یک فرصتِ دیگر از دست میرود؟
۱. دولت/حکومت در ایران نفتی است و میتواند بدون اتکاء به مردم ماشین سرکوب خود را تجهیز و بسیج کند. اینک تجهیز مالی توسط درآمد نفت و بسیج فکری/احساسی توسط تئوری توطئه/دشمنستیزی در مرتبه نخست و رنگ و لعابی از تحریک مذهبی – فرهنگی در مرتبه دوم؛ صورت میگیرد.
۲. جامعه مدنی در ایران هم ضعیف، هم بیپشتوانه و هم متأسفانه دچار مشکلات و اختلافات داخلی است. رشد جامعه مدنی و تشکلیابی و نهادسازی آن یک نیاز تاریخی است که باید به تدریج صورت گیرد و به صورت جهشی و رؤیاپردازانه نمیتوان بدان نگریست. این جامعه حوزههای مختلفی چون حوزههای صنفی (معلمان، کارگران، وکلا، مهندسان، پزشکان، پرستاران و…)، جنسی (زنان)، قومی و مذهبی و … را دربرمیگیرد.
به دلیل همین نحیفی است که این نهال تازهپا نیاز به حمایت مبرم بخشهایی از قدرت از خود دارد.
۳. بر اساس دو نکته بالاست که نمیتوان به لحاظ استراتژیک اتکاء یک جانبه و تکبعدی به یکی از دو حوزه/نهاد فوق (یعنی اصلاح و تحول در دولت/حکومت و یا رشد و سازمان یابی جامعه مدنی) داشت و یا مرکز ثقل و موتور محرکه حرکت برای اصلاح/تغییر را بر یکی از این دو استوار داشت و باید یک حرکت “موازی و ترکیبی” را مد نظر قرار داد.
۴. دولت روحانی در شرایط خاصی که در چند روز رقم خورد و حاصل کنش موجی از پایین و تعامل از بالا بود، شانس و فرصت روی کار آمدن یافت و به خاطر نکاتی که در بالا ذکر شد نقشی خطیر و تاریخی بر دوش دارد. تقلیل این نقش به صرفا حل مشکل هستهای/اقتصادی (با همه اهمیتی که دارد) یک خطای استراتژیک است (که باید مستقلا بدان پرداخت).
اگر دولت روحانی نتواند موانع داخلی اصلاح/تحول را برطرف کرده و یا در کم کردن آنها نقش مؤثری ایفا کند، این فرصت تاریخی که مجددا مردم ایران به دست آوردهاند که روند تدریجی اصلاح/تغییر را با مسالمت و به صورت موازی از بالا/پایین پیش ببرند، به هدر خواهد داد. این فرصت مجددی است که پس از دوره اصلاحات و دولت خاتمی به دست آمده است تا با روی کار آمدن فردی که از قضا در درون جریان میانه رو راست و نیز رأس هرم سیاسی، سابقه همراهی و مقبولیت بیشتری از خاتمی دارد بتواند با تعامل و تدبیر راهی برای نفس کشیدن و رشد جامعه و نهادهای مدنی باز کند.
۵. سیر حدودا یکساله فعالیت دولت نشان میدهد که متاسفانه برای اهداف و وعدههای داخلی، برخلاف مذاکرات هستهای خارجی برای رفع تحریمها و حل مشکل اقتصادی، برنامه و نقشه راهی ندارد. شوک اولیه انتخابات خود به خود فضاهایی را ایجاد کرد، برخی وزرا (مثل وزیر علوم) بعضی گامهای مهم، هر چند تاخیری را برای رفع گوشهای از تخریبهای دولت قبل برداشتند و یا هر از چندی سخنان و مواضع مثبت و دلگرمکنندهای اینجا و آنجا ابراز میشود اما هنوز «عمل» مهم و “موثر”ی در دفاع از جامعه مدنی و کنشگران و حامیان آن صورت نگرفته است. کارهای پراکنده و بیبرنامه راه به جایی نمیبرد. جریان مقابل نیز با مانعتراشی مستمر، دولت را مجبور به روزمرگی هر چه بیشتر کرده و میکند و با حجم بالای تبلیغات و جوسازیهای وسیع، خواستههای اقلیت را به جای مطالبات اکثریت جلوه داده و خواهد داد. دولت در هر دو عرصه یادشده نیز ضعیف عمل میکند و کمک چندانی به نیروهای حامی خود برای ظهور و بروز و حمایت از دولت و تداوم و انعکاس و پیگیری مطالبات اکثریت ملت نمیکند.
علت مهم این امر آن است که وزارت اطلاعات و بخش امنیتی خود را به حریف واگذار کرده است. قدرت اصلی حریف نیز در بخش امنیتی ـ– قضایی است که نیمی از آن ( قوه قضایی)اصلا مقابل دولت است و نیم دیگر نیز دارای چندگانگی(اطلاعات موازی) است. اما دولت از لایه مربوط به خود نیز به خوبی بهره نمیگیرد.
۶. و بالاخره نکته نهایی آنکه متاسفانه در بخش بالایی این استراتژی ترکیبی و موازی، فعلا هیچ بدیلی جز همین دولت وجود ندارد. فعالان سیاسی و مدنی مجبور به کنار آمدن با همین شرایط و محکوم به حمایت از دولت و امیدوار به بهبود رویهها و فعالیتهای آناند. اما آن ها در برابر این وضعیت دست بسته نیستند. برخورد حمایتی میتواند با برخورد تحلیلی و انتقادی مستمر همراه باشد تا هم مطالبات مرتب در فضای عمومی منعکس شده و بازتاب یابد، هم در برابر حجم بالای جوسازی جریان مقابل بالانس و تعادل ایجاد شود و برای دولت نیز هم یادآوری، هم انگیزه دهی و هم مقداری هل دادن و به وجود ندارد. فعالان سیاسی و مدنی مجبور به کنار آمدن با همین شرایط و محکوم به حمایت از دولت و امیدوار به بهبود رویهها و فعالیتهای آناند. اما آن ها در برابر این وضعیت دست بسته نیستند. برخورد حمایتی میتواند با برخورد تحلیلی و انتقادی مستمر همراه باشد تا هم مطالبات مرتب در فضای عمومی منعکس شده و بازتاب یابد، هم در برابر حجم بالای جوسازی جریان مقابل بالانس و تعادل ایجاد شود و برای دولت نیز هم یادآوری، هم انگیزه دهی و هم مقداری هل دادن و به جلو بردن و عدم هراس از مقداری ریسک برای پیگیری و تحقق مطالبات باشد.
اگر دولت روحانی تمامی هم و غم خود را برای رفع مشکلات خارجی و اقتصادی بگذارد، دچار نوعی سادهبینی (اگر نگوییم سادهلوحی) سیاسی در مرتبهبندی خواستهها و کوتاه آمدن از مطالبات سیاسی و حقوق بشری به خیال همراهی و همکاری جریان مقابل شده است. جریانی که در این چند مدت اخیر نشان داده که چقدر در رقابتهای سیاسی بیاخلاق، بیرحم و بیاصول است و نه تنها حاضر به قربانی کردن منافع ملی است بلکه حتی بلاهتآمیز و لومپن منشانه حاضر به قربانی کردن مصالح میان مدت/درازمدت “نظام” و قدرت خویش به خاطر قدرت/ثروتهای کوتاه مدت و لجبازیهای سیاسی مقطعی است.
آشکار شدن تدریجی این خوی و خصلت “بیرحم، بیاصول، بیاخلاق” جریانهای افراطی و طیف متکی به بیت، حقایق تازهای را برای شخص رئیسجمهور و دولت وی آشکار کرده و خواهد کرد. اما این درس “تازه” (البته تازه برای آقای روحانی) چه پیامدهایی خواهد داشت؟ آیا پیامدش در چند عصبانیت لحظهای و موردی و یا طرح چند شعار و موضع بازتاب خواهد داشت (هر چند همینها هم مثبت است و نقش فرهنگ/فضاسازی و گفتار درمانی محدودی خواهد داشت، اما ما نباید این قدر به “کم” قانع شده باشیم که به همین سطح از سخن و سخنران راضی شویم)، و یا اینکه استمرار و تداوم یافته و بخصوص تبدیل به “عمل” و “برنامه” خواهد شد؟
اگر دولت روحانی نتواند به حل زخمهای تاریخی در ایران (هم چون تمرکز شدید قدرت و بیمسئولیتی حکومت، بیپشتوانگی نهادهای مدنی، عدم حاکمیت قانون و قانونمداری در همه عرصهها از خرد و ریز تا کلان، تخصیص ناعادلانه بودجه، تبعیضهای شدید قومی و مذهبی و…) کمک کند، حل مشکلات خارجی/اقتصادی، علیرغم اهمیت بنیادین و حیاتی که هم اکنون دارد، تنها به “رفع مانع” (اقتصادی) به عنوان یکی از زمینههای حل مشکلات گذار به دموکراسی کمک کرده است. اما یک فرصت بزرگ تاریخی دیگر را با ناشکری تمام، تعلل و تزلزل و بیتدبیری و محافظهکاری، همراه با نوعی برخورد دیپماتیک با اصلاحطلبان و تحولخواهان با تکرار بیخطر و بیپشتوانه این شعار که “همچنان سروعدههایش هست”، به هدر خواهد داد.
در چند هفته اخیر مواضع حسن روحانی از صراحت و تاکید بیشتری برخوردار شده است. آیا اینها میتواند نشانه امیدوارکنندهای باشد که وی دارد به مولفهها و شناخت تازه و لایه جدیدی از دانش سیاسی در درک دقیق تر مناسبات درون قدرت دست مییابد و آیا این درک وجودی و لمس از نزدیک رفتارشناسی بی رحمانه قدرت در ایران میتواند در پیگیری وعدهها و روشهای دست یابی به آن و تامل در این که بدون نقشه راه روشن و بدون توهم و سادهاندیشی روی جریان مقابل نمیتوان گامی پیش نهاد؛ موثر واقع شود یا خیر؟ دولت روحانی نباید این فرصت تاریخی واین امید تازه به وجود آمده را از دست بدهد. این امر به نفع خود اوست، به نفع ملت ایران و حتی به نفع نظامی است که او کارگزار آن است. برای پاسخیابی این سوالها انتظار زیادی لازم نیست. هفتههای آینده تا سرآمد اولین سالگرد روی کار آمدن دولت خیلی چیزها را روشن میکند. یک سال گذشت. زمان خیلی سریع حرکت میکند.