منوی ناوبری برگه ها

جدید

ادبیات و زبانِ شریعتی

درباره شریعتی
مصطفی مستور / نویسنده

.

نام سخنرانی : ادبیات و زبانِ شریعتی
سخنران : مصطفی مستور
موضوع : ــــــــــ
مکان : حسینیه ارشاد
مناسبت : ۳۰مین سالگرد شهادت شریعتی
گروه‌بندی : موافقان _ تشریحی



قبل از هر چیز باید اعتراف کنم احساس غریب و خیلی خوبی دارم از این‌که برای نخستین بار در حسینیه ارشاد هستم و یک آرزوی بیهوده هم اینجا می‌کنم، مثل خیلی آرزوهای بیهوده‌ای که معمولاً در زندگی می‌کنیم و هرگز به آن نمی‌رسیم، این آرزو که ای‌کاش نخستین ورودم به حسینیه به عنوان مستمع بود و در دهه ۵۰ تا سخنان مردی را می‌شنیدم که در لحن و واژه‌های او اندوه موج می‌زد تا این‌که بخواهم اکنون بعد از گذشت سی سال درباره‌ی او سخن بگویم. شریعتی در یکی از سخنرانی‌هایش خطاب به منتقدانش می‌گوید که آن‌ها می‌توانند با یک بلیط دو ریالی سوار اتوبوس شوند و بیایند حسینیه ارشاد تا سخنان او را بشنوند. این بلیط اما اکنون در دسترس هیچکس نیست. مرگ شریعتی داشتن چنین بلیط پرارزشی را که یکی از همان آرزوهای بیهوده اما شیرین است از همه، و به‌ویژه از دوست داران او، برای همیشه دریغ کرده است.

سخن من درباره‌ی زبان شریعتی است. وقتی درباره‌ی زبان شریعتی مطالعه می‌کنیم ناگزیر و به شکل مقاومت ناپذیری مقهور اندیشه‌های او می‌شویم به گونه‌ای که مدتی می‌گذرد و احساس می‌کنیم که محو سخنان و محتوای حرف‌های او شده‌ایم تا کارایی‌های زبانی‌اش و بالعکس، وقتی می‌خواهیم درباره‌ی اندیشه‌های او تحقیق کنیم زیبایی سخن او چنان ما را مسحور می‌کند که گاه از دریافت اندیشه‌های او باز می‌مانیم. بنابراین تحقیق درباره‌ی شریعتی فی‌نفسه کار دشواری است. یکی از ویژگی‌های ذاتی زبان این است که زبان یک موجود زنده است؛ یعنی زندگی می‌کند بعد فرسوده می‌شود و گاه می‌میرد. گاه البته تنها پاره‌هایی از او می‌میرد و سپس پاره‌های دیگری در آن متولد می‌شود. بدین گونه زبان پوست می‌اندازد و توسعه پیدا می‌کند. حتی در بهترین آثار ادبیات داستانی ما نویسنده‌هایی مثل صادق هدایت و جمال‌زاده گاهی می‌بینیم که این گذر زمان چه‌گونه تأثیر گذاشته و بخشی از زبان نویسنده را دچار فرسایش کرده. این‌که زبان شریعتی پس از گذشت سی‌سال و با توجه به این‌که اساساً او یک ادیب نبود، یعنی به گونه‌ای تعلق خاطر صرف به ادبیات نداشت و زبان برای او ابزاری بود برای انتقال اندیشه‌هایش، این‌که این زبان هم‌چنان به نظر می‌رسد که با طراوت و زنده و تازه باقی مانده، نکته بسیار غریبی است. من سعی می‌کنم برخی از دلایل زنده ماندن این زبان و همین ویژگی‌های زبانی او را با فشردگی زیاد عنوان کنم.

شریعتی نه روشنفکر لائیک بود نه سنت‌گرا و نه به مفهوم و اصطلاح امروزی آن حتی روشنفکر دینی یا پژوهشگر دینی. شریعتی چیزی داشت که این سه صنف عموماً از آن تهی هستند و آن شورمندی و دردمندی است. به همین خاطر وقتی او می‌خواست یافته‌ها و اندیشه‌ها و تجربه‌های نو خود را که با درد و شورمندی آمیخته بودند فریاد بزند، ناگزیر زبان‌هایی که متعلق به سنت‌گرایان یا روشنفکران لائیک یا زبان علمی بود تکافوی تجربه‌های او را نمی‌داد. از این رو او به گونه‌ای ناگزیر و به ناچار و از سر ضرورت به خلق و ابداع زبان تازه‌ای دست یازید. به نظر من منشاء زبان شریعتی و در واقع تازگی آن بیش‌تر وجه معناشناسانه دارد تا وجه زبان‌شناسانه؛ یعنی یک ضرورت زبانی باعث شده که او اندیشه‌های خود را این‌گونه بیان کند و رنگ و بویی به زبان خودش بدهد تا به هدفی که تعقیب می‌کرد، یعنی تأثیرگذاری حداکثری بر مخاطب، دست پیدا‌کند. من برای این‌که فقط بحث تئوری نشود بخشی از هبوط را اینجا می‌خوانم تا ببینید چگونه این زبان که به ناچار در فرآیند سلوک درونی و ذهنی و روحی شریعتی خلق شده و شکل گرفته حتی امروز هم تازگی و طراوات دارد:

“… از خودم به من شبیه‌تر است، از خودم به من خویشاوندتر است، از خودم با من مهربانتر است او از خود ِمن، “من”‌تر است. از او راستین‌‌ترم تا من او خوبترم تا من.. چه می‌دانم کدام عبارت درست‌تر است بگویم من اویم یا او من است و نمی‌دانم چه تفاوتی دارد. آنچه هست و آن را زنده‌تر و تندتر و روشن‌تر و سنگین‌تر از خودم می‌یابم این است که ما “همیم”. آری پیدا کردم ما همیم. چه کسی از آغاز سخن گفتن در جهان گفته است ما همیم؟ آنچه هست و من آن را در خود می‌یابم این است که ما یکدیگر شده‌ایم و چه فهمی در این جهان است که بفهمد یک دیگر شدن چیست در همه هستی یک اوی دیگری هم هست که منم و یک من دیگری هم هست که اوست…”
مجموعه آثار ۰۰ / ـــــ / ص ۰۰

این زبانی است که شریعتی برای گزارش روح و تجربه‌های روحی خودش اختیار کرده و هم‌چنان تازگی و طراوت خودش را حفظ کرده. شریعتی اساساً دایره واژگانی مختص به خودش را دارد. در واقع، گویی جهان واژگانی مخصوص به خودش را ابداع کرده به گونه‌ایی که شما هر بخشی از آثار او را بخوانید حتی اگر به شما نگویند که این اثر از شریعتی است بلافاصله پی می‌برید که متنی از شریعتی را دارید می‌خوانید. به بعضی از این واژه‌ها توجه کنید: “آگاهی و مسئولیت”، “پرستش”، “تنهایی”، زوج ِ”آن‌چه هست و آنچه باید کرد”، “از خود بیگانگی”، زوج “مصلحت و حقیقت”، “خودآگاهی”، “بازگشت به خویشتن”، زوج “هبوط و کویر”. این‌ها در واقع جهان واژگانی شریعتی است.

یکی از ویژگی‌های اصلی نثر و زبان شریعتی شکستن ساختار نحوی زبان است. او از این طریق با خلق موسیقی تازه‌ای برای زبان خودش و در زمانه‌ای که آل‌احمد هم زبان ویژه خودش را با جملات بریده بریده، چکشی و کوتاه خلق می‌کرد، شریعتی به خلق جملات بلند و دراز روی می‌آورد و با سه عنصر تتابع اضافات، توصیف‌های متوالی وتکرار این کار را انجام می‌داد. تکرارهایی که با واو عطفی یا با تتابع اضافات و یا با توصیف‌های متوالی خلق می‌شد، نوعی بمباران معنایی مخاطب است. به بخشی از نوشته او درباره‌ی یکی از معبودهایش یعنی “لویی ماسینیون” توجه کنید:

“… مگر بوی مست کننده و گیج کننده و نشئه‌آور یک روح تند و لطیف و معطّر مگر مزه غریب و عجیب یک لحن بامزه” وقتی که می‌بینید نمی‌تواند خوب توصیف بکند می‌گوید: کلمات را ببینید چه بدبخت و فقیرند باید حادثه‌ای ناگهان دست خوشبختی را بگیرد این‌چنین بشناسد و ببیند، لمس کنی، حس کنی اینها را از وجود دیدار او، صحبت او، آشنایی او، لبخند او، نگاه او، رفتار او، سخن او، سکوت او، زیستن او، بودن او و حتی یاد و یادآوردن او و احساس حضور او بیرون بکشی، الهام بگیری، استخراج کنی، بچشی، بمکی، بمزی، ببویی، بشنوی، ببینی باید نزدیکش بنشینی و به او دل دهی و در او حلول کنی و در او غرق شوی و همه خود را، همه ابعاد، همه خواستها، همه تشنگیها، همه فن‌ها، حسها، درکها، بلعیدنها، مکیدنها، گرفتنها، همه اَت را در مسیر این رهگذرها دریچه‌ها، روزنه‌ها قرار دهی و کم‌کم احساس می‌کنی و با چه لذت عجیبی که در وصف نمی‌گنجد احساس می‌کنی که‌داری از همه چیزهایی که در این دنیا نیست، هیچ جا نیست، اصلاً نیست، پر می‌شوی و پر می‌شوی و پر می‌شوی…”
مجموعه آثار ۰۰ / ـــــ / ص ۰۰

این نثری است برآمده از یک روح دردمند و طبیعتاً وقتی با آن مواجه می‌شویم چون با احساسات خودمان مواجه می‌شویم، مقهور آن می‌شویم. این همان هدفی است که شریعتی از خلق چنین زبانی دنبال می‌کرده.

ویژگی دیگر زبانی او استفاده از حذفهای معطوف به قرینه لفظی یا معنایی است که دو کارکرد دارند. این حذف‌های معنوی و لفظی از یک سو ضرب آهنگ نثر او را شتاب زیادی می‌بخشند و از سوی دیگر به ایجاز آثار او کمک می‌کنند. در واقع گرچه شریعتی جملات بلند را به کار می‌برد و از عنصر تکرار و در واقع حلقه‌های تکرار استفاده می‌کرد اما هیچ وقت به ابتذال تکرار به معنای تکرار کردن یک معنا تن نمی‌داد. تکرار درواقع ابزاری بود برای بازنگریستن به یک موضوع از زوایای گوناگون.

موضوع دیگری که باز نثر شریعتی را تازه و با طراوت نگه داشته و برد او را زیاد کرده به گونه‌ای که ما امروز هم بعضی از تعابیر او را همیشه در ذهن داریم و مانند نوعی صورت‌بندی یک اندیشه با خودمان گاه زمزمه می‌کنیم شیوه اواست در فشرده‌سازی و کپسوله کردن اندیشه‌ها و دریافت‌هایش. این فشرده‌‌سازی گاه به کمک استعاره و نماد هست. مثل “زر، زور و تزویر” که در حقیقت استعاره‌ای است از یک تحلیل و برداشت جامعه‌شناسانه از روابط قدرت در اجتماع و تاریخ. نوع دیگری از فشرده‌سازی در زبان شریعتی فشرده‌سازی دریافت‌ها است که گاهی این فشرده سازی‌ها با نوعی موسیقی و آهنگ زبان هم همراه می‌شوند مانند این جمله معروف او که: “علی؛ انسانی که، هست، از آن‌گونه که باید باشد، و نیست”. شریعتی می‌گوید پیش از خواب داشته فکرمی‌کرده که چیزی درباره‌ی علی بگوید و ناگهان این جمله انگار به او الهام می‌شود و بلافاصله آن را جایی می‌نویسد تا آن را فراموش نکند. می‌گوید این جمله‌ایی است که یک کلمه‌اش را نمی‌توانید جابه‌جا کنید برای این‌که آهنگ کلام به هم می‌ریزد. هم‌چنین است آن جمله تاریخی دیگرش که:

“… کویر، این تاریخی که، در صورتِ جغرافیا، نمایان شده است…”
مجموعه آثار ۱۳ / هبوط در کویر / ص ۲۱۲

نوع دیگری از فشرده‌سازی زبانی در نثر شریعتی فشرده‌سازی باورهایش است. مثل: “شیعه یک حزب تمام” که اشاره‌ای است به تجلّی اسلام در هیئت یک حزب به نام تشیع که هم استراتژی دارد و هم تاکتیک برای مبارزه سیاسی. یا “فاطمه، فاطمه است” که این فاطمه را نمی‌شود با هیچ توصیف دیگری روشن‌تر از خودش توصیف کرد. یا “تشیع علوی و تشیع صفوی” که در حقیقت نمادی از دو تفکر و دو نگرش است به تشیع که با این واژه‌ها فشرده می‌شوند. یا “مذهب علیه مذهب” و نمونه‌های دیگر.

بدین گونه زبان شریعتی به مجموعه‌ای هماهنگ و غیر کلیشه‌ای از واژه‌های نو، ساختارهای نحوی نو و انبوهی از عبارات فشرده و کپسوله تبدیل می‌شود و در ذهن‌ها می‌ماند. شاید این یکی از رازهای ماندگاری او است. به‌خصوص که توجه کنیم او در تمام این تلاش‌های خودآگاه و ناخودآگاه زبانی می‌کوشیده تا تجربه‌ها و اندیشه‌هایی را که تا‌کنون معاصران او به آن نپرداخته‌اند، طرح کند.

تصور می‌کنم زبان شریعتی هنوز زنده است به دلیل این‌که ایده‌هایی که او به آنها پرداخته بود زنده‌ اند. دلایل بزرگ‌تری برای زنده بودن شریعتی هست که به گمانم اثبات‌شان دشوار نیست. مثل همین حضور جمعیّت انبوه در اینجا که پس از گذشت سی‌سال هم‌چنان شریعتی و اندیشه‌ها و جهانی را که او خلق کرده بود با کنجکاوی و دقت دنبال می‌کند.


تاریخ انتشار : ۲۹ / خرداد / ۱۳۸۶
منبع : سایت رسمی شریعتی

ویرایش : شروین ۰ بار / ایندیزاینedit


.

Print Friendly, PDF & Email

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سیزده − 12 =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.