نوشریعتیها از راه میرسند
نویسنده : رضا علیجانی
موضوع : ـــــ
شریعتی متفکری صاحبتبار بود، که در کشور ما، تبارساز هم شد. او جمله معروفی دارد مبنی بر اینکه: “پیشوایم مصدق و رهبرم علی است”. او در این جملهی نمادین، تبار سیاسیی خود را به مصدق میرساند، و نشان میدهد که این نحله از نواندیشی در ایران، از درون نهضت ملی شدن نفت عبور کرده است. به لحاظ فکری، شریعتی خود را در ادامهی سیدجمال تعریف میکند. اگر بخواهیم تبار شریعتی را به شکلی وسیعتر بررسی کنیم، شریعتی از آبشخورهای ایرانی و جهانیی چندی بهره گرفته است. میتوان از مهندس بازرگان، نخشب، ابوالحسن فروغی، استاد شریعتی، و آیتالله طالقانی به عنوان موثران ایرانی بر شریعتی یاد کرد. برخی عرفای بزرگی که شریعتی به دلیل خراسانی بودن و روحیهی خاص خود با آنها پیوند نزدیکی دارد، مانند مولانا و ابوسعید اباالخیر و عینالقضات نیز بر او تاثر داشتهاند. از میان روشنفکران جهانی نیز میتوان به سارتر و ماسینیون اشاره داشت.
شریعتی متاسفانه شاگرد نداشت، بلکه مستمع و خواننده داشت. او افراد را به شکل خاص و در جمع نزدیک به خود تعریف نکرده بود. اما همهي مستمعین و خوانندگان او را نمیتوان “پیرو” شریعتی دانست. به اعتقاد من، خوانندگان او که برخی حتی بعد از مرگ او خوانندهی شریعتی شدند، بر دو دستهاند: برخی شریعتی را در ترکیب با یک رهبر سیاسی، و یا یک متفکر سیاسیی دیگر، فهمیدهاند. تلفیق شریعتی و مطهری در نگاه مجاهدین انقلاب، و یا تلفیق شریعتی و آیتالله خمینی رهبر انقلاب در نگاه برخی از گروههای سیاسی دیگر، و یا تلفیق شریعتی و دیدگاههای سازمانهای عملگرا مانند مجاهدین خلق، از جملهی این نگاه ترکیبی است. در این ترکیب، شریعتی همواره کفهی ضعیف را تشکیل میداده است. نیروهای سنتگرایی که به این ترکیب معتقد بودهاند، در نهایت روحانیون را بر روشنفکران دینی ارجح میدانستهاند.
مستمعین و خوانندگان غیر ترکیبیی شریعتی، به طور خاص اما، خود را “پیروان” واقعیی شریعتی میدانستهاند. با این حال، این نیروها نیز، دو دسته بودهاند: گروه اول رویکردی کاملا فرهنگی داشتهاند، که در ایشان رگههای عرفانیی نزدیک به صوفیگری وجود داشته است. زندهیاد نکودست که مترجم یکی از کتابهای مرحوم رهنما در مورد شریعتی به فارسی است، در زمرهی این فعالان فرهنگی است. بخش دیگر پیروان شریعتی، “فرهنگی ـ سیاسی” بودهاند. این دستهی دوم به “مشیِ سیاسی” و “پروژهی تغییر اجتماعی”ی شریعتی نزدیکتر بودهاند.
در مجموع نیز، شریعتی، بزرگترین و یا موفقترین روشنفکر شفاهیی ایران بوده است. اولین چاپ مجموعه آثار ۹ او، که توسط انتشارات تشیع چاپ شد، در صفحهی شناسنامهاش تیراژ صد هزار درج شده بود. در خاطرات آقای میناچی هم آمده است که: جزوات شریعتی در تیراژهای چند صد هزار منتشر شده است. این آمارها در کشور ما دستنیافتنی است. در حال حاضر نیز کتابهای شریعتی در زمرهی پرفروشترین کتابها قرار دارد.
در دهههای اخیر، و بهویژه از اوایل دههي هفتاد، و آغاز دوران اصلاحات، اما اگر بخواهیم از تعبیر آقای مقصود فراستخواه کمک بگیریم، شاهد “نوشریعتیگراها” هستیم. نوشریعتیگراها با توجه به تجارب جمعی و ملی و فردی، که در سالهای بعد از انقلاب اندوختهاند، بهعلاوهی تجارب جهانیی بعد از فروپاشیی بلوک شرق، و همینطور با شناخت از نقدهایی که به شریعتی شده، و برخی ابداعات و خلاقیتهای خودشان، به یک نقطهی جدیدی در برداشت از شریعتی رسیدهاند. اینان، چه در حوزهی پروژهی اجتماعی، و چه در حوزهی تفکر، هستهی سخت اندیشهی شریعتی را حفظ کرده، و در عینحال، آن را غنیسازی، و در برخی موارد، اصلاح ساختهاند. اینان، که همچنان داعیهدار حرکت و تفکر در چارچوب شریعتی هستند، نقد سنت، نقد قدرت، و آسیبشناسیی مدرن، و نیاز به تفکر و نواندیشیی دینی در ایران، که از جمله موارد هستهي سخت اندیشهی شریعتی بوده است، را حفظ کرده، و تداوم دادهاند.
مولفهی دیگر نوشریعتیگراها، رویکرد وجودیی آنها به دین است. این رویکرد وجودی، البته جمعگرا است، و در پروژهی اجتماعیی خود، رویکرد جامعهمحور را پیگیری میکند، و به تحول صرفاً از بالا اعتقاد چندانی ندارد. همچنین، با توجه به دگردیسیهای سالهای اخیر، نواندیشان دینی، نسخهی جدیدی را به عنوان پروژهی روشنفکریی دینی ارایه دادهاند. آنها با نقد اسلام سنتی، که یکی از تاکیدات اصلیی شریعتی بوده است، این پروژه را تداوم داده، و در خصوص اسلام سنتی و سیاسیشده، رویکردی انتقادی و روشنگرانه داشتهاند. آنها جهتگیریهای آرمانیی شریعتی، یعنی “آزادی، عدالت، عرفان” را، وارد بحثهای جزییتری کرده، و تلاش داشتهاند تا آرمانها را با مطالبات متعین و ملموس مدلسازی کرده، و آن را با دیدی توسعهگرا غنیسازی کنند.
در دهه ۴۰ و ۵۰، دو نوع اسلام نوگرا وجود داشته است. اسلامیکه کاملاً عدالتخواه است و گرایشات صرفاً سوسیالیستی دارد، و اسلام نوگرایی که سوسیال دموکرات است و آزادی و عدالت را توامان میخواهد. توجه کنید که برخی جریانات مبارز انقلابی، عدالتگرا هستند، و در پهنهی فکریی وسیعی که از آنها باقی مانده است، ردپایی از آزادی و دموکراسی وجود ندارد. این ردپا اما در اندیشههای شریعتی دیده میشود. در مرحله سوم زندگی شریعتی، یعنی دورهی بعد از زندان او، در کتاب “عرفان، برابری، آزادی” این موارد را فرمولیزه نیز کرده است.
در دوران اصلاحات، به عکس سالهای ۴۰ و ۵۰، برخی نیروهایی که طرفدار آزادی بودهاند، کمتر از عدالت سخن گفته، و برخی دیگر مقولهی عدالت را به شکل پررنگتری دنبال کردهاند. در واقع وارونهی همان سکهای که در دههی ۴۰ و ۵۰، در خصوص عدالت وجود داشت، در این دهه، در خصوص آزادی و نسبت آن با عدالت وجود داشته و دارد. در این میان، نگاه ترکیبیی شریعتی، که در همهی ابعاد و شرایط در حوزههای مختلف حضور فعال داشته است، در طرفداران او ادامه پیدا کرده است، و به نظر میرسد که بلندترین گام پیروان شریعتی در فرآیند رفتن به سوی مسائل متعین بوده است.
اگر در اندیشه شریعتی از آزادی و اختیار انسان به شکل کلی بحث میشود، “نوشریعتیگراها” اما، با عینی کردن این موارد، وارد بحث دموکراسی، حقوق زنان، حقوق اقلیتها، و به شکل کلی حقوق بشر شدهاند. آنچنان که، این مدلسازیی عینی از آرمانهای شریعتی، برخی سوءاستفادههای خودآگاه و یا ناخودآگاه از اندیشههای کلاسیک دینی، و یا نقد شریعتی بر غرب و دموکراسی، را کماثر ساخته است.
البته در سالهای اخیر، یک پوستاندازیی تکاملی هم میان پیروان شریعتی اتفاق افتاده است. آنها نگاه ترکیبیی شریعتی را با یک نگاه توسعهگرا تلفیق کردهاند، که در اینجا میتوان تاثیر مجلهی ایران فردا و مهندس سحابی را لحاظ کرد. مسالهی دیگر، تلفیق شریعتی و مصدق از نگاه سیاسی است. چه آنکه، به واقع، اندیشهی شریعتی و رویکرد دموکراتیک ـ توسعهگرای مصدق به هم وابسته است. بعد از انقلاب، بلندترین خیابانهای تهران به نام مصدق و شریعتی نام نهاده شد. این دو خیابان به موازات هم از اعماق تهران آغاز و در کوهستانهای شمال تهران به هم میپیوندد و در نهایت آبشار دو قلویی را ایجاد میکنند که میتواند نیاز تفکر و اندیشهی ما و پروژهی ما را سیراب سازد.
تاریخ انتشار : ۰۰ / ـــــ / ۱۳۸۸
منبع : ـــــ
ــــــــــــــــ