چگونه میتوان رویینروان شد؟
چهار دسته آدمهای آموزگارمان شریعتی را می توان به دو دستهی عام و خاص تقسیم کرد: ۱. آنان که وقتی هستند هستند و وقتی نیستند نیستند؛ و از ذکر آنان که وقتی هم هستند نیستند، چه رسد به وقتی که نیستند، میتوان گذشت ؛ ۲. آنان که وقتی هستندهستند و وقتی که نیستند هم هستند ؛ و برترین اینان آنانیاند که وقتی هستند به ظاهر زیاد نیستند اما وقتی نیستند بیشتر هستند!
در این دستهی دوم، رویین عطوفت از آن دست دوستانی بود که نفسِ بودنشان بیش از آنچه میگفتند (و آنچه میخواستند بگویند)، ارجمند بود.
خبر و وصف او را هنگامی که در میهن نبودم از مادر و دوستانمان شنیده بودم و خوبیها و خدمات بیدریغاش را به پیغام سپاس گزارده بودم.
در این چندسالی که در وطن از نزدیک با او همنشین شدم، همواره برای ما چشمهی پاکی و سلامت و راستی و درستی و ایستادگی در سختیها و در موقعیتهای مرزی و وجودی بود. در شهر، در سفر، در کوه، در عزا و عروسی و ..، همه جا، رویین نه فقط حاضر که نماد حضور بود، نه بهعنوان شخصیتی معنون بل همچون سالکی، سربازی، دوستداری…
به یاد دارم شبی را که مهندس سحابی در حال احتضار بود و از اتفاق تنها من و رویین و همسر و برادرش بر بالین او بودیم و خواهر مهندس آمد و پریشان از ما خواست که هر کار می توانیم بکنیم تا هاله بیاید و پیش از درگذشت، پدر را ببیند، و با رویین قرار گذاشتیم راست برویم اوین! …
رویین همه جا حی و حاضر و آماده و پاشنه ورکشیدهی عمل صالح بود. همه کسانی که در سالهای پیش از پی کتابهای دکتر شریعتی گشتهاند، «آقای رویین» را میشناسند. انتشارات «چاپخش» که شهید دکتر کاظم سامی و دوستانش برای اشاعه اندیشهی رنسانس اسلام نوین تأسیس کرده بودند، روبهروی دانشگاه تهران، با رویین شناخته میشد؛ او طی سالهای گذشته مسئول میز کتاب «بنیادفرهنگی دکترعلیشریعتی» در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران بود. با همیاری همسر و فرزند همراهش محیط سالن خانه کوچک خود را محل نشر کتاب و برپایی جلسات ماهیانهی سخنرانی ساخته بود و از همهی شخصیتهای متنوع و افقهای فکری دعوت میکرد تا به بحث و گفت-وگو بنشینند؛ نشستهایی باز، شفاف و نیمه-عمومی و علنی. خود من هم علاوه بر یکبار ارائهی مطلب، برای استماع آن سخنرانان گهگاه به آن سرا میرفتم. دربارهی رویین و رویین تنانِ عشق و عمل، هم-ولایت حنیف و دوستدار شریعتی، سخن بسیار میتوان و میباید گفت و نوشت. اما اینک زمان دادخواهی و اقدام برای آزادی او و همهی زندانیان عقیدتیای است که جرمی به جز دگراندیشی و بودنی از سنخی دگر نداشتهاند؛ هرچند «که در روزگار جهل، شعور، خود، جرم باشد و در جمع مستضعفان و زبونان، بلندی روح و دلیری دل، و در سرزمین غدیرها «خود جزیره (اوپا) بودن» گناهی نابخشودنی!»