منوی ناوبری برگه ها

جدید

آسیب‌شناسی نیروهای اپوزیسیونِ خارج از ایران

رضا علیجانی
رضا علیجانی، روشنفکر نوگرای ملی ـ مذهبی

.

نام مصاحبه : آسیب‌شناسی نیروهای اپوزیسیونِ خارج از ایران
مصاحبه با : رضا علیجانی
مصاحبه‌کننده : وحید پوراستاد / رادیو فردا
موضوع : ــــــــــ


شرح :

رضا علیجانی، روزنامه‌نگار و عضو شورای فعالان ملی مذهبی و سردبیر نشریه توقیف شده “ایران فردا” است.

آقای علیجانی که هم اکنون ۴۹ ساله است، پس از انقلاب سال‌های بسیاری از عمر خود را در زندان گذارنده است. او در سال ۶۵ به مدت چهار سال زندانی شد. بار دیگر در سال ۱۳۷۹ به همراه بسیاری از نیروهای ملی مذهبی بازداشت شد و نزدیک به شش ماه و نیم در زندان انفرادی بود. رضا علیجانی بار دیگر در سال ۸۲ بازداشت و به مدت دو سال زندان بود.

رضا علیجانی دارای تالیفاتی از جمله “شریعتی شناسی”، “نوگرایی دینی” و مجموعه کتاب هایی درباره‌ی “زن در متون مقدس” است.

آقای علیجانی برنده جایزه آزادی مطبوعات خبرنگاران بدون مرزـ بنیاد فرانسه در سال ۲۰۰۱ شد و پس از ترک ایران در حال حاضر در پاریس اقامت دارد.

وی اخیراً در یک سخنرانی در جمع دانشجویان ایرانی در هلند، مهاجرت روزنامه‌نگاران در دو سال اخیر را دارای محاسن و معایب گوناگون دانسته است. او حسن این مهاجرت‌ها را در این می‌داند که روزنامه‌نگاران می‌توانند فضای رسانه‌ای خارج از ایران را نسبت به اپوزیسیونی که قبلا مهاجرت کرده بود، به‌ روزتر کنند. زیرا تحلیل‌های جدید و درست‌تری با خود به بیرون از ایران آورده و پرسش‌های تازه‌تری به میان آوردند. ولی به اعتقاد او، ضعف این است که عمدتاً تحلیل‌ها مبتنی بر تفسیر خبر هستند و در شرایط کنونی، ژورنالیسم تا حدی جای تحلیل‌های استراتژیک را گرفته است.

رضا علیجانی بر این اعتقاد است که با خواندن مقالات و نظرات در سایت‌ها و رسانه‌های مختلف به‌ویژه در فضای خارج از کشور می‌بینیم تصور بر این است که نظام سیاسی در ایران در حال فروپاشی است. مانند “تئوری امپریالیسم درحال احتضار” لنین که می‌گفت امپریالیسم کنار گور خود ایستاده و فقط کافی‌ است او را هل بدهیم. یعنی حکومت تنها نیاز به یک تلنگر و جامعه نیز به یک جرقه احتیاج دارد.

آقای علیجانی از این تصور به عنوان تصوری نزدیک ‌بینانه یاد می‌کند و معتقد است آن‌هایی که چنین تفکری دارند با هر اتفاقی در ایران به دنبال پرده‌ آخر هستند.

رضا علیجانی معتقد است وقوع اتفاقات بنیادی در ایران میان‌مدت است اما بسیاری، دستاوردگرا هستند و بر همین اساس به دنبال پرده آخرند و مسیر پیموده شده و دستاوردهای آن را نمی‌بینند.

رادیو فردا در گفت‌و‌گوی ویژه این هفته به سراغ رضا علیجانی رفته و گفت و گویی درباره‌ی آسیب‌شناسی نیروهای خارج از کشور با او داشته است:

مصاحبه :
س : آقای علیجانی! اگر بخواهید آسیب‌شناسی کوتاهی از نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور داشته باشید، این نیروها دارای چه محاسن و معایبی هستند و آیا مهاجرت روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و مدنی در دو سال اخیر به فهم جدید اپوزیسیون از اوضاع و واقعیت ایران کمک کرده است؟

ج : البته اپوزیسیون خارج از کشور یکدست نیست و زمان خروج‌شان از کشور هم یکسان نیست. اما اگر بخواهیم از دور به این پدیده و حتی می‌توان گفت به این نهاد نگاه کنیم، مهمترین ویژگی این اپوزیسیون این است که وجدان اپوزیسیون ایران بوده، مشعل افروز آرمان‌ها بوده، هر وقت صدا در داخل کشور ضعیف یا نزدیک بین شده اپوزیسیون این صدا را بلندتر کرده و نگاه را دوردست‌تر.

اما شاید مهم‌ترین مشکل اپوزیسیون خارج از کشور شبیه مشکلی است که در داخل زندان‌ها نیز وجود دارد. افرادی که در زندان به سر می‌برند فقط با خودشان در ارتباط هستند، یعنی یک زندانی با بقیه زندانی‌ها که اتهامات مشخصی دارند و از اعضای گروه‌های مختلف هستند سر و کار دارد. به نوعی می‌توان گفت نقطه ضعف و آسیب اپوزیسیون خارج از کشور، “ذهنی شدن و تنزه طلبی” است و مقداری هم بی‌ انگیزگی یا ناکارآمدی در رابطه با روحیه مشترک و مخرج‌گیری از تمایلات و گرایش ها.

اما در دو سال اخیر که روزنامه نگاران زیادی از کشور خارج شدند توانستند فضای خارج را عینی‌تر و مسایل را دقیق‌تر مطرح کرده و اخبار را به روزتر کنند. اینها خون تازه‌ای بود در رسانه‌های مختلف.

اما بخشی که به عنوان یک عیب و یا نقیصه می‌توان مطرح کرد این است که تحلیل خبر لازم است، ولی کافی نیست. روزمرگی، روزانه دیدن و روزنامه‌ای دیدن که می‌خواهد سریع به نتیجه برسد و کارش برای فردا برود روی دکه دیده می‌شود و این غلبه وجه خبر تحلیل است به صورت خیلی پر رنگ.

تحلیل‌های استراتژیک که بتواند چشم‌انداز آینده و افق را ببیند، مانند رانندگی می‌ماند که هم باید نور پایین زد و هم نور بالا و شاید بیش‌تر بتوان گفت این فضا، فضای نور پایین است و نور بالا در آن کم دیده می‌شود یا با فاصله‌های زیاد زده می‌شود.

س : آقای علیجانی! روزنامه نگاران و چهره‌های جدیدی که طی دو سال گذشته به خارج از کشور آمده‌اند اگر بخواهند دچار مشکل تحلیل فعالان سیاسی نشوند که سال هاست درخارج از کشورند، چه کاری باید انجام دهند؟

ج : مهم‌ترین کار ارتباط با داخل است نه فقط با فضای اپوزیسیون و خبرهای حقوق بشری، بلکه هر کسی خانواده و دوست و آشنا دارد که می‌تواند در ارتباط با آنها فعال بماند. می‌تواند اخبار داخل و حتی اس‌ام اس هایی که رد و بدل می‌شود میان مردم و جزییات را دنبال کند، یعنی نوعی همذات پنداری و حضور در صحنه. از درون به مسئله نگاه کردن ضروری است، نباید جوگیر شوند و به عبارتی مرعوب و مغلوب فضا نشوند.

البته این مسئله هم استحکام نظری می‌خواهد و هم استحکام مشی و استراتژی. باید تکثر را در داخل ببینند، صورت مسئله در زندان و یا خارج از کشور ساده می‌شود و فقط “ما” دیده می‌شویم به عنوان منتقدین و اپوزیسیون و حاکمیتی که در مقابل قرار دارد. یعنی فقط “ما و آنها” دیده می‌شود و دراین میان بیش از ۶۰ یا ۷۰ درصد جامعه که مردم هستند و بین ما و آنها قرار دارند دیده نمی‌شوند. این مهمترین و کلیدی‌ترین مسئله است به نظر من.

س : ما می‌بینیم در طول این سال‌ها نیروهای سیاسی خارج از کشور نه تنها نتوانستند با نیروهای داخل کشور یک همگرایی داشته باشند بلکه بین خودشان هم عدم همگرایی شدید دارند. چرا این همگرایی شکل نمی‌گیرد؟

ج : این سوال شاید سوال سختی باشد و این مسئله هم در داخل کشور وجود دارد و هم در خارج و متعلق به زمان حال نیست و در ایران یکی از نقیصه‌های‌مان همین مسئله است. باید روی این مسئله از نظر جامعه‌شناسی و روان‌شناسی و معرفت‌شناسی تعمق شود.

بخشی از این مشکل برمی گردد به این‌که ما در جامعه نهاد نداریم. افراد بر اساس ژورنالیسم و یا عوامل دیگر رشد می‌کنند و یا در یک صحنه می‌درخشند اما چون نهاد نداریم و افراد از طریق نهادها رشد نمی‌کنند (شاید معدود نهادهای ما نهادهای حزبی بودند و هستند که در سطح گذشته فعال نیستند) اینجا نقش افراد و مسایل خصلتی و شخصی تقویت و تشدید می‌شود. ما این را در تاریخ هم داریم مثلاً برخوردی که آقای مکی با دکتر مصدق دارد.

شاید نتوان تمام ابعاد این مسئله را تحلیلی و تئوریک دید، یعنی بخشی را باید روان شناختی تحلیل کرد و بخشی را هم باید سیاسی و جامعه‌شناختی دید. اگر بخواهیم عمیق‌تر ببینیم باید روحیه ثنوی ایرانی بشناسیم و با نگاه یونگ مسئله را بررسی کنیم. اگر فروید ضمیر و ناخودآگاه فردی را به کار می‌برد، یونگ یک ناخودآگاه جمعی را هم به کار می‌برد.

ما در پس زمینه‌های دینی و فلسفی کهن اهورا و اهرمن داریم، یعنی دیدگاه ثنوی داریم. در روانشناسی ما روحیه ثنوی هست، یعنی همه‌چیز را سیاه و سفید می‌کنیم یا به صورت دوست و دشمن می‌بینیم، گاهی اوقات شدیداً امیدواریم و گاهی اوقات شدیداً ناامیدیم، یعنی نوسانی بین این دو قطب دیده می‌شود.

این مسئله در چند دهه اخیر به‌خصوص قبل از انقلاب تا فروپاشی شوروی، با نگاه تضادی برخی مکتب‌های جامعه‌شناختی و سیاسی از جمله نگاه مارکسیستی تشدید شده است. یعنی با آن روحیه ثنوی و این نگاه جامعه‌شناختی سیاسی تضادی، رویکردهای دیگر کم‌تر وارد جامعه ما شد و یا فقط در آکادمی‌ها وجود داشت مثل نگاه‌های پارسونزی یا وبری. این دیدگاه در فضای روشنفکری و در کتاب‌های درسی دانشگاهی گفتمان غالب بود. آن نگاه وفاقی و همگرایی که در جامعه‌شناسی وجود دارد، در بخشی از مکاتب و گرایشات کم‌تر دیده می‌شود.

این نگاه تضادی و آن نگاه ثنوی با هم تلفیق شده درنتیجه ما بیش‌تر می‌توانیم مرزبندی کنیم تا مخرج مشترک بگیریم ولی باید این مشکل را حل کنیم؛ نگاهی که مهندس سحابی در این سال‌های آخر خیلی بر آن تکیه می‌کرد.

در واقع می‌خواهم بگویم باید نوعی نگاه “ایرانـ فردایی” داشته باشیم. ایران فردا برای من هم یک مجله است و هم یک نگاه خاص متاثر از مهندس سحابی بر اساس همبستگی ملی؛ همبستگی که کنه آن بر اساس رفع تبعیض است و واژه‌ای که نگاه به فردای ایران دارد.

اگر کسی دلسوز فردای ایران باشد حتماً باید به این همگرایی بها دهد، چون آینده ایران متعلق به هیچ فرد و جناحی نیست و آینده ایران بدون همگرایی ملی هرگز ساخته نخواهد شد.

س : آقای علیجانی! شما در سخنرانی خود در جمع دانشجویان ایرانی در هلند گفتید اگر کسی تکثر جامعه ایران را نبیند هیچ چیز از جامعه ایران نمی‌داند. چرا شناخت و فهم تکثر جامعه ایران هم برای نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور مهم است و هم برای روزنامه نگاران و فعالان سیاسی که جدیداً به خارج از کشور آمده اند؟

ج : هر برخورد تحلیلی و استراتژیک بر چند پایه استوار است، یک پایه تحلیل شرایط است. اگر کسی شرایط را درست نبیند قطعا مواضع درستی نخواهد داشت.

جامعه ایران از یک جامعه ناموزون با غلبه وجه سنتی از اواخر دوره قاجاریه اکنون وارد جامعه ناموزون با غلبه وجه مدرن شده اما این جامعه از نظر دینی، سیاسی، مطالباتی، جنسی، قومی، صنفی و طبقاتی یک جامعه متکثر است. یکسان‌سازی و ساده بینی این جامعه به نظر من مهمترین خطایی است که یک روشنفکر و تحلیل‌گر سیاسی به‌ویژه یک طراح استراتژی برای آینده ایران دچارش خواهد شد.

جامعه ایران از نظر قومی، مذهبی و زبانی متکثر است و این مسئله حتماً باید دیده شود. دموکراسی پارلمانی برای ایران لازم است ولی کافی نیست. اگر کسی این تکثر را نبیند، تنوع جنسی و طبقاتی را نبیند یک اصل طلایی را در شناخت جامعه ایران به زمین گذاشته است.

س : نگاه نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور چه قدیمی‌ها و چه جدیدها به جنبش سبز تا چه اندازه واقع بینانه بوده است؟

ج : طبق همان روحیه و منش و تفکر ثنوی که اشاره کردم، شاید یک نوع اغراق در ابتدا صورت گرفت و جو رمانتیک شد. جنبش سبز یکی از مردمی‌ترین جنبش‌های تاریخ معاصر ما است که در واقع جنبش طبقه متوسط نوگرا در شهرهای بزرگ بود و در مناطق مرکزی و بالایی شهر که توانست از انتخاب به اعتراض خیابانی قدم بگذارد، ولی وارد عرصه اعتصاب نشد.

ما باید هم محدودیت‌های این جنبش را بینیم و هم مزیت هایش را. به نظر من غلبه نگاه رمانتیک و پوپولیستی در ابتدا باعث شد اغراقی صورت گیرد به‌ویژه در فضای خارج از کشور که تمایل به بازگشت به ایران و حل مسئله بیش‌تر است. اما علاوه بر مزیت‌های این جنبش، نقصان هایش هم باید دیده شود تا راهی به سوی آینده گشوده شود.


تاریخ انتشار : ۱۱ / مهر / ۱۳۹۰
منبع : رادیو فردا

ویرایش : ۰ بار / شروین / ایندیزاینedit


.

Print Friendly, PDF & Email

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شانزده − 5 =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.