شریعتی، ابزارِ لجبازی با گذشته
تحلیلِ جریانِ هزل و هجوگویی در قالبِ “جوکهای شریعتی”، و اینکه آیا جریان یا تفکری بعد از گذشتِ بیش از ۳۰ سال از مرگِ شریعتی با هدفِ خاصی به دنبالِ تخریبِ چهرهی شریعتی هستند، به نظر پیچیده میآید. این مساله را میتوان از چند منظر موردِ بررسی قرار داد.
مرحوم شریعتی به هر حال در زمانِ خودش مخالفینی داشت، از جمله، گروهی از اقشارِ مذهبی، که در بینِ آنها، هم روحانی بود، و هم غیرِ روحانی. اما، این مخالفتها، در دورانی شدت و حدت داشت، که خودِ شریعتی در قیدِ حیات بود، و بعد از انقلاب، چون دیگر او فوت شده بوده، حساسیتها هم به مراتب کمتر شد، و بهخصوص، آن طیفِ شریعتیستیزِ قبل از انقلاب، بعدها خیلی آن بغض و کینه را ادامه ندادند، چون شریعتی دیگر زنده نبود که حرفی بزند. برای همین، دلیلی هم برای ادامه یافتنِ مناقشات وجود نداشت. بعد از انقلاب، این حساسیتهایی که نسبت به شریعتی وجود داشت، تعدیل و کمرنگ شد. این که تصور کنیم، مخالفینِ شریعتیی درونِ اقشار و لایههای مذهبی، دوباره، آن هم به این شکل، شروع به مخالفتِ با او کردهاند، بسیار بعید به نظر میرسد. میتوانم با اطمینان بگویم که، مخالفانِ مذهبیی شریعتی پشتِ این جوکها نیستند، و دلیلی هم ندارد که یک مرتبه به یادِ او و فکرِ مخالفت با شریعتی به سرشان افتاده باشد.
اگر به هر دلیلی، مثلاً در سال ۹۱، دوباره گفتهها و حرفهای شریعتی، به آن پُر رنگیی دوران انقلاب، مطرح میشد، ممکن بود تصور شود که همان مخالفینِ سنتی دوباره سر بر آوردهاند، ولی خب، الان اثری و خبری و یادِ آنچنانی از شریعتی در جامعه وجود ندارد که حساسیتبرانگیز باشد. میماند قشرِ دوم، که من محتمل میدانم جریاناتِ ضدِ مذهبیای هستند، که چون استفاده از ادبیاتِ دین و شریعتستیزانه به صورتِ مستقیم برایشان بسیار گران تمام میشود، و میدانند که قطعا با آنها برخورد میشود، پس به شریعتی، به عنوانِ ابزاری برای نشان دادنِ بغض و کینهی خود نسبت به مذهب و اسلامِ انقلابی، روی آوردهاند. آنها میدانند که اگر به شخصیتهای مذهبی هم توهین کنند، باز دچار مشکل میشوند. بنابراین، بغض و کینهشان را نسبت به اسلامِ انقلابی و شریعت، بر سرِ دکتر شریعتی خالی میکنند، که اگر هم مسئولانِ امنیتی متوجه شوند، کاری با آنها نخواهند داشت، چون در خصوصِ شریعتی حساسیتی در حال حاضر وجود ندارد.
اگر قرار باشد که از بینِ شخصیتهای سیاسیی ۵۰ سال اخیر یک نفر را انتخاب کنیم که نقشِ زیادی در رادیکال و انقلابی کردنِ وضعیت داشت، و از اسلام یک اسلحهی نیرومند برای شلیک به رژیمِ سابق ساخت، در ردیفِ اول، قطعاً شریعتی قرار میگیرد، که نقشاش بسیار پُر رنگ است. این تفسیر هم، اما، باز دلیل این نیست که جریانِ هجو و جوک علیهِ شریعتی را، یک برنامهی سازماندهیشده از سوی یک گروه بدانیم، و تصورِ آن بعید به نظر میرسد. به تصورِ من، توهینِ به شریعتی، بیشتر بغض و کینه و لجبازی است، مثلِ نوع لباسی که افراد تعمداً میپوشند، یا سیگار کشیدن پشتِ اتومبیل و آب خوردن در ماهِ رمضان، که مصداق روزه خواری است، اما به آن عمل میشود. به نظر من، توهین به شریعتی نیز، از همین جنس است.