منوی ناوبری برگه ها

جدید

شریعتی و مطهری

درباره شریعتی
پوران شریعت‌رضوی

.

نام مقاله : شریعتی و مطهری
نویسنده : پوران شریعت‌رضوی
موضوع : درباره‌ی اختلافِ شریعتی و مطهری
گروه‌بندی : موافقان _ تشریحی



حسینیه ارشاد به تنهایی حامل یک بار مضاعف معنایی است و نسبت این همان با شریعتی پیدا کرده است۱ . و به‌رغمِ آن‌که افرادی پیش از ورود علی به ارشاد هدایت برنامه‌های مذهبی را در آنجا بر عهده داشتند اما از قضای روزگار و تقدیر الهی این روح شریعتی بود که در کالبد ارشاد نشست و این دو وجه را به یک پیکره واحد تبدیل کرد . با آن‌که افراد بسیاری از جمله مرحوم مطهری از ابتدای بنیان گذاری ارشاد در کنار آقایان مرحوم محمد همایون و دکتر میانچی به رتق و فتق امور مذهبی در حسینیه مشغول بودند و از این رو فضل تقدم داشتند و سخنرانی‌های۲ بسیاری درباره‌ی موضوعات و مسائل مذهبی ارائه می‌کردند با این وصف این علی بود که با طرح آرا و افکارش توانست موج جدیدی در کالبد ارشاد بیندازد و با کیفیت نگاه و ظرافت بینش و عمق مطالبی که ارائه می‌داد گوی سبقت را از دیگران برباید و نام‌اش بر تارک حسینیه حک شود . از این رو، شناخت علی و مرحوم مطهری۳ به عنوان نماد دو سنخ فکری و رفتاری بین دو رویکرد سنت‌گرا و نو اندیش در جامعه فرهنگی – اجتماعی ایران حائز اهمیت است .

سیرِ آشنایی و روابطِ استاد مطهری با شریعتی

سیر آشنایی و روابط مرحوم مطهری با شریعتی را می‌توان در سه مرحله توضیح داد:

۱. مرحله نخست از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۴۹

۲. مرحله دوم از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۶ (چهلم شریعتی)

۳. مرحله سوم از سال ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۸ (سال ترور استاد مطهری)

مرحله‌ی نخست

۱. مرحله نخست از سال ۱۳۴۶ آغاز می‌شود . در این سال به مناسبت پایان چهاردهمین قرن بعثت پیامبر اسلام از طرف حسینیه ارشاد و به مسئولیت استاد مطهری پیشنهادهایی به برخی محققان از جمله علی می‌شود تا جهت نوشتن مقالاتی برای درج در کتابی با عنوان محمد خاتم پیامبران همکاری نمایند . مرحوم مطهری ضمن نوشتن نامه‌ای در مورخه ۲۰/۷/۴۶ از علی می‌خواهد که به نوشتن مقاله‌ای درباره‌ی یکی از مهمترین و حساسترین مراحل زندگانی پیامبر اسلام (ص) و نهضت اسلام یعنی از هجرت تا وفات بپردازد .

نامه‌ی مرحوم مطهری به شریعتی :
“… برادر عزیز دانشمندم جناب آقای دکتر علی شریعتی
 
قلب خود شما گواه است که چه اندازه به شما ارادت می‌ورزم و به آینده شما از نظر روشن کردن نسل جوان به حقایق اسلامی امیدوارم . خداوند مثل شما را فراوان فرماید . انتظار می‌رفت که قبل از مهر سفری به تهران بفرمائید و دوستان و ارادتمندان را دلشاد نمائید متاسفانه این توفیق برای دوستان حاصل نشد . بهر حال ما سلامت و سعادت و موفقیت بیش‌تر شما را از خداوند متعال مسئلت داریم.
 
چندی پیش ابوی مکرم حضرت عالی و سرور عزیز ما جناب آقای شریعتی بر حسب تقاضای اینجانب نامه‌ای به حضرتعالی مرقوم داشتند و نوشتند که قرار است به مناسبت پایان چهاردهمین قرن بعثت رسول اکرم صلی اله علی و اله و سلم کتابی تالیف شود که از نظر معرفی شخصیت رسول اکرم مفید باشد و تا حد امکان روی آن کار بشود . رفقا مجموعا بیست موضوع برای آن کتاب در نظر گرفته که البته لیست آن خدمتتان فرستاده خواهد شد . سه موضوع از آن بیست موضوع مربوط است به تاریخ زندگی آن حضرت از ولادت تا بعثت و از بعثت تا هجرت و از هجرت تا وفات یعنی در سه بخش . بخش اول و دوم را آقای سید جعفر شهیدی بعهده گرفتند که البته لیاقت این کار را دارند و بخش سوم آن را که از دو بخش اول مهم‌تر است برای حضرتعالی در نظر گرفتیم و شاید قسمت اصلی و اساسی کتاب با توجه به نویسندگان مبرز و لایقش سه بخش باشد . قهرا بخش سوم مفصلتر خواهد بود هر چند بناست که مجموعا هر بخش از سی چهل صفحه تجاوز نکند اما به عقیده من بخش مربوط به حضرتعالی اگر پنجاه صفحه هم شد مانعی ندارد . مسلماً جزئیات را نمی‌شود در پنجاه صفحه گنجانید ولی از ذوق و ابتکار و حسن انتخاب حضرتعالی انتظار داریم که به‌طور فشرده و در‌عین‌حال داشتن همه نکات روشن آن قسمت از زندگی حضرت را مرقوم فرمایید و مخصوصا قسمتهایی که کم‌تر مورد توجه دیگران است با نظر روشن‌بین خود آنها را بشکافید از قبیل عللی که منتهی به هجرت شد و فایده‌ای که رسول اکرم از ایجاد مرکزی در خارج مکه به نفع اسلام برد . و هم‌چنین طرز رفتار اسلام و رسول اکرم یا اتباع سایر مذاهب، طرز حکومت و سیستم اداره مسلمین از جنبه‌های سیاسی و اجتماعی و غیره، تربیت اجتماعی مسلمین، تحلیلی از نامه‌ها و پیامهای آن حضرت به سران جهان آن عصر و امثال این مسائل که خود شما بهتر می‌دانید . بنده احتمالاً تا دو هفته دیگر به مشهد خواهم آمد و پس از یک شب توقف به فریمان خواهم رفت . امیدوارم توفیق زیارت عالی را پیدا کنم . همه دوستان را سلام برسانید و السلام وعلیکم…”
مرتضی مطهری / ۱۳۴۶/۷/۲۰

شریعتی با نوشتن دو مقاله مورد تحسین و تمجید مرحوم مطهری قرار می‌گیرد. وی به خاطر نوشتن این دو مقاله از طرف مرحوم مطهری جهت سخنرانی به ارشاد دعوت می‌شود و به طرح مطالبی درباره‌ی موضوعات مذهبی در قالب سخنرانی می‌پردازد و بعد به دنبال ابراز مخالفتها و افتراها بر ضد حسینیه و شریعتی به خاطر چاپ مقالات علی در کتاب محمد خاتم پیامبران از سوی گروه ولایتی و برخی وعاظ و اهل منبر، مرحوم مطهری هم به‌رغمِ تایید مقالات شریعتی در کتاب فوق به گشون باب انتقاد نسبت به برخی مطالبی که شریعتی در انتقاد به روحانیت در سخنرانی‌ها ابراز می‌کرد به صف مخالفان پیوست که این مرحله تا پایان سال ۱۳۴۹ ادامه داشت.

مرحله‌ی دوم
تاثیراتِ شریعتی بر استاد مطهری

۲. مرحله دوم با رفتن مرحوم مطهری از ارشاد در پایان سال ۱۳۴۹ شروع می‌شود و تا سال ۱۳۵۶ سال شهادت علی ادامه می‌یابد . این مرحله با آنکه استاد مطهری از حسینیه دور است و علی الظاهر مرحله آشکار شدن و صریح شدن انتقادات آن مرحوم به علی است که اینجا و آنجا و در محافل خصوصی و دیدار با همفکران خود انها را بیان می‌دارد در‌عین‌حال مرحله تاثیرپذیری آن مرحوم از شریعتی هم هست۱که ردپای آن در برخی از آثاری که ان مرحوم بعد از رفتن از حسینیه ارشاد نوشته است دیده می‌شود.

آثار و نشانه‌های این تاثیرپذیری به‌طور کلی در چهار محور خلاصه می‌شود:

۱. گرایش به مسائل تاریخی – اجتماعی به جای مسائل متافیزیکی (کلامی – فلسفی)۵ که در دوره‌های آغازین و میانی بدان اشتغال داشت.۶

۲. نگرش ایدئولوژیک در ارائه اسلام به صورت یک مکتب که مرحوم مطهری با نوشتن کتاب مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی اوج این تاثیرپذیری را به نمایش می‌گذارد.۷

۳. الهام‌گیری از چگونگی صورت بنید کردن مکتب به تاسی از روشی که شریعتی در اسلام‌شناسی ارشاد به کار برده بود مانند شاکله‌سازی کتاب مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی که در آن استاد مطهری تلاش می‌کند آموزه‌های مکتب اسلام را در ارتباطی هماهنگ تبیین نماید .

۴. مفهوم‌سازی به تبع تعابیری که شریعتی به کار می‌برد مانند مواردی که شریعتی در توضیح و تفسیر بعضی مفاهیم و مقولات و نیز رابطه انسان و جهان آنها را به کار برده بود مانند تعبیر رابطه انسان و جهان به مثابه رابطه اندام و شعور که مرحوم مطهری تحت عنوان رابطه شاعر با اشعار بر این تاثیرپذیری صحه می‌گذارد یا به کار‌گیری تعابیری نظیر شهید قلب تاریخ است که مرحوم مطهری هم به تاسی از شریعتی گفته است شهید شمع تاریخ است و قس علی هذا .

مقایسه‌ای اجمالی بین آثاری که مرحوم مطهری قبل از آشنایی با شریعتی و افکارش نوشته و با آثار بعد از آشنایی با وی به خوبی تاثیر ریشه‌ای افکار شریعتی را به‌رغمِ مخالفتهای ظاهری نشان می‌دهد.۸

انتقادهای استاد مطهری بر شریعتی

جدا از تاثیرپذیری استاد مطهری از شریعتی انتقادهای آن مرحوم به شریعتی در این مرحله عمدتاً حول مسائلی مانند : مخالفت علی با روحانیت سنتی،۹ انتقاد به خواجه نصیر و علامه مجلسی، برداشت از اصل امامت، تکیه شریعتی بر روشنفکر به جای تکیه بر روحانیت، تقلیل تلاشهای شریعتی تحت عنوان “فرقه سازی” و مشابه دانستن تلاش او همانند فرقه‌سازی بابیه در قرن سیزدهم با برداشت نادرست از مطالب کتاب کویر،۱۰ استعماری دانستن تز اسلام منهای روحانیت،۱۱ انتقاد بر برخی دروس اسلام‌شناسی متد هندسی ارشاد۱۲ تحت عنوان: اسلام‌شناسی یا اسلام سرایی.۱۳ کتاب حسین وارث آدم را نوعی روضه مارکسیستی قلمداد کردن،۱۴ نقد برداشتهای دکتر از دیدگاه فلسفه تاریخ در توضیح و تفسیر و تعبیر داستان هابیل و قابیل، مخالفت با طرح موضوعاتی مانند مذهب علیه مذهب، ابزاری دانستن برداشتهای شریعتی از مذهب و…

یکی دیگر از موارد اختلاف مرحوم مطهری با شریعتی در این مرحله بر سر چگونگی موضع‌گیری در برابر مارکسیسم بود . شریعتی بنا به تحلیلی که از تضادهای داخلی و جهانی داشت مارکسیسم را دشمن اسلام می‌دانست و نه رقیب.۱۵ این اختلافات ناشی از یک اختلاف روش‌شناختی در فهم و تحلیل پدیده‌های اجتماعی – سیاسی است . بر طبق نظر علی عامل اصلی بسیاری از بدبختی‌ها و عقب ماندگی‌ها استعمار است که با کمک عوامل داخلی خود یعنی رژیم استبدادی پهلوی به استثمار و سلب آزادی‌های فردی و اجتماعی انسان‌ها می‌پردازد . بنابراین اول باید او را هدف قرار گرفت و همه نیروها را حول مبارزه با ان بسیج کرد و از باز کردن جبهه‌ای جدید تحت لوای مبارزه با مارکسیسم و تبلیغ و ترویج مارکسیسم‌ستیزی۱۶ و هدر دادن نیروها باید پرهیز نمود. اختلاف بر سر دشمن یا رقیب معرفی کردن مارکسیسم از سوی مرحوم مطهری و شریعتی در اسناد ساواک هم بازتاب یافته بود:

شروین : متاسفانه متن سند ساواک توسط تای‍پست این مقاله تایپ نشده است.
مرحله‌ی سوم
برگزاری‌ی چهلمِ شریعتی در مشهد و مواضعِ صریحِ استاد مطهری علیه شریعتی

۳. مرحله سوم از سال ۱۳۵۶ (سال شهادت علی) و برگزاری مراسم چهلم وی شروع می‌شود و تا سال ۵۸ (سال ترور استاد مطهری) در ۱۳۵۸ ادامه می‌یابد.

داستان این مرحله از برگزاری چهلم شریعتی به همت جمعی از علاقه مندان و دوستداران وی در مشهد آغاز می‌شود.۱۷ با توجه به جو ملتهب آن زمان و برانگیخته شدن احساسات علاقه مندان شریعتی نسبت به شهادت وی و نیز مطرح شدن مخالفتهای مطهری با دکتر شریعتی از زبان افراد مختلف در این مجلس، مهندس بازرگان که در مجلس بود بعد از شنیدن زمزمه مخالفت‌ها بر ضد مرحوم مطهری۱۸ به قصد حمایت و جانبداری از آن مرحوم سخنانی ایراد می‌کند که از سوی حضار و علاقه مندان شریعتی با واکنش روبه رو می‌شود . برای آن‌که از کم و کیف جو سال‌های ۱۳۵۶ و میزان مخالفتها با مرحوم مطهری آشنا شوید، نقل خاطره‌ای از سیدمحمدمهدی جعفری در این باره کاملاً گویاست:

“… تصمیم گرفتیم چهلم را در مشهد برگزار کنیم برای این مراسم از تهران عده‌ی زیادی آمده بودند . از جمله مهندس بازرگان و دیگران . در منزل یکی از دوستان در مشهد آقای امیرپور، در حوضخانه‌ی آنجا آقای مهندس بازرگان شنید همه دارند از آیت اله مطهری و مخالفت‌های او با دکتر شریعتی حرف می‌زنند . آن موقع شهید مطهری در انگلستان بود. به همراه علامه طباطبایی که بیمار بود و برای معالجه به انگلستان رفته بود به انگلستان مسافرت کرده بود . در حوضخانه‌ی منزل آقای امیرپور که عده‌ای از جمله استاد شریعتی و مهندس بازرگان جمع بودند مهندس بازرگان بلند شد و خطاب به جمعیت تجلیل بسیار زیادی از دکتر شریعتی کرد و درباره‌ی آقای مطهری گفت : آقای مطهری هم یکی از افراد بسیار باارزش ماست و خدمات بسیار زیادی به اسلام در دانشگاه و بیرون از دانشگاه کرده و می‌کند، ایشان با دکتر شریعتی دوست بود . شما نباید او را متهم به چیزی بکنید … شما باید دست از اتهام زدن به ایشان بردارید … استاد شریعتی ناراحت شد و وسط صحبت بلند شد و رفت . بعد از سخنان مهندس بازرگان من بلند شدم و خطاب به ایشان سخنانی گفتم دیگران هم حرفهایی در تقبیح آقای مطهری زدند۱۹ که آقای بازرگان از این حرف‌ها خوشش نیامد.۲۰
شریعتی آن گونه که من شناختم / قاسم یاحسینی / ص ۶۶

برگرفته از کتاب “طرحی از یک زندگی” / جلد دوم / ص ۲۷۷

پاورقی :

۱. شریعتی درباره‌ی آمیختگی روح وی با کالبد حسینیه می‌گوید : برای من حسینیه جایی که در آن سخنرانی می‌کردم و یا درس می‌دادم نیست حسینیه با خون و فکر و شخصیتم و ایمانم عجین شده است م . آ ۱ ص ۱۴۳

۲. یکی از منتقدان اخیر شریعتی آقای سید رسول جعفریان در کتاب اخیر خود : جریانها و جنبشهای مذهبی – سیاسی ایران ص ۲۳۸ ضمن توضیحاتی درباره‌ی شکل‌گیری حسینیه و نقش افراد در بنیان گذاری ارشاد در نقد مطالب و اظهارات آقای میانچی آورده‌اند که شخصیت استاد مطهری حسینیه را حسینیه کرد و با نقل شمار سخنرانیهای مرحوم مطهری به تعداد ۶۷ جلسه نسبت به دیگر سخنرانان از جمله شریعتی (۲۴ جلسه) خواسته‌اند با رویکردی کمیت‌گرا کفه کار در حسینیه و مطرح شدن آن را به حساب مرحوم مطهری سنگین کنند . در صورتی که ایشان به دلیل همین کمیت‌گرایی که در سراسر کتابشان موج می‌زند از تحلیل دقیق و علمی و همه جانبه پدیده‌ها و جریانهای تاثیرگذار در جامعه ایران غافل مانده‌اند . باید گفت انچه که حسینیه را حسینیه کرد کمیت سخنرانی‌ها و سخنرانان نبود . حسینیه با کیفیت مطالبی که علی و دیگر سخنرانان خوش‌فکر و نواندیش و اگاه به مسائل زمان و جامعه و نیازهای نسل مطرح می‌کردند حسینیه شد و اگر نام شریعتی با حسینیه این همانی پیدا کرده است به خاطر نقش بارز و تحول آفرین شریعتی بوده است و نه کسانی که از ابتدا در چند و چون کارها و امور بودند، یا بیش‌تر سخنرانی داشتند و این از شگفتی روزگار است که بناها و اماکن که معمولاً به اسم بانیان و موسسان آن نامیده می‌شود اما بنای حسینیه ارشاد نشانه‌ای است برای روح پر اهتراز شریعتی .

۳. روابط علی و استاد مطهری فصلی مهم و تامل برانگیز بین دو برداشت و دو جریان فکر دینی در جامعه مذهبی ایران است . از این رو شناخت علی و استاد مطهری شناخت دو فرد نیست بلکه شناخت دو تیپ فکری با گرایشهای متفاوت به دین و آموزه‌های آن است که یکی برداشتی از دین و وجوه آن ارائه می‌داد که علی از آن به اسلام فرهنگی تعبیر می‌کرد . این نوع اسلام پرورنده فلاسفه (فارابی‌ها و ابن سیناها) متکلمان (فخر رازی‌ها و غزالی‌ها) فقها (شیخ طوسی‌ها و شیخ انصاری‌ها) محدثان (شیخ کلینی‌ها و علامه مجلسی‌ها) و … بود . اما روایت دیگر از اسلام به تعبیر علی اسلام ایدئولوژیک بود که اسلام محمد (ص) و علی (ع) و ابوذر و حسین (ع) و مجاهدان و مبارزان و … و تعبیری دیگر اسلام زندگی ساز و حرکت آفرین و رهایی بخش بود و هدف‌اش تغییر شکل دادن انسان و جامعه و هدایت آنها به سمت رشد و تعالی بود .

با توجه به نوع گرایش استاد مطهری به اسلام و برداشتهای او می‌توان براساس تقسیم‌بندی علی از دو نوع اسلام، اسلام استاد مطهری را اسلام فرهنگی دانست و اسلام ایدئولوژیک هم که به نام شریعتی رقم خورده است از این رو بر آن شدم که فصلی جداگانه را به بررسی روابط و اختلافات این دو جریان فکری اختصاص دهم تا با تکیه بر منابع و اسناد و خاطرات افرادی که از نزدیکی در کش و قوس‌ها و بگو مگوهای فیمابین علی و استاد مطهری بوده‌اند برخی وجوه و خصیصه‌های شخصیتی و معرفتی استاد مطهری نسبت به شریعتی بیش‌تر روشن شود .

۴. دکتر عبدالکریم سروش درباره‌ی چگونگی تحول پذیری دیدگاه مرحوم مطهری از شریعتی می‌گوید:

“… این حق را هم بگذاریم که پاره‌ای از کارها که بعداً امثال مطهری کردند قطعا الهام بخششان مرحوم شریعتی بود . خود مرحوم مطهری هم بدین امر معترف بود . توجه‌های اخیری که شهید مطهری نسبت به فلسفه اخلاق و جامعه و تاریخ و انسان و فطرت و مسائلی از این قبیل می‌کرد تا حدودی برانگیخته نکاتی بود که امثال شریعتی در جامعه ما مطرح کردند و گفتند که مسئله امروز بشریت اینها است…” (ویژه‌نامه سمینار نگرشی بر اندیشه‌های استاد مطهری و دکتر شریعتی و بررسی اشتراکات آنها از طرف انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی پاییز ۱۳۵۷ ص ۵۷)

آقای علی‌رضا علوی‌تبار هم درباره‌ی تاثیرپذیری مرحوم مطهری از شریعتی می‌گوید:

“… واقعیت این است که بخشی از آثاری که بعدها مثلاً استاد مطهری تحت عنوان مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی طراحی می‌کند و به جامعه ارائه می‌کند، تحت‌تاثیر سوالاتی است که مرحوم شریعتی در جامعه مطرح می‌کند…” (همان ص۵۴)

۵. مهندس لطف اله میثمی بر مبارزه جدی، شجاعانه، و منحصر به فرد شریعتی، علیه اندیشه‌های متافیزیکی و اسکولاستیکی، اشاره جالبی دارد:

“… راهی که دکتر باز کرد، راهِ رهایی‌ی از متافیزیک یونان بود، و این مسئله را بارها در تعلیمات‌شان اشاره کردند. من متفکر معاصری را ندیده‌ام که به اندازه ایشان از رهایی از یونان و اسکولاستیک صحبت کرده باشند…” (نوگرایی دینی / گفتگوی حسن یوسفی اشکوری با لطف اله میثمی / ص۲۶۴)

۶. ردپای این تاثیرپذیری را در اختصاص دادن مباحثی جداگانه به تاریخ و جامعه در کتاب مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی به آسانی می‌توان دید .

۷. طرح اسلام به صورت یک ایدئولوژی و به کارگیری مانند جهان‌بینی اسلامی در آثار استاد مطهری تازگی دارد . چرا که وی تا قبل از آشنایی با افکار شریعتی رویکردی فرهنگی به اسلام و مفاهیم آن داشت و بیش‌تر به مفردات مکتب اسلام می‌پرداخت تا آنکه تلقی‌ای واحد و یکدست و هماهنگ از مکتب ارائه کند .

۸. مطالعه و پژوهش پیرامون این دو مرحله از حیات فکری شهید مطهری و تفاوت آشکار در آن می‌تواند نقش تاثیرگذار شریعتی را نه فقط در افراد بلکه در کلیت فضای فکری – فرهنگی محافل مذهبی توضیح دهد .

۹. بنا بر سندی از اسناد ساواک روز دوشنبه ۱۵/۵/۵۲ دکتر سیدمحمدبهشتی، سیدهادی خامنه‌ای، و جند نفر از طلاب قم، به منظور دید و بازدید مرتضی مطهری در منزل وی واقع در خیابان پهلوی، عدل پهلوی، سمت راست، درِ ششم، حضور داشتند. در این مجلس سخن از دکتر علی شریعتی به میان آمد، مطهری، ضمن انتقاد از شریعتی، گفت:

“… صرفِ نظر از افکار نادرست وی، و غرور و اشتباهات‌اش، ضربه‌ی جبران‌ناپذیری به هماهنگی روحانیت و طبقات تحصیل‌کرده زد، و آنها را نسبت به روحانیت سخت بدبین نمود، و احساساتِ جمعی از جوانان خام را، علیه روحانیون، برانگیخت…”
استاد شهید به روایت اسناد / ص ۲۱۷

۱۰. مرحوم مطهری در این باره نوشته است:

“… اوضاع آبستن حادثه‌ای نظیر حادثه قرن ۱۳ هجری است. اتفاقاً در نوشته‌های خود مرحوم! بذر این انشعاب شوم وجود دارد…”
سیری در زندگانی استاد مطهری / ص ۱۲۷

۱۱. سیری در زندگانی استاد مطهری ص ۱۱۹

۱۲. بنا به گفته آقای میناچی :

“… مطهری در درس اول اسلام‌شناسی که شریعتی در ارشاد تدریس می‌کرد دچار شبهه می‌شود و با خواندن جزوه‌های دوم و سوم شبهاتش برطرف می‌شود…”
شریعتی در آیینه خاطرات / ش لامعی / ص ۲۲۳

به‌رغمِ این نظر، آن مرحوم، در مورد جزوه‌های ۱۵ و ۱۶ اسلام‌شناسی ارشاد این گونه نظر می‌دهد:

“… این جزوه مانند غالب نوشته‌های نوسنده از نظر ادبی و هنری اعلی است و از نظر علمی متوسط است و از نظر فلسفی کم‌تر از متوسط و از نظر دینی و اسلامی صفر است!…”
مطهری و روشنفکران / ص ۳۴

۱۳. مرحوم مطهری بعد از خواندن جزوه‌های ۱۵ و ۱۶ اسلام‌شناسی ارشاد می‌نویسد:

“… اولاً به نظر من این جزوه چیزی که نیست اسلام‌شناسی است حداکثر این است که بگوییم اسلام‌سرایی یا اسلام شاعری است . یعنی اسلام، موضوع و سوژه یک نوع شعر و تخیل ولی به صورت نثر شده است و البته زیبا هم سروده شده است و بیش‌تر از سوسیالیسم و کمونیسم و ماتریالیسم تاریخی و اگزیستانسیالیسم مایه گرفته است تا اسلام … و در ادامه می‌افزاید : نویسنده جزوه نظریه غرور بی‌ حد و نهایتش همان‌طور که خاصیت هر مغروری است، عقده ندانستن علوم اسلامی از فلسفه و کلام و فقه و عرفان و غیره دارد…!
مطهری و روشنفکران / ص ۳۵ـ۴۲

۱۴. مرحوم مطهری درباره‌ی حسین وارث آدم می‌نویسد:

“… آنچه دستگیرم شد از هدف این جزوه، که زیر لفافه بیان شده است، و به تعبیر نویسنده، خواسته است تمام عقده‌ها و عقیده‌های خود را در این جزوه بگوید، این است که… این جزوه، نوعی توجیه تاریخ است براساسِ مادی _ مارکسیستی، نوعی روضه‌ی مارکسیستی است برای امام حسین، که تازگی دارد. ن . ک به سلسله
یادداشت‌های استاد مطهری / ج ۳ / ص ۲۱۸

۱۵. برای اطلاعِ بیش‌تر از دلایلی که، شریعتی، مارکسیسم را رقیب معرفی می‌کند، و نه دشمن، نگاه کنید به: مجموعه آثار ۲، صفحه ۱۸.

۱۶. شاید به خاطر همین مخدوش کردن تضادها از سوی مرحوم مطهری و پیروان وی در مواجهه‌ی با مارکسیسم بود که، در نهایت، اختلافِ فکری‌ی وی و هوادارانِ او را، با یکی از اساتید و چهره‌های شاخصِ مرامِ مارکسیستی، دکتر امیرحسین آریان‌پور، در دانشکده الهیات، به برخوردِ فیزیکی (چاقو کشی بین طرفداران او و آریان‌پور) سوق داد. نگاه کنید به کتاب خشتِ خام، گفتگوی احسان نراقی با سیدابراهیم نبوی، از انتشارات جامعه ایرانیان، سال ۱۳۷۹، چاپ اول، ص۸۸.

۱۷. این مراسم در منزل آقای امیرپور از دوستان مرحوم مطهری و شریعتی، و یکی از دست‌اندرکاران حسینیه ارشاد برگزار شد.

۱۸. به گفته رسول جعفریان این زمان فضای تهران به شدت جانب‌دار دکتر و ضد آقای مطهری بود. (جریان‌ها و جنبش‌های سیاسی ـ مذهبی در ایران، ص ۲۹۴)

۱۹. هادی غفاری در خاطرات خود از برگزاری مراسم چهلم شریعتی در مشهد اظهار کرده است که یکی از کسانی که به بدگویی از مزحوم مطهری پرداخت همسر دکتر پیمان بوده است وی می‌نویسد:

“… ایشان بدون مقدمه شروع کرد به بدگویی از مرحوم مطهری. دیدم که این‌ها اصلاً نسبت به مرحوم مطهری کینه دارند. با این‌که استاد مطهری در این مراسم شرکت کرده بود، با او چنین برخورد می‌کردند…” (خاطرات هادی غفاری ص۲۰۹. وی این مطالب را در مصاحبه دیگری هم عنوان کرده است بنگرید: پاره‌ای از خورشید ص ۳۶۷ـ۳۶۸. به نقل از جریان‌ها و جنبش‌های مذهبی _ سیاسی ایران.

اما محمدمهدی جعفری بر این نظر است که آقای مطهری در زمان برگزاری مراسم چهلم شریعتی به همراه علامه طباطبایی به لندن رفته بود. وی از برخوردهای تندی که در این محفل با آقای مطهری شده یاد کرده و از دفاع بازرگان از وی سخن می‌گوید. و این‌که، خودِ او و دیگران، با تندی درباره‌ی آقای مطهری حرف زده‌اند. نگاه کنید به: شریعتی آن گونه که من شناختم / ص۶۷

رسول جعفریان، نویسنده‌ی کتابِ “جریان‌ها و جنبش‌های مذهبی _ سیاسی ایران”، مشکلِ پیش‌آمده در ارتباط با حضور مطهری را در شرح خاطرات بدین صورت قابل حل دانسته است:

“… ممکن است دو مراسم بوده باشد. زیرا هادی غفاری تصریح دارد که: به اصرارِ مرحوم مطهری و مفتح، نماز جماعت خوانده، بعد هم به منبر رفته است. احتمال آن است که اول شب آقای مطهری و مفتح در آنجا بوده‌اند، و در پایان شب، که آقای جعفری رسیده‌اند، آن دو بزرگوار رفته بودند. آقای جعفری تلفنی به بنده گفتند که دیر به مجلس رسیدند، و وقتی آمدند که آقای صبحدل شعر می‌خواند. خانم دکتر پیمان تلفنی به من اظهار داشتند: ما تعداد زیادی بودیم که آقای احمدعلی بابایی بلیت برای ما گرفت، و برای مراسم چهلم دکتر شریعتی رفتیم مشهد. ظهر فکر می‌کنم منزل آقای رضازاده ناهار خوردیم. اصغر صدر حاج سیدجوادی، بازرگان، پیمان، و علی بابایی بعد از نهار جلسه گذاشتند. مهندس بازرگان صحبت کردند، و گفتند که: شریعتی را این قدر بزرگ نکنید. این قدر نگویید علی بزرگه علی بزرگه. بگویید علی کوچیکه. البته قصد توهین نداشت. مقصودش این بود که از او بت نسازید. خوب برای ما شریعتی خیلی بزرگ شده بود. به طوری که حتی بچه‌های انقلابی با لهجه مشهدی حرف می‌زدند. این، بعد از اطلاعیه مشترک مطهری و بازرگان بود. موقعی که اطلاعیه زردی در خانه ما انداخته بودند که گروه فرقان منتشر کرده بود و برخورد با مخالفان شریعتی را مطرح کرده بود. بازرگان می‌گفت: وقتی بت‌اش کنید نمی‌توانید او را نقد کنید. وقتی صحبت بازرگان تمام شد، من، با شوری که داشتم، و آن وقت که خیلی دکتر شریعتی معصومانه از دنیا رفته بود، من به بازرگان گفتم که: پس رسالت روشنفکر چه می‌شود؟ اگر بناست روشنفکر چند سال بعد را ببیند ما باید چه کنیم؟ چرا ما باید آقای شریعتی را این جور برخورد کنیم که اشاره به کار آقای مطهری برای نوشتن آن نامه داشتنم. آقای بازرگان گفت: حالا می‌گویید آقای مطهری را بکشیم! من گفتم: مردم هرچه بخواهند می‌کنند. من صحبتم بر سرِ اصلِ رسالتِ روشنفکری است. هادی غفاری این جمله مرا که مردم هر کاری که بخواهند با مطهری می‌کنند، حملِ بر کینه‌توزی کرده است. دمِ غروب رفتیم منزلِ استاد شریعتی، و هادی غفاری اصلاً ظهر و بعدازظهر نبود. من او را در منزل استاد شریعتی دیدم. شاید در آنجا صحبت‌هایی شده باشد. عصر استاد شریعتی صحبت کرد و گریه کرد. بعد صدر حاج سیدجوادی صحبت کوتاهی کرد. بعد، پیمان رفت صحبت کند، که ساواکی‌ها آمدند، و از در دیگر، با پیمان، فرار کردیم، و آمدیم تهران. من اصلاً مطهری را ندیدم. البته ما قبل از مغرب آمدیم بیرون، و اصلاً من بعد از مغرب نبودم…”
جریان‌ها و جنبش‌های مذهبی _ سیاسی ایران / ص ۲۹۴

۲۰. کتابِ “شریعتی، آن گونه که من شناختم” / قاسم یاحسینی / ص ۶۶_۶۷


تاریخ انتشار : چاپ اول / ۱۳۸۳
منبع : سایت نیمه‌حرف

ویرایش : شروین ۰ بارedit


.

Print Friendly, PDF & Email

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج × 3 =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.