قدرت‌مند و فاسد در یک نظام جهانی دو قطبی به استضعاف کشیده شدند. بنابراین شریعتی تنها راه برون رفت از این وضعیت را نه در اصلاح امور بلکه در چرخش کانون قدرت از دست ظالمین به دست مظلومان جهان می‌داند. درنتیجه نهاد سیاست و خواست قدرت به عنوان نقطه‌ی کانونی متن حاضر تلقّی می‌شود.

بازیگرانِ متن

قرآن، مخاطب قرآن، روشنفکر مسئول (روسنفکر مسئول کسی است که در قبال جامعه‌اش و برای نجات جامعه‌ی مسلمانان در جستجوی مکتب و راه حلها و ایدئولوژیهای گوناگون می‌گردد).

روشنفکر مسئول شریعتی که از آن به کرّات به‌عنوانِ انسان آگاه نیز یاد شده است ؛ در اولین برخورد با پیام وحی “پیامبر را با معجزه نمی‌شناسد بلکه او را از پیامش می‌شناسد، قرآن را از معنایش می‌شناسد و آهنگ و لحن و طرز سخن گفتن‌اش”

روشنفکرِ بی‌ مسئولیت (در مقابل روشنفکر مسئول و انسان آگاه، روشنفکر بی‌ مسئولیت قرار دارد که گاه تنها با لفظ روشنفکر مشخص و گاه از آن به‌عنوانِ ایدئولوگ فلسفه باف یاد می‌شود.) و نیز پیامبر، اطرافیان پیامبر، و قدرت‌های بزرگ، سایر بازیگران متن در این اثر هستند.

نقشِ کانونی‌ی بازیگران

نقش کانونی به مثابه‌ی اخذ الگو : در میان بازیگران متن، قرآن به‌عنوانِ سند زنده‌ای برای اخذ الگو مطرح می‌شود. چنانچه مشاهده می‌شود، شریعتی به هیچ عنوان از غرب به‌عنوانِ الگوی ایده‌آل فرهنگ و تمدن یاد نمی‌کند.

نقش کانونی به مثابه‌ی هدف حملات متن : از بین روشنفکران بی‌ مسئولیت، استکبار داخلی و استکبار خارجی به نظر می‌رسد، بیشترین حمله متوجّه‌ی روشنفکران بی‌ مسئولیت است. زیرا استکبار خارجی طی یک فرآیند شبهه دیالکتیکی از بین می‌رود و برای مبارزه با استکبار داخلی نیز هیچ راهکاری جز صبر و ایمان به خدا ارائه نشده است.نقش کانونی به مثابه‌ی فاعلین عرصه‌ی اجتماعی : روشنفکران مسئول در متن به‌صورتِ قاطع به‌عنوانِ پیام آور، منجی و پیامبر برای توده‌ی منفعل مردم ایفای نقش می‌کنند. بنابراین متن بشدّت نخبه گرایانه و معتقد به عمل از بالاست. امّا نکته‌ی تناقض‌آمیز این است که چنین نخبگانی نه به مسائل روزشان آگاهند، نه پایگاه اجتماعی مشخصی دارند و نه ابزاری به غیر از صبر برای کنش در عرصه‌ی سیاسی در دستشان است.

وجوهِ ربطی

وجوه ربطی در یک برنامه‌ی تحلیل گفتمان به سامان ارتباطی میان مؤلف و مخاطب مربوط می‌شود. فرد راوی کیست؟ مخاطب چگونه در آن وانمائی می‌شود و چه درک پیشینی از او وجود دارد.

متن کاملاً خطابی است و راوی در کسوت آموزگاری آگاه به شاگردان ناآگاه آموزش می‌دهد و با جمله‌ی “من به‌عنوانِ یک معلّم این حقیقت را احساس می‌کنم که تمام تلاش ما باید این باشد که…” نقش آموزگاری خود را فرایاد مخاطب می‌آورد و با استفاده از نقشه برای مجلس سخنران علاوه بر تأثیر فراوانی که کاربرد نقشه بر وجوه ادراکی متن دارد، رابطه‌ی استاد ـ شاگردی را تا پایان جلسه حفظ می‌کند. هم‌چنین متن سعی دارد از طرق مختلف ذهن مخاطب را از شبیه‌سازی راوی با دیگر مراجع کسب آگاهی دور کند. به‌عنوانِ مثال، در ابتدای سخنرانی، به خاطر آنکه قرار است “برخلافِ رسمِ مجالسِ دینی” به تدریس بپردازد، عذرخواهی می‌کند، و جدائی و برتری‌ی تلویحی خودش را از باقی‌ی مفسرانِ قرآن این‌گونه عنوان می‌کند. “بیشتر ذهن‌ها که متوجه‌ی این سوره هستند، بیش از هر چیز به این نکته توجه کرده‌اند که قرآن در یک ظرف زمانی معین و محدود پیروزی رومی‌ها را پیش‌بینی کرده… امّا، همه‌ی سخن سوره‌ی روم این نیست”، و …

نکته‌ی دیگری که در ارتباط با راوی به چشم می‌خورد این است که راوی دانای کُلّی است که نه تنها با تکیه بر دانش خود تمام منابع آگاهی را زیر سؤال می‌برد بلکه از ذهن و احساس پیامبر، یاران پیامبر و حتّی مشرکین نیز اطلاع دارد “پیغمبر احساس می‌کند که عمّار در یک حالت ناخودآگاه دیگر متوجه نشده”و یا “مشرکان زیر دستشان احساس می‌کنند که بلال از نفس افتاده” و یا “پیامبر موهای پیچیده‌ی عمّار را به‌دست می‌گیرد و با یک شدّت و غیظ ناشی از محبّت شدید می‌گوید …” چنانچه مشاهده می‌شود ؛ شریعتی با توسل به حس‌آمیزی به همذات پنداری مخاطب با مسلمانان صدر اسلام می‌پردازد. بنابراین ارتباط مخاطب با راوی دانای کُل (در حدّ همه‌چیز دان) امکان نگاه نقادانه‌ی مخاطب به متن را منتفی می‌سازد. زیرا راوی از پیش تمام ابزارهای ممکن سنجش را در نگاه مخاطب بی‌ اعتبار کرده است.

وجوهِ تحریکی

وجوه تحریکی به وجوهی از متن راجع می‌شود که با بهره‌گیری از انگیزش‌های خاص تلاش بر متقاعد ساختن و برانگیختن مخاطب می‌کند.

این متن اصولاً برانگیختن مخاطب برای همراهی را مدّ نظر دارد. رابطه‌ی دانای کُل – مخاطب ناآگاه، خلط زمان حاضر با عصر بعثت و انطباق تقسیم‌بندی جهان بر مبنای بلوک شرق و غرب بر ایران و روم و تکیه بر وعده‌ی خداوند برای به‌دست گرفتن قدرت توسط گروهی ضعیف خارج از این دو قطب و طرد هر کسی که وعده‌ی خدا را نادیده بگیرد و با داده‌ها و اطلاعات موجود به تحلیل مناسبات اجتماعی – سیاسی بپردازد (تحت عنوان ایدئولوگ، فلسفه باف، شبهه روشنفکر، کور، کر، مُرده) همه و همه رابطه‌ی استادـ شاگردی در وجه ربطی را به رابطه‌ی پیشوا – توده در وجه تحریکی نزدیک می‌کند و خطاب به مخاطبینش در تفسیر قرآن می‌گوید “اگر ایمان و تصمیم و تقوا و جهاد داشته باشید، همه‌ی جهان به شما می‌رسد که سخن از عرب و قریش و مکّه نیست. سخن از سرنوشت جهان و همه‌ی قدرتهای حاکم بر زمین است”. بنابراین مخاطب بر سر دو راهی انتخابی قرار می‌گیرد که یا جزء اقلیتی باشد که برطبق وعده‌ی خداوند وارثان زمین هستند. و یا به اکثریتی بپیوندد که آینده‌ی محتوم‌اش نابودی است.

وجوهِ ادراکی

معرفت‌شناسی ارائه شده در متن، از نکات مهمی است که باید در تحلیل متون به آن پرداخت.

از وجوه ادراکی مهم در متن افق زمانی و مکانی ارائه شده در متن می‌باشد. شریعتی در ابتدای سخنرانی عنوان می‌کند که “برای فهم و درک قرآن گاه جغرافیا لازم است و گاه تاریخ تا قضیه بهتر روشن شود” و تفسیرش را با اشاره به نقشه‌ی جغرافیا آغاز می‌کند و باز بر این نکته تأکید می‌ورزد که “در این نقشه‌ی جغرافیا، موقعیت زمانی و مکانی که سوره‌ی روم نازل شده دیده می‌شود که عیناً در وضع حاضر هم می‌توان موقعیت آن‌را ترسیم نمود و برا‌ی فهم درست سوره‌ی روم این نقشه کاملاً ضرورت دارد” و مکانهای روی نقشه را این‌گونه نشان می‌دهد که : “اینجا عربستان است و مکّه در این نقطه واقع شده. اینجا هم مدینه است. اینجا هم ایران است.” و از طرفی در طول سخنرانی به کرّات اشاره می‌کند که “اصلاً معلوم نیست که راجع به زمان حاضر صحبت می‌کند یا قرن هفتم” (همان، ص ۳۲) و “چه در مکه‌ی گذشته و چه در مکه‌ی امروز” و یا “معلوم نیست تقسیم‌بندی دنیا از نظر وضع حاضر است یا ۱۴۰۰ سال پیش”.

تکرار ضمیر اشاره به نزدیک “اینجا” در نشان دادن مکانهای جغرافیایی و عدم تفاوت بین زمان حاضر و عصر بعثت به شریعتی این امکان را می‌دهد با این استدلال که مکانها و زمانها و نیروهای درگیر تغییری نکردند ؛ بتواند پیروزی روم بر ایران را به یک قاعده‌ی کلی و جهان شمول مبدّل کند.

نکته‌ی حائز اهمیت این است که شریعتی گردش نخبگان را از یک سو با عناوینی چون ناموس خلقت و حکم خدا ؛ و از دیگر سو به عنوان جبر تاریخ و جبر طبیعت مطرح می‌کند. و برای نشان دادن چگونگی تحول کانون قدرت، از نظریه‌ی دیالکتیک مارکس بهره می‌گیرد و معتقد است : “نفس قدرت مرگ و زوال، خودش را در درون خودش می‌آفریند”. و این سیر دیالکتیکی را این گونه شرح می‌دهد که : “غول‌های بزرگ به خاطر بزرگ بودن، به خاطر تجاوزکاری‌شان، آن چنان تضاد پیدا می‌کنند که به دنبال خودخواهی‌ها، حماسه‌گری‌های نظامی و رجزخوانی‌های پوک، رفتن به طرف امپریالیسم، میلیتاریسم، … نفس شایستگی بقا و قدرت‌های تولیدی و مادّی در درونشان پوک و نتیجتاً دو نیروی جوانی که باید (در درون این نظامها) مشغول به کار باشند، در جنگ‌اند”.

چنان که می‌بینیم عطف توجه به سیاست به جای زیرساخت اقتصادی در تحلیل شریعتی دشواری هایی را موجب شده است و وی برای توضیح علّت محکوم به زوال بودن قدرتهای بزرگ رذایل اخلاقی موجود در اخلاق اسلامی استناد می‌کند که نهایتاً منجر به از بین رفتن جوانان (نیروی کار) می‌شود.

مشکل استفاده از نگرش دیالکتیکی این نکته است که در دیالکتیک، در درون یک نظام واحد ایجاد آنتی تز در مقابل تز منجر به تولید سنتز می‌شود در حالی که شریعتی از تضاد و درگیری دو نظام قدرتمند، به سنتز دل‌خواه (نابود شدن مستکبرین و پیروزی مستضعفین) می‌رسد. شریعتی برای موجه نشان دادن تحلیل‌اش با استناد به عالمِ طبیعت عنوان می‌کند “همان نظامی که بر طبیعت حاکم است، بر جامعه‌ی بشری هم حاکم است… هم از تاریخ و هم از طبیعت باید نتیجه‌گیری کرد”.

جایگاهِ منظومه‌های معنابخشِ سنتی

دو منبع مهم مشروعیت‌ساز در اندیشه‌ی روشنفکران ایرانی به‌طور کلی ایران باستان و اسلام است.

اسلام :

با توجه به آنچه گذشت، اسلام به عنوان تنها منبع‌ای است که شریعتی به صراحت مشروعیت‌بخشی‌اش را می‌پذیرد.

ایران باستان :

موضوع سوره‌ی روم علبه‌ی رومیان بر ایران پس از شکست اولیه و شاد شدن مؤمنون از این واقعه است. شریعتی با مطرح کردن این نکته که شروع تقسیم جهان به دو بلوک شرق و غرب به زبان بعثت باز می‌گردد ؛ از ایران باستان به عنوان شرق و یکی از دو قدرت بزرگی اداره کننده‌ی جهان یاد می‌کند. امّا برعکس جریان روشنفکری دهه‌های ۳۰ و ۴۰، تصور ارائه شده در متن از ایران باستان قدرتی است که اگرچه از نظر اقتصادی و سیاسی، اجتماعی بسیار پیشرفته است. امّا از درون دچار فساد و تباهی است و نیرویی است که بر طبق وعده‌ی خداوند به مسلمانان صدر اسلام به راحتی به آن غلبه می‌کنند و برطبق تفسیر شریعتی مسلمانان نه از غلبه‌ی روم بر ایران که از غلبه‌ی خودشان بر این قدرت به شادمانی می‌رسند.

علم :

از دیگر منظورهای معنابخشی در اندیشه‌ی شریعتی “علم” است. شریعتی با عنوان کردن این‌که “قرآن قانون علمی است” تا حدودی به مشروعیت‌بخشی علم گردن می‌نهد. امّا قانون علمی از نظر شریعتی قانون قابل ابطال محدود به زمان و مکان درباره‌ی یک پدیده‌ی جزئی نیست. بلکه به اعتقاد او “قوانین لایتغییری بر زمان و بر جامعه‌ها و بر موجودات مادّی و طبیعت حکومت دارد” و “آنچه را که خداوند خلق کرده و نهاده است در دنیا هیچ تغییر و تحولی ندارد، همیشه ثابت و جاوید است و به صورت قانون علمی است که (هیچگاه) تغییرپذیر نیست” با در نظر گرفتنِ قانون علمی به‌عنوانِ قوانین ثابت و جاویدان (در همه‌ی زمانها و همه‌ی مکانها و همه‌ی موجودات) ؛ ارزیابی مسائل با اطلاعات و داده‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی روز نه تنها کاری بیهوده است بلکه تنها از ایدئولوگ فلسفه بافی سر می‌زند که “اگر بیاید و بخواند و گوش بدهد و ببیند و دقیق هم بشود و فکر هم بکند و انصاف هم به خرج بدهد، شعور ندارد که بفمهد”در نتیجه ؛ تنها، “جهان انسان و نظام کائنات و ناموس حاکم بر خلقت است” که ارزش اندیشیدن دارد.

امّا ظاهراً شریعتی به دلایلی که در متن مشخص نیست خود را از باقی افراد مطلّع جدا کرده است. زیرا هم مدّعی است که اطلاعات جغرافیایی و تاریخی بالایش می‌تواند خط بطلان بر تمامی دانسته‌های گذشتگان بکشد و هم به کرّات از الفاظی استفاده می‌کند که از زبان علم مدرن وام گرفته شده است. مفاهیم ایدئولوژی، ایدئولوگ، امپریالیسم، ماتریالیسم، جبر تاریخ، قانون طبیعت، تضاد درونی، بلوک شرق و غرب و ماکس وبر از آن جمله اند.

نسبتِ متن با باقی عناصرِ موجود در گفتمان

متن به طور مشخص کسب قدرت را به عنوانِ خواست اساسی خود معرفی و برای رسیدن به چنین هدفی رویکردی ستیزشی را (در مقابل رویکرد سازشی) جایگزین کرده است.

رابطه‌ای ستیزشی با : روشنفکران، استبداد داخلی و خارجی، مراجعِ سنتی و مدرن، مفسرین، تاریخ‌دانان، و…


تاریخ انتشار : ۴ / آذر / ۱۳۸۸
منبع : سایت آدم‌برفی‌ها

ویرایش : شروین ۰ بار / ایندیزاینedit


.

Print Friendly, PDF & Email

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

18 − 7 =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.