پیششرطهای زندگی بیخشونت
نویسنده : سوسن شریعتی
موضوع : چیزی در زندگیی ما کم است
علی شریعتی در تعریف زندگی میگوید :
“… نان، آزادی، فرهنگ، ایمان، و دوست داشتن…”
تعریف زندگیی بیخشونت هم میتواند همین باشد، پیششرطهای زندگی بیخشونت، بر ترتیب این مولفههای شریعتی اصرار دارد :
داشتن “نان” و خوردناش شرط اول در نیفتادن به خشونت است. شکم گرسنه “برای یک مشت دلار” در فیلمها ندیدهاید که به چه قادر است؟
“آزادی” شرط دوم آن است : بتوانی بگویی نه، وقتی همه میگویند آری. لازم نباشد یکسره خودخوری کنی، هی به خودت بگویی انشاالله گربه است، شتر دیدی ندیدی، و الخ.
“فرهنگ” ترمز سوم برای پرهیز از خشونت است. بخواهی بزنی دهان طرف را خرد کنی، و آموختهها و حافظههایت تو را بازدارند. بازویت را به کار نبری تا مغزت پرورده شود. به جای بادیبیلدینگ و بدنسازی، ذهنات را پرورش دهی. بخوانی که بزرگان چه کردهاند، و بیفتی تو رودربایستی با آنها. بخوانی که کوچکان چه کردهاند، و تو تکرار نکنی. بخواهی فحش بدهی، و خجالت بکشی، بخواهی قفل فرمان را بکوبی بر فرق سرش، و نکوبی، چون مستحب آن است که نکوبی.
و البته “ایمان” و بهخصوص استعداد “دوست داشتن”. این دو آخرین، زیباترین، به اعتقاد شریعتی فقط وقتی کارساز است که به ترتیب شکمات سیر باشد، و آزاد باشی، و با فرهنگ. در غیر این صورت، داشتن ایمان مانع از خشونت نمیشود: در فیلمها ندیدهای؟ اهل سینما هم که نباشی، سری به خیابانها بزن.حوصلهی خیابانگردی نداری و شانات بالاتر از این حرفهاست، خب کتابهای تاریخی را در خلوت ورق بزن. فقط ایمانِ آدمِ سیرِ آزادِ با فرهنگ مانعی است برای پرهیز از خشونت.
دوست داشتن هم به تنهایی کافی نیست. در فیلمها ندیدهای. در روزنامهها بخوان : پسری بر چهرهی محبوباش اسید پاشید. همسری از فرط دوستداشتن گردن همسرش را برید…
همین ترتیب را برعکساش هم میتوان خواند. شکمسیری همهی زندگی نیست. آزادی با فرهنگ زوج میشود. فرهنگ، بیایمان، سرگردان است. ایمان، بیدوست داشتن، خشک است و کلیشه و… در غیبت غذا، آزادی، فرهنگ، ایمان، و دوست داشتن، چیزی در زندگی کم است. هر یک از آن چهار رکن زندگی را هم کم داشته باشیم، کافی است برای اینکه سرگردان باشیم میان شادی و سوگواری.
تاریخ انتشار : ۱۱ / مرداد / ۱۳۸۹
منبع : روزنامه شرق
ــــــــــــــــــــــــــــــــ