شریعتی بهمثابهی جامعهشناسِ مردممدار
از مدتها پیش، این موضوع که چرا هر ساله تعداد قابلتوجهی از دانشآموختگان رشتههای مختلف از ادامه تحصیل در رشته خود منصرف میشوند، در مقطع تحصیلات تکمیلی مسیر خود را تغییر داده و به رشته جامعهشناسی مهاجرت میکنند، برای من به یک دغدغه ذهنی تبدیل شده بود. پس از تأملات زیاد در نهایت در سال ۱۳۸۷ مصمم شدم در قالب یک پژوهش شخصی و آزاد پاسخ دغدغه فکری خود را بیابم.
به این منظور تلاش شد با تمام افرادی که در زمان تحقیق در دانشگاههای دولتی ایران در مقطع کارشناسیارشد یا دکترای جامعهشناسی یا پژوهش اجتماعی شاغل به تحصیل بودند، گفتگو شود. پس از جستجوهای بسیار، امکان مصاحبه با ۱۲۵ نفر از واجدین شرایط فراهم شد. گفتگوهای یادشده با محوریت چندین پرسش انجام شد. برخی از آنها به این ترتیب بود که افرادی که از رشتههای دیگر وارد جامعهشناسی شدهاند:
۱. از نظر تحصیل در رشته قبلی در چه وضعیتی بودهاند؟
۲. چه فواید یا ثمراتی را از تحصیل در این رشته مفروض داشتهاند؟
۳. آنها چگونه با جامعهشناسی آشنا شده و چه اشخاصی در علاقمند ساختن آنها به جامعهشناسی مؤثر بودهاند؟
۴. و در نهایت آنان از تحصیل در رشته جامعهشناسی چه ارزیابی داشتند؟
مشارکتکنندگان در این مطالعه از نظر ترکیب جنسی ۳۲.۵ درصدشان زن و ۶۷.۵ درصدشان مرد بودند. شاید این یافته حاکی از آن است که مردان بیش از زنان دغدغه پرداختن به امور اجتماعی را دارند، یا شاید به این معنا باشد که مردان بیش از زنان میتوانند به تغییر مسیر زندگی خود بپردازند. از نظر رشته تحصیلی به ترتیب 32درصد از پاسخگویان در یکی از رشتههای علوم پایه، ۲۳ درصد از رشتههای فنی مهندسی، ۸ درصد از علوم پزشکی، ۷ درصد از رشته کشاورزی و علوم دامی، و حدود یک درصد در رشته هنر تحصیل میکردند. در واقع، ۷۰ درصد از جمعیت تحقیق، از رشتههای غیرِ علومانسانی، روانهی جامعهشناسی شده بودند.
در برابر این پرسش که قبل از ورود به رشته جامعهشناسی چه انتظاری از آن داشتید پاسخهای متفاوتی ارائه شد که با اندکی تسامح به سه بخش دستهبندی گردید: در دسته اول سودمندیهای عملی و عینی مانند یافتن شغل یا ارتقاء شغلی و کسب منزلت اجتماعی (میانگین = ۱/۷) قرار گرفت. در دسته دوم مؤلفههایی قرار گرفت که بیشتر به انتظار برآورده شدن نیازهای فکری و هویتی پاسخگویان مربوط بود (میانگین= ۳/۵ ) و در دسته سوم پاسخهایی جای گرفت که بیشتر نماینده دغدغههای روشنفکری بود و به کسب آگاهی بیشتر درباره جامعه و مؤثر بودن در توسعه و اصلاح آن (میانگین = ۳/۹) مربوط میشد. همانطور که ملاحظه میشود میانگین پاسخها از دسته اول به سوم، در مقیاس ۵ـ۱ رو به افزایش است، و تمایل به تحصیل در رشته جامعهشناسی با انگیزه اصلاح اجتماعی در مقایسه با دو انگیزه دیگر دارای بالاترین میانگین است.
در پاسخ به این پرسش که تحصیل در رشته جامعهشناسی برای شما چه نتیجه و دستاوردی به همراه داشته است، پاسخگویان بهترتیب به مواردی مانند لذت بردن از مطالعه جامعهشناسی، ایجاد هماهنگی بین رشته تحصیلی و علاقه و نیاز شخصی، رشد تفکر نقادانه، شناخت تحولات زمان خود، شکلگیری بینشهای تازه و پاسخگویی به کنجکاویهای علمی اشاره کردند.
نکته بعدی این بود که پاسخگویان تحتتأثیر چه افرادی علاقمندیشان به جامعهشناسی معطوف شده بود. به این منظور ابتدا سوال شد که آیا از بین روشنفکران اجتماعی ـ سیاسی ایرانی فرد خاصی در علاقمند شدن آنها به جامعهشناسی تأثیر داشته است؟ حدود ۸۰ درصد پاسخگویان به این سؤال پاسخ مثبت دادند. سپس از آنها تقاضا شد نام افراد مورد نظر را ذکر نمایند. از بین افراد مورد اشاره شش نفر حائز بیشترین آراء بودند و در میان آنها دکتر علی شریعتی با تفاوت معناداری از نفرات بعد، در رتبه اول بود. آنها اظهار میکردند پس از مطالعه آثار شریعتی، به جامعهشناسی توجه پیدا کرده بودند. جالب است این نکته مورد عنایت قرار گیرد که آثار شریعتی نه جزء منابع درسی برای شرکت در آزمون ورودی به مقطع تحصیلات تکمیلی جامعهشناسی است و نه در دانشگاه، درس خاصی به شریعتی اختصاص داده میشود. بنابراین الزام عملی و اجباری عینی برای مطالعه آثار شریعتی وجود نداشته و ندارد بلکه این گرایش، بهطور خودجوش و طبیعی شکل گرفته است.
این یافته دربردارنده دلالتهای مهمی است. از جمله آنکه با وجود اینکه برخی افراد، دکتر شریعتی را در معنای خاص، یک جامعهشناس آکادمیک و دانشگاهی نمیدانند، اما وی در جلب توجه مردم و به ویژه جوانان به جامعهشناسی نقش مهم و مؤثری داشته است. در حالیکه بسیاری از جامعهشناسان دانشگاهی امروز، از این قابلیت بیبهره هستند. شاید امتیاز شریعتی بر بسیاری از جامعهشناسان پس از وی در این است که او به مثابه یک جامعهشناس مردممدار، مخاطبان خود را مردم و مسائل معطوف به شرایط زیست فرهنگی ـ اجتماعی آنان قرار داده بود. شاید به همین دلیل است که با گذشت سالیان زیاد از درگذشتش، دامنه تأثیرگذاری وی از دوره حیاتش فراتر رفته و تا زمان کنونی استمرار پیدا کرده است.
این واقعیت، یادآورِ سخنانِ نغزی است به این عبارت که: برخی آدمهاِ فقط در زمانِ حیاتِ خود موثر هستند، و پس از مرگ به فراموشی سپرده میشوند. برخی در زمانِ خود ناشناخته میمانند، و پس از مرگشان بیشتر موثر واقع میشوند. برخی، نه در زمانِ حیاتشان مؤثر هستند، و نه پس از آن. بدونِ شک، شریعتی، از نادر افرادی است که، هم در زمانِ حیاتاش، و هم پس از مرگاش، منشأ تأثیراتِ مهم و قابلاعتنایی بوده است.