منوی ناوبری برگه ها

جدید

شریعتی زنان را به آزادی و رهایی دعوت کرد

درباره شریعتی
پروین بختیارنژاد

.

نام مقاله : شریعتی زنان را به آزادی و رهایی دعوت کرد
نویسنده : پروین بختیارنژاد
موضوع : نقدی بر نظراتِ شهلا لاهیجی
گروه‌بندی : موافقان _ تشریحی



“شریعتی به آزادی زنان اعتقادی نداشت”. این عنوان یادداشت کوتاه خانم شهلا لاهیجی در نقد نگاه و گفتگوی شریعتی با زنان است . وی در در یادداشت کوتاهی بدون آوردن حتی یک فاکت و فقط به استناد خواندن کتاب فاطمه فاطمه است، آن هم در سال‌های جوانی، انتقاداتی را روانه‌ی آرای شریعتی می‌کند. در این یادداشت کوتاه خانم لاهیجی، منتشره در مدرسه فمینیستی، به این موارد اشاره می‌کند:

۱. شریعتی در فلسفه بومی‌گرای خود انسان را به چند نوع و گونه متفاوت تقسیم می‌کند: انسان مظلوم و انسان ظالم، و …، که نماینده‌ی فرهنگ و ارزش‌های بیگانه و غیر بومی است.

۲. زنان را به زنانِ سنتی، زنانِ فاضل، و زنانِ متجدد تقسیم می‌کرد، و زنانِ با فضیلت، زنانِ متدین و بومی‌گرایی هستند که، به اصالت و خویشتنِ خویش، یعنی خودِ ایرانی‌ی شرقی‌شان بازگشته‌اند.

۳. در اندیشه‌ی شریعتی، غرب به کلی نفی می‌شود، چرا که غرب را مسببِ تمامِ نواقص و کاستی‌ها می‌دانست. و در نفی غرب آنقدر پیش رفت که عبارت نامانوس بازگشت به خویشتن خویش را مطرح کرد .اما مشخص نکرد بازگشت از چه چیزی و به کدام خویشتن؟

۴. زنان را به زنان یونیفرم پوش خوب و زنان غیر یونیفرم پوش بد و زن متجدد سطحی تقسیم کرد.

این‌ها موارد انتقاد خانم لاهیجی ناشر و نویسنده است. همان‌طور که در آغاز این نوشتار هم اشاره شد ایشان برای طرح این انتقادات حتی یک فاکت هم نمی‌آورد.

حال می‌خواهم از خانم لاهیجی سوال کنم که آیا می‌توان با خواندن یک متن ۵۰ صفحه‌ای از مارکس او را متهم کرد که آراء وی دعوت به سرمایه‌داری بود نه سوسیالیزم؟ آیا می‌توان با خواندن یک سخنرانی از هابرماس او را به جنگ‌طلبی متهم کرد نه گفتگو؟ آیا بهتر نیست که برای نقد آرا یک متفکر به مطالعه چند کتاب او و بالاتر از آن مجموعه کتاب‌های او، آن هم به‌طور دقیق و با حوصله، اقدام نمود .آیا وقت آن نشده که جامعه را از اظهار نظرات عجولانه و سطحی هشدار داد که سه دهه است ما تاوان نگاه‌های این‌گونه را می‌دهیم .

با این حال من به عنوان کسی که از ۱۵ سالگی شروع به مطالعه کردم و اتفاقاً در آن سال‌های نوجوانی بیش‌تر کتاب‌های شریعتی را خواندم، هیچ متفکری و آراء هیچ روشنفکری را به اندازه شریعتی در دهه‌ی پنجاه در گفتگو با زنان جدی نیافتم.

بگذارید تنها به چند نمونه اشاره کنم، هر چند برای کسانی که کتاب‌های شریعتی را خوانده‌اند، این‌ها از بدیهیات است:

“… یک خانواده‌ی مسلمان، خانواده‌ی پدرسالاری است، که مرد، حاکمِ مطلق است، خدای خانه است، و زن، به صورت یک ابزارِ جنسی در خدمتِ مرد، بی‌ هیچ شرف و شرافتی، بی‌ هیچ استقلال و اراده‌ای، بی‌ هیچ نقشی، یک زندانی‌ی محترمِ در حرم…”
مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / ص ۰۰
“… زن، در جامعه‌ی شرقی، از جمله جامعه‌ی شبهِ اسلامی‌ی فعلی، به نامِ مذهب و سنت، بیش از همه، رنج می‌برد، و از درس و سواد، و بسیار حقوقِ انسانی، و امکاناتِ اجتماعی، و ابزارِ رشد و کمال و پرورش و تغذیه‌ی روح و اندیشه، محروم است…”
مجموعه آثار ۲۱ / زن / ص ۰۰
“… تقوا و عفت زنان را چنین حفظ کردیم، با دیوار و زنجیر، نه به عنوان یک انسان و با اندیشه و شعور و پرورش و شناخت . او را حیوان وحشی تلقی می‌کردیم که تربیت بردار نیست، اهلی نمی‌شود، تنها راه نگه داری‌اش قفس است و هر گاه زنجیر در خانه باز ماند، می‌گریزد. زن به یک زندانی می‌مانست که، نه به مدرسه راه داشت، نه به کتابخانه، و نه به جامعه…”
مجموعه آثار ۲۱ / زن / ص ۰۰
“… به‌هرحال، سطحِ تفکر و شعور و نیاز و توقع‌اش در سطح شماست . وقتی او می‌بیند که در وسطِ یک سالنِ سخنرانی پرده کشیده می‌شود، اسمِ سالن هم سالنِ درس است، علم است، در سطحِ امروزِ دانشگاه است، بعد، توی پرده، باز حجابِ دوبله و سوبله هم دارد، بعد، باز توی حجابِ پشتِ پرده، آن تو می‌رانندش، که بمان… وقتی این طور تحقیر می‌شود، او، عاملِ بدبختی و بیچارگی‌اش را آیا مذهب می‌داند یا نه؟…”
مجموعه آثار ۴ / بازگشت / ص ۰۰

تمثیلِ جالبِ او از وضعیتِ دخترانِ جوان این‌چنین است:

“… عروسکی است که در میانِ دو بچه ریش‌دارِ نفهم (برادر، پدر / شوهر)‌ گیر کرده است…”
مجموعه آثار ۲۱ / زن / ص ۰۰
“… وی می‌خواهد به شخصیتِ انسانی و به ایمان و اخلاق وفادار بماند، ولی می‌بیند که، آنچه مادر و پدر و عمو و ملای محل، به نام دین و اخلاق و شخصیت و عصمت و تقوی بر او عرضه می‌کنند، کلکسیونی است از نه: نرو، نکن، نخوان، نبین، نگو، نشناس، ننویس، نخواه، نفهم…”
مجموعه آثار ۲۱ / زن / ص ۰۰

شریعتی می‌گوید :

“… مرد همواره می‌خواسته بر زن تسلطِ مستبدانه داشته باشد…”
مجموعه آثار ۳۰ / اسلام‌شناسی مشهد / ص ۰۰
“… نظامِ اجتماعی‌ی مردانه نظامی بود که، در شرق و غرب، زن را، از رشدِ انسانی و ارزش‌های فکری و روحی و معنوی باز داشته…”
مجموعه آثار ۱۰ / جهت‌گیری طبقاتی اسلام / ص ۰۰
“… آیا، در اسلام، زن بودن، و مونث بودن، یک نقطه‌ضعف و یک جرم است؟…”
مجموعه آثار ۲۲ / مذهب علیه مذهب / ص ۰۰

شریعتی، در م . آ ۱ ص ۴ خطاب به دختران‌اش در ترسیمِ زنان دوره‌ی خود، زنان سنتی را هم‌چون “کلاغِ شوم” توصیف می‌کند، و زنِ به ظاهر مدرن، که فاقدِ فکر و اندیشه‌ی مدرن است را، به “عروسکِ فرنگی”، که توانایی‌ی مصرفِ محصولاتِ شرکت‌ها و کمپانی‌ها را دارد، بدونِ فکرِ مدرن، بدونِ اندیشه‌ی مدرن. و هر دوِ این راه‌ها را بیراهه می‌داند، که باید به راهِ سومی فکر کرد.

شریعتی گفتگوهای بسیار جدی با زنان را آغاز کرده بود بی‌ هیچ تعارف و لای زرورق پیچیدنی وضیعت زنان را به عنوان یک متفکر و یک جامعه‌شناس گفت و نوشت و بی‌ پرده با آنان به گفتگو نشست و در این گفتگوهای مکرر که تا آخرین روزهای زندگی شریعتی به طول کشید زنان را بر علیه هر آنچه که اصرار بر ندانستن و نخواندن و نفهمیدن داشت به عصیان فرا خواند .

این موارد ذکر شده از گفتگوی شریعتی با زنان مشتی است نمونه خروارها بحث و گفتگو بر علیه شرایط موجود که زنان را گرفتار جهل و خرافه کرده بود، زنان را به نام سنت و مذهب از تحصیل و رشد و فکر و اندیشه باز داشته بود و اتفاقاً باید با تاکید گفت که شریعتی زنان را به اگاهی و انتخابهای آزادانه دعوت کرد.

شریعتی در دوره دانشجویی خود که فعال سیاسی نیز بوده در مقاله‌ای در یکی از نشریات اپوزیسیون در خارج از کشورمی نویسد:

“… زنان ایران از ابتدایی‌ترین حقوق اجتماعی محرومند، حقوق اجتماعی و سیاسی برابر با مردان. ما آزادی‌ی تشکیلِ اتحادیه‌های واقعی را برای زنانِ زحمتکشِ ایران خواهانیم…”
مجموعه آثار ۳۶ / آثار جوانی / ص ۰۰

البته شریعتی یک مذهبی ملی‌گرای طرفدار مصدق بود که به دنبال ایجاد تغییر در جامعه خود است. بنابراین نمی‌توانست که هر فکر و اندیشه‌ای که با جامعه ما نمی‌تواند پیوند برقرار کند و یا در کار تغییر جامعه ما کمک کند را بپذیرد. او به عنوان یک انسان شرقی به غرب نگاه می‌کرد و البته او خود بسیاری از مهم‌ترین نظریات و معروف‌ترین چهره‌های جامعه‌شناسی غرب و مکاتب و گرایشاتی چون اومانیسم و اگزیستانسیالیسم را به جامعه ایرانی – حداقل در فضاهای مذهبی ـ شناساند و فراوان در مورد آنها بحث کرد .متهم کردن اوبه دشمنی با غرب (گویی که غرب یک کل یک پارچه است) اتهام بدون دلیل و سندی است.

شریعتی درباره‌ی تمدنِ جدید می‌گوید:

“… تمدنِ جدید یک کل نیست، مجموعه‌ای است از تجربیاتِ تلخ و شیرین، و ارزش‌های بد و خوب و نسبی و ملاکهای مشکوک و جهانی که در بنا و اراده آن، اهورا مزدا و اهریمن، هر دو، دست اندر کارند، و نباید آن را یک‌سره حقیقتِ مطلق یا غول و شیطان و جن و ارواحِ موذی دانست…”
مجموعه آثار ۲۰ / چه باید کرد؟ / ص ۰۰
“… اما حتی در شناخت چهره منفی تمدن غرب نیز در ذهن روشنفکران ما یک اسطوره استعمار پدید آمده باشد بینش و تلقی آنان بیش از آنکه مبتنی بر تجزیه و تحلیل منطقی و شناخت علمی واقعی باشد با خرافه‌های افسانه‌ای و اساطیری آمیخته است . از قدرت و اثر خارجی به گونه‌ای حرف می‌زنند که قدما از غول و شیطان و جن و ارواح موذی سخن می‌گفتند و این معلول دو عامل است یکی عدم شناخت واقعی و عینی استعمار که یکی از عواملش عدم تماس نزدیک و مستقیم ما با آنان است .چنانکه مللی که استعمار را در کشورشان کوچه و بازار و کارخانه و مزرعه‌شان می‌دید ند و لمس می‌کردند دچار چنین گفتار توهمی روحی و اسطوره‌ای نسبت بدان نشده‌اند و تابوی خارجی در اعماق روح و خیالشان حلول نکرده است…”
مجموعه آثار ۳۵ / آثار گونه‌گون/ ص ۰۰
“… همه پریشانی‌ها و شومی‌ها را به گردنِ عاملِ خارجی انداختن، اغفالِ مردم از واقعیت‌های زشتِ داخلی است…”
مجموعه آثار ۳۵ / آثار گونه‌گون/ ص ۰۰

وی‌ معتقد است‌:

“… ما در غرب‌زدگی‌مان‌ چون‌ غرب‌ را نمی‌شناسیم‌، ناشیانه‌، و بی‌آنکه‌ از عوامل‌ِ مثبت‌ و مترقی‌‌ی آن‌ سود بجوییم (از غرب‌ تقلید می‌کنیم)…”
مجموعه آثار ۴ / بازگشت / ص ۰۰

شریعتی‌ به‌ “آموختن‌ِ متد و بینش‌” باور دارد، و این‌ که:

“… شیوه‌‌ی کار اروپایی‌ را بیاموزیم‌، و کارش‌ را درست‌ و دقیق‌ بشناسیم‌، نه‌ این‌که قضاوت‌هایش‌ را واگو کنیم‌، و بدان‌ عمل‌ نماییم‌، و این‌ دو، یکی‌ نیست‌. چنان که‌، مدام‌ از طبیب‌ نسخه‌ گرفتن‌، و بی‌چون‌ و چرا عمل‌ کردن‌، مسئله‌ای‌ است‌، و طب‌ آموختن‌، و شیوه‌‌ی معالجه‌ را یاد گرفتن‌، مسئله‌ای‌ دیگر. شیوه‌‌ی سومی‌ هم‌ هست‌، و آن‌، اصلاً به‌ طبیب‌ مراجعه‌ نکردن‌ است‌، و برای‌ استقلال‌ یافتن‌ و تقلید نکردن‌ و به‌ فرهنگ‌ و اندیشه‌های‌ خود متکی‌ شدن‌، به‌ دارو و درمان‌ها و جادو و جنبل‌های‌ خاله‌‌زنک‌ها عمل‌ کردن‌ است‌. اولی‌ شیوه‌‌ی کارِ روشنفکران‌ِ فرنگی‌مآب‌ و متجددِ ما است‌، و سومی‌ شیوه‌‌ی تفکر و عمل‌ِ شبه‌مذهبی‌ها…”
مجموعه آثار ۴ / بازگشت / ص ۰۰

شریعتی می‌گوید :

“… آنجا دو قرن است که قرون وسطی را پشت سر گذاشته‌اند و اینجا در متن آن زندگی می‌کنند، آنجا دو قرن است که انقلاب فرانسه را بر پا کرده‌اند و اینجا هنوز ترجمه روح القوانین مونتسکیو برای دانشمندان روشنفکر یک اثر عمیق و تازه بیدار کننده است و از دایره المعارف ولتر هنوز کسی خبر هم ندارد…”
مجموعه آثار ۴ / بازگشت / ص ۰۰
“… آنجا به مرحله صنایع سنگین رسیده‌اند و اینجا صنعت هنوز برایشان نه تنها یک معنی مصرفی و بیش‌تر سمبلیک دارد و احیانا چند کارخانه مونتاژ…”
مجموعه آثار ۴ / بازگشت / ص ۰۰
“… آنجا هر فرد عادی به‌طور معمول در هر روزبه اندازه یک کتاب جیبی‌ی چه می‌دانم چیز می‌خواند و اینجا هر ایرانی در یکسال، سه و نیم ثانیه از وقت‌اش را می‌خواند… آنجا جز روزهای یکشنبه از مذهب عیادت نمی‌کنند و اینجا نبض اجتماع به شور دین می‌زند…”
“… بورژوازی آنها روشنفکران مترقی نوپرست و ضد کلیسایی انقلابی آزادی‌خواه و انقلاب کبیر فرانسه کار آنها ست و بورژوازی کلاسیک ما بازاری است که در بست مطیع مسجد است…”
مجموعه آثار ۴ / بازگشت / ص ۰۰

شریعتی نه غرب‌ستیز بود و نه غرب‌ستا، بلکه او به رابطه‌ای باز با غرب بر اساس اقتباس و انتخاب و گرفتن شیوه و متد کار و پیشرفت معتقد بود، نه تقلید و نه ستایش. رویکرد شریعتی به غرب بر اساسِ نگاهِ ملی، و نیز، نگاهِ تاریخی است.

شریعتی اتفاقاً در موردِ زنِ اروپایی می‌گوید:

“… آزادی‌ی زنِ اروپایی برخاسته از آگاهی و فرهنگ است. زنِ اروپایی، پس از چندین نسل رشدِ اجتماعی و فرهنگی، آزاد شده است. آزادی‌ی او، ثمره‌ی فداکاری‌ها و مبارزاتِ مداوم و عمیقِ فلسفی و فکری و اجتماعی و حقوقی‌ی بسیاری است. وی آزادی‌اش را به وسیله‌ی آگاهی و فرهنگ به دست آورده است…”
مجموعه آثار ۴ / بازگشت / ص ۰۰
“… زن روز در آنجا ثمره آزادی و نشانه پیشرفت خود را که بر می‌شمارد از شماره شهدایی که در نهضت مقاومت علیه اشغال پاریس به وسیله نازی‌ها داده است ؛از شماره استاد، نویسنده، مترجم و موسیقی دان و رهبر ارکستر، مکتشف، مخترع و مبارز اجتماعی و سیاسی مردم . یعنی شراکت هرچه بیش‌تر در افتخاری که غالباً در انحصار مردان بوده است.
 
در آنجا آزادی زن یعنی رها شدن او از قید وبندهای منحط فکری و روحی و حقوقی و اجتماعی یعنی آزادی انتخاب، آزادی اندیشیدن، آزادی زندگی کردن آزادی دوست داشتن آزادی از همه رنگها و سنتهایی که یادگار دوران بردگی و ذلت و نقص عقل و پا شکستگی زن است.
 
نشانه این آزادی این است که زن هم‌چون مرد می‌تواند تصمیم بگیرد، انتخاب کند، عقیده و احساسش را ابراز کند و این آزادی را در رفتار و تفکرش نیز نشان دهد…”
مجموعه آثار ۴ / بازگشت / ص ۰۰

شریعتی می‌گوید :

“… فقط بعضی از زنهای اروپایی هستند که ما حق شناختن‌شان را داریم و باید همیشه همان‌ها را بشناسم . آنهایی را که فیلمها و مجله‌ها و تلویزیونها و رمانهای جنسی نویسندگان جنسی به ما نشان می‌دهند . به عنوان تیپ کلی زن اروپایی به ما می‌شناسانند . اما حق نداریم آن دختر اروپایی را بشناسیم که از ۱۶ سالگی به صحرای نوبی به افریقا به صحرای الجزایر می‌رود و تمامی عمرش را در آن محیطهای وحشت و بیماری و مرگ در جوانی و پیری درباره‌ی امواجی که از شاخکهای مورچه فرستاده می‌شود کار کند و دخترش کار او را دنبال می‌کند
 
حق نداریم مادام گوشن را بشناسیم که تمام عمر را صرف کرد تا ریشه افکار و مسائل حکمت فلسفی، حکمت بوعلی و ابن رشد و ملا صدرا و حاجی ملا هادی سبزواری را در فلسفه یونان و آثار ارسطو و دیگران پیدا کند. نباید دوشیزه میشن که در اشغال پاریس از سنگر نهضت مقاومت فرانسه ضربه‌های کاری بر ارتش هیتلر زد که دو بار غایبانه به اعدام محکوم شد را بشناسیم…”
مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۱۳۲۲

از همین چند نمونه محدود که منتخبی از سخنان بسیار مفصل شریعتی با زنان است می‌خواهم نتیجه بگیرم که شریعتی به عنوان یک جامعه‌شناس به مسائل ایران نگاه می‌کرد و با دانشی که به آن مجهز شده بود جامعه ایران را گرفتار یک سنتِ دینی‌ی متصلب می‌دید، که برای عقلانی کردن، و رهایی‌ی از آن، می‌باید آن را از درون متحول می‌کرد. وی البته آن را راهی بس طولانی می‌دید، که با کارِ عمیقِ فرهنگی میسراست. او پروژه‌ی خود را هم پروتستانتیزمِ دینی اعلام نمود (که البته ناتمام هم ماند). در این پروژه می‌باید به جز جزِ موضوعاتِ دینی سرک می‌کشید، و از نو آن را بازخوانی می‌کرد، و در این بازخوانی و بازاندیشی، به استخراج و پالایشِ منابعِ فرهنگی معتقد بود. او بر این تفکر بود که، یک ایرانی، با تکیه بر هویتِ ایرانی‌ی خود، خواهد توانست به استقبالِ هر فکر و اندیشه‌ی نو، که در هر جایی شکل گرفته، برود، و تاثیر بگیرد، و تاثیر بگذارد، والبته، نه هم‌چون انسان‌های بی‌ هویت و بی‌ پیشینه، که سرمایه‌داری‌ی غرب باید آنها را بسازد، آن طور که می‌خواهد، و منافع‌ش اقتضا می‌کند.

شریعتی زنان را به : زنانِ سنتی، زنانِ به ظاهرِ متجدد، و زنانِ آگاه و مسئول، که زنِ روشنفکر می‌خواند، که دارای اندیشه‌ی مدرن، اما ملی، و متصل به پیشینه‌ی فرهنگی‌ی خویش است، تقسیم کرده است (البته نمی‌دانم سرکار خانم لاهیجی “زنِ فاضله” را از کجا آورده‌اند؟).

شریعتی در کجای آثارش زنان را تشویق به یونیفرم‌پوشی کرده است؟ در حالی که، در همان زمانی که این سخنرانی‌ها را مطرح می‌کرده، نه همسرش دکتر پوران شریعت‌رضوی، و نه دختران‌اش، و نه شاگردان و مستمعانش در ارشاد یونیفرم‌پوش نبودند که هیچ، بعضاً حجاب هم نداشتند.

برای من این فرصت مهیا بود که، در دوره‌های متفاوتی چون دوره‌ی نوجوانی، جوانی، و میان‌سالی، بارها آراء شریعتی را مطالعه کنم، خصوصاً گفتگوهایش با زنان را، و هر بار آن نظرات را واقع‌گراترین و عملی‌ترین و رهایی‌بخش‌ترین نظراتِ زن‌خواهانه، و به تعبیری، فمینیستی‌ترین نظرات در دوره‌ی خودش، یعنی دهه‌ی چهل و پنجاه، برای اکثریتِ زنان جامعه‌اش، بیابم.

البته خانم لاهیجی عزیز! در این سال‌ها، جامعه‌ی ایرانی، با رشدِ فکری نظری‌ای که کرده، و من نیز یکی از آحادِ همین جامعه‌ام، می‌دانیم که، دوره‌ی سرسپردگی به یک متفکر و اندیشمند و آراءِ آو، به پایان رسیده است. من خود به برخی آراءِ او (مثلاً کتاب امت و امامت و یا شیعه یک حزب تمام) منتقدم، اما، به آراءِ او، در خصوص زنان، خیر. نتیجه‌ی آن همه گفتن با زنان، تنها منجر به آگاهی‌بخشی و آزادی و رهایی‌ی بسیاری از زنان گردید. زنانی که، برای این رهایی، هزینه‌ی کمی هم پرداخت نکرده‌اند.

متن مقاله‌ی موردِ نقد :
شریعتی به آزادی‌ی زن معتقد نبود / شهلا لاهیچی


تاریخ انتشار: ۱۸ / تیر / ۱۳۹۰
منبع : فیس‌بوک مدرسه فمینیستی

ویرایش : ۰ بار / شروین / ایندیزاینedit


.

Print Friendly, PDF & Email

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج × پنج =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.