مثلث جنگ
نویسنده : رضا علیجانی
موضوع : چرا جنگجویی؟
جنگ را میتوان مانند بسیاری از پدیدههای دیگر، از سه منظر جامعهشناسی، فرهنگی و معرفتی، و روانشناختی، مورد بررسی قرار داد. از منظر جامعهشناسی بسیاری از مورخان و حتی انسانشناسان معتقدند که جنگ در تاریخ بشر بسیار دیرپاست. بسیاری پیدایش مالکیت و قدرت مترتب بر آن را منشا پیدایش جنگ میدانند. حتی برخی معتقدند بسیاری از جوامع که هنوز مالکیت در آنها شکل نگرفته بود، فاقد ابزار و ساز و کارهای نظامی بودند. به هر حال مهمترین عامل جنگ عوامل اقتصادی بوده و پس از آن عوامل سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی نیز باعث تشدید آن شده است.
مسالهی “غارت” در گذشته یکی از انگیزههای تامین منابع اقتصادی بوده است. توسعهطلبی سیاسی، فرافکنی، بحرانها و… نیز از عوامل دیگر بودهاند. بهویژه در میان قبایل بیاباننشین و کوچگر، غارت نقش مهمی در مناسبات اقتصادیشان داشته است. ما رد پای این مناسبات را در برخی منابع ادیان و مذاهب مختلف نیز مشاهده میکنیم.
اما جنگ همیشه دو سو و دو چهره داشته و دارد: حمله و دفاع. “حماسه” بخشی از تاریخ و حافظهی ملی بسیاری از مردمان در سرزمینهای مختلف را تشکیل میدهد. همچنین افتخارات و قهرمانیها بخشی از نظام اخلاقی دنیای قدیم و حتی جدید بوده است. مثلاً در شاهنامه، شاهد قهرمانان ملی چون رستم و آرش و… هستیم. آنها هم قهرمان ملی هستند و هم قهرمان اخلاقی. سلحشوری و قهرمانی یک فضیلت اخلاقی محسوب شده است.
همانگونه که اکنون در بسیاری از آثار ادبی و هنری و بهویژه سینمایی، سلحشوری همچنان فضیلت محسوب میشود. در دنیای قدیم این مساله به دلیل اهمیت وافری که جنگ داشته، بیشتر مورد توجه بوده است. این مساله، و مسائل پیرامون آن، همچون آموزش فنون نظامی در کتب برخی فلاسفه و در اتوپیاها و مدینه فاضلههایشان هم نمود بارز دارد.
اما از نظرگاه دیگری نیز میتوان به جنگ(و دفاع) توجه کرد، و آن، زاویهی فرهنگی و معرفتی است. به عبارتی، توجه به زمینههای اعتقادی، اندیشهای، و ایدئولوژیکی مدنظر است. این اندیشه میتواند برخاسته از واقعیت و موقعیت انسانها، روحیات و اخلاقیات آنها، یا صرفاً از تفکر و اندیشهورزیی آنان باشد. به هرحال در بسیاری از حوزههای تمدنی و اندیشهها و ادیان و ایدئولوژیهای مختلف، نوعی جنگ بر سر ارزش و مسائل مقدس وجود داشته است.
این جنگ، یا به دنبال گسترش رهبریی یک قوم یا یک نژاد بر دیگران است، یا به دنبال برتری دین و ایدئولوژیای بر دین و ایدئولوژی دیگر. مخرج مشترک بسیاری از این اندیشهها در نجات اجبارآمیز انسانها نهفته است. برخی پیروان ادیان در گذشته و برخی حاملان ایدئولوژیها در دوران جدید چنین اندیشهای را عملی کردهاند. در دنیای جدید نیز ناسیونالیستها و حتی گاه نژادگرایی منشا جنگهای مختلفی بوده است. همچنین اعتقاد به حقانیت مطلق خود و ملزم کردن به دین و ایدئولوژی خود یکی از منشاهای مهم جنگ بوده است. در دنیای جدید، حاملان برخی از ایدئولوژیها، برای گسترش عدالت و سوسیالیزم، یا دموکراسی و حقوق بشر، عامل جنگهایی بودند که جدا از منشا اقتصادی و اجتماعیشان، در حوزه تفکر به دنبال توسعه و تحقق اتوپیا و آرمان برتر خود بوده و هستند.
زاویه سومی که میتوان از آن به مسالهی جنگ نگریست، منظر انسانشناسی و روانشناختی است.
در مورد ماهیت انسان دو نظرگاه متفاوت وجود داشته و دارد. نظرگاهی که به سرشت انسان نگاه مثبت دارد، و نظرگاهی که داوریاش منفی است. اما هر دو دیدگاه یادشده، هم میتواند منتج به تسامح شود و هم میتواند به نابردباری ختم شود. در ایران نیز مثلاً مرحوم مطهری و طالقانی به پاکفطرتی انسانها معتقدبودند(برخلاف مرحوم بازرگان)، اما یکی به نظریه شورا میرسد و دیگری به نظریهی حق ویژه. پس صرفاً نمیتواند نظرگاه معرفتی راجع به انسان مروج یا مانع جنگ باشد. در اینجا بایستی به لایههای عمیقتری فرو رفت، و آن، لایههای روانشناختی است.
تجربه نشان داده است معمولاً انسانهای برونگرا، فرافکن، خودشیفته، رهبریطلب، مغرور، لجباز و… آمادگی بیشتری برای منازعهجویی دارند. بخش مهمی از تاریخ معاصر ما را چالش بین شخصیتهای مغرور و لجباز رقم زده است، اما در جلوههای دفاعی نیز شخصیتهای دارای عزتنفس و خودساخته، آمادگی و استعداد بیشتری برای حماسهآفرینی و سلحشوری و تحقق این فضیلت دارند. همه جوامع دارای قهرمانانی هستند که چه در مبارزه رودررو با مستبدان داخلی، چه در برابر متجاوزان خارجی، سالیان دراز از عمر و وقت خویش یا حتی جانشان را تقدیم کردند.
در هر حال چه در جنگ تهاجمی و چه در دفاع، همواره ترکیبی از سه عامل یاد شده، عمل میکنند.
تاریخ انتشار : ۲ / دی / ۱۳۸۶
منبع : هفتهنامه شهروند امروز/ شماره ۳۰
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ