شريعتی پس از ۳۰ سال
وقتی من نوجوانی ۱۲ ساله بودم در شبی از شبهای سال ۵۹ در حال مطالعه کتاب “ابوذر غفاری” شریعتی بودم، این مطالعه توام بود با اشک و گریه و تا صفحههای پایانی کتاب این اشک ریختن ادامه داشت. اتفاقی که مرا از این فضا بیرون آورد دعوایی بود که در کوچه در گرفت و سر و صدای آن موجب شد که گریه را تمام کنم و با چشمان قرمز و اشک آلود از فضای نوشتههای شریعتی خارج شوم. اما آیا امروز که ۴۰ سال سن دارم با خواندن آن کتاب چنین حسی به من دست میدهد؟ آیا آن حس را شریعتی ایجاد میکرد یا فضای گفتمانی حاکم یا انتظار یک نوجوان که درکی کودکانه از هستی و جامعه داشت؟ آیا این حس را انقلاب و انتظار عدالت ایجاد میکرد؟ برای عدالت اکنون نیازمند چه حسی هستیم،سهم شریعتی در ایجاد آن فضا و آن حس تا چه اندازه بود؟
شاید خیلی از روشنفکران بر این عقیده هستند که پرسش از شریعتی یعنی پرسش دربارهی شریعتی یا موضوعیت داشتن شریعتی به عنوان یک پرسش عصری و نسلی دیگر تمام شده است. چون هم عصر آن پایان یافته است و هم نسل آن. دیگر دغدغه ایدئولوژیک عصر او را ندارند. اما واقعیت چیزی غیر از این ادعا را نشان میدهد. حداقل کسانی که با ناشرانی در ارتباطند که کتاب هایی در زمینه روشنفکری دینی منتشر میکنند بهخصوص ناشرانی که در نمایشگاه کتاب تهران امسال حضور داشتند، میدیدند که چگونه جوانان ۱۸ تا ۲۵ ساله خواهان کتابهای شریعتی بودند. نگارنده خود در چندین مورد با چنین مسالهای رودررو مواجه شدم و البته تعجب من و دوستان و حتی ناشران را برمی انگیخت که این اقبال و این رویکرد تازه چه معنایی دارد؟ البته در نگاه اول این زنگ خطری برای فرآیند تولید فکر و اندیشه و جریان روشنفکری ارزیابی میشود که چرا اینقدر نگاه به گذشته است یا در جامعه یی که دموکراسی تکوین نیافته این معنای بدی میدهد. آیا دوباره چالش و مناظره دربارهی شریعتی با شدت آغاز میشود؟ آیا رجوع به شریعتی ناشی از پرسش ابهامآمیز دربارهی او یا رمزآمیز بودن آن است، چرا که خیلیها به سراغ شریعتی رفتند، اما ابهام آنها فزونی یافت و البته پرسشهای دینی تازهای برای آنها طرح شد که سازنده بود؛ تلقی از مذهب، ایدئولوژیک کردن دین، نگاه او به سیر فکر و اندیشه و تاریخ دینی شیعه و…
به هر حال رجوع به شریعتی در دوره پیش از انقلاب و معلمی او برای انقلاب چه سنخیتی با رجوع تازه به او دارد؟ در حالی که عصر انقلاب پایان یافته تلقی میشود آیا میتوان ارتباطی بین گفتمان چپ مذهبی و چپ غیرمذهبی دوره شریعتی با گفتمان غالب لیبرال و نیمه لیبرال عصر کنونی یافت که موجب شود شریعتی با گفتمان چپ را با شریعتی گفتمان لیبرال به هم نزدیک کند؛ نزدیک تا حدی که به بازتولید فکر دینی شریعتی منجر شود. یا اینکه این فرضیه همچنان خودنمایی میکند که گفتمان غالب در ادبیات سیاسی و فکری جامعه ما همان ادبیات چپ و پوپولیسم چپ گرایانه جدید است. اما آیا آنچه درون جامعه در حال مصرفی ایران میتوان به آشکار دید، سبک زندگی غیرچپ روانه یی را به ما نمینمایاند؟مصرفگرایی که ویژه جوامع مدرن و لیبرال و موجب استحکام و دوام ساختار اقتصادی کنونی دنیاست و کشور ما نیز نمیتواند وصله یی جدا باشد در درون ساخت مذهبی خود که هویت تاریخی هم دارد، چه الزامی و چه رویکردی را از نوع نگاه شریعتی میتواند بپذیرد؟یا اینکه این رجوع در حد همان پرسش است که پرسیده شود و از شریعتی بشنوند و بگذرند. یا نه تحولی غیرقابل پیشبینی که شریعتی میتواند حداقل سهمی در آن داشته باشد ممکن است به وقوع بپیوندد؟
به هر حال شریعتی آنچنان دارد مساله میشود که پس از گذشت ۳۰ سال از درگذشت او دربارهی چاپ کتابهای شریعتی و حق تالیف آنها اختلافات بین ناشران و خانواده شریعتی در حال بروز است و به زودی این اختلاف وارد عرصه عمومی خواهد شد. این اختلاف البته ماهیت مالی دارد، چون ظاهراً پس از گذشت ۳۰ سال ناشران میتوانند بدون اجازه وراث اقدام به چاپ کتاب کنند و حق التالیفی هم پرداخت نکنند. اما در پس زمینه این مساله مالی میتوان همان رویکرد تازه خوانندگان پرتعداد کتابهای شریعتی را دید. جالب است ناشری درصدد است کتابهای شریعتی را با حروفچینی دوباره و گرافیک تازه که منطبق بر ذائقه مصرف کننده دوره پساچپ باشد، آماده کرده و روانه بازار نشر کند.
بنابراین میتوان انتظار داشت که چاپ این کتابها با کاغذ کاهی و مقوای کاهیتر و طرح جلدهای مختص آن دوره و چاپهای سربی با کلیشه هایی از عکسهای شریعتی متوقف شود. بنابراین کتابهای شریعتی روشنفکر مذهبی و انقلابی و یکی از مهمترین پایه گذاران ایدئولوژی دینی در ایران که محتوای اغلب آنها انسان را در فضای مکتبی آرمان خواه قرار میداد که رسالت آن بر افروخته شدن و برافروخته کردن و دگرگونی انقلابی بود در بسته بندی شیک و عکسهای شیکتر از شریعتی عرضه میشود. اما آیا خواننده امروز از شریعتی همان تلقی خواننده دیروز را از نوشتهها و فضایی که شریعتی در آن قرار داشت، خواهد داشت؟
شریعتی در فضای صدای شریعتی قرار داشت. آنچه نوشتههای شریعتی است همان صدا و سخنرانیهای پرشور شریعتی است. شور یک روشنفکر در فضای گفتمانی چپ، گفتمان انقلاب و گفتمان دگرگونی بنیادی. اما خواننده امروز شریعتی آیا میتواند همان فضای سخنرانی را برای خود بازتولید کند یا فضای پیشاانقلاب را؟ شاید خواننده امروز شریعتی به سراغ شریعتی میرود نه برای نسخهپیچی. شاید هم برود برای نسخهپیچی. نمیتوان داوری دقیقی کرد. چون جوان ۱۸ تا ۲۵ ساله اگرچه در سن بلوغ عقلی است اما در اوج هیجان و احساس هم هست.
شریعتی همواره به عنوان یکی از نمادهای سرپای روشنفکری دینی مطرح بوده که بی شک بخشی مهم از تاریخ روشنفکری دینی در قرق او بوده است اما طی سالهای اخیر در کنار شریعتی جامعهشناس و البته متنفر از فلسفه، رویکرد به روشنفکری دینی و فلسفیاندیشی دکتر سروش به عنوان دیگر نماد برجسته روشنفکری دینی تاثیرگذار و جریان ساز بیشتر شده است. این رویکرد را میتوان در فروش آثار و نوشتههای وی حتی در نمایشگاه کتاب امسال دید. اگرچه سروش انقلابساز نبود، اما در عرصه نواندیشی و کلام دینی و فلسفه چالشهای تازهای را که حتی شریعتی دربارهی آنها نظرسازی و نظریهپردازی کرده بود، به وجود آورد. بنابراین روشنفکری دینی در دوره بعد توانست تا حدودی نگاه عقلانی و نقادی دینی را جایگزین نگاه هیجانی و اسطورهای دینی کند و از این راه تا حدودی به بازسازی فکر دینی هم بپردازد. بهخصوص که این نگاه هم نگاهی درون دینی و هم نگاهی برون دینی توام با فلسفه و کلام را با خود به همراه داشته است و البته خوشایند پاره یی از روشنفکران دینی هم نیست. آنها ترجیح میدهند از شریعتی و از درون دین کاوش کنند و از نگاه خود از او حاشیه زدایی و پالایش فکری کنند.