ماجرای وارونه روندی
مردم ایران حافظه تاریخی ندارند. اگر نه از کج حافظگی بلکه از بیحافظگی یا کمحافظگی مردم بخواهیم سخن بگوییم، علت یکی کمبود محقق و پژوهشگر مستقل و عمیق تاریخی است که بتواند روایت درستتر و کاملتری را (به طور نسبی) به جامعه عرضه کند که این مسئله خود از بیحوصلگی و شتابزدگی روشنفکران و آکادمیسینهای ما نشات میگیرد. علت دیگر عدم ارتباط و اتصال روشنفکران و بهویژه پژوهشگران این حوزه با طیفهای مختلف مردم است که از درد مزمن و کهن جداافتادگی روشنفکر مردم در ایران حکایت میکند. اما پاسخ عمیقتر که در پرونده شهروند کمتر بدان پرداخته شده بود، به نظر من به تیپولوژی خود جامعه و مردم ایران برمیگردد. روحیه اساسی و عاطفی و پشت زمینه آن یعنی نگاه و بینش و منش و روش “ثنوی” (اهورایی ـ اهریمنی) جامعه ایران علت مهمتر این نقیصه بیحافظگی تاریخی است. روحیه احساساتی باعث میشود انسان همیشه در لحظه (حال) زندگی کند و ذهن و هوش و حواسش بیشتر معطوف به لحظه حال باشد. در اینجا گذشته امر فراموش شده یا بیاهمیتی است که نباید زیاد بدان توجه کرد. باید بیاعتنا بدان بود یا بیبها دانستش. درنتیجه اگر هم بخواهی به گذشته بپردازی آن را به شدت با نگاه حالت میبینی و به عبارت دیگر تاریخ را نه از اول به آخر بلکه از آخر به اول میخوانی.
وارونه روندی نگاه کردن به تاریخ. این هم نوعی نگاه روندی و تاریخی و مقید به مختصات و موقعیت به تاریخ است اما کاملاً به شکل وارونه که قضاوتهای واژگونهای هم به ارمغان میآورد. به همین خاطر است که ناگهان میبینیم محقق ما توقع و انتظار دارد مثلاً در دوره مشروطیت ما به فلسفه میپرداختیم و از عقل خودبنیاد شروع میکردیم. جامعه ثنوی و احساسی و عجول و دستاوردطلب زیاد به حافظه اهمیت نمیدهد و خود را معطل و مقید به آن نمیکند. البته جامعه و مردم ایران در مواقع رکود و فترت حالتی متفاوت و کاملاً مغایر این حالت هم دارند. در این هنگام آنها به شدت مردمانی “کنجکاو” هستند و دوست دارند وقتشان را با خواندن رمان و تاریخ و سرگذشت و زبان حال پر کنند. این مواقع بهترین فرصت برای بازیابی و بازسازی صحیح حافظه تاریخی است. همین امر در مواقعی که ناگهان فضای اجتماعی باز میشود ولی سرعت کنشگری سیاسی چندان زیاد نیست هم مصداق دارد. در این مواقع نیز جامعه عطش فراوانی برای دریافت حافظه تاریخی از نخبگان دارد، البته در کنار یک میل بنیادی به ویرانسازی حافظه رسمی و دانستن و کشف پشت صحنه همه چیز.
ما در مجله ایران فردا در فاصله دوره اصلاحات اول تا دوره دوم آقای خاتمی که دیگر از انتشار بازماندیم، حافظه تاریخی زیادی در مورد سیر انقلاب، نحوه و سیر تصویب قانون اساسی، مسئله جنگ و چگونگی تداوم و پایان آن، ماجرای گروگانگیری آمریکاییان در ایران و در کل تاریخ گذشته و معاصر ایران بهویژه در مورد دکتر مصدق و نهضت ملی شدن نفت و نهضت مقاومت ملی مطرح کردیم. من این دوره را دورهای طلایی در بازسازی نسبتاً منصفانه حافظه تاریخی نسل جوان (و نیز میانسال) میدانم؛ تجربهای که آرزوی تکرارش را دارم.