بررسیی انتقادِ از شریعتی
شریعتی پدیدهای چنان عجیب بود که سه دهه پس از او هنوز عکس العملهای شدید از سوی افراد و جریانات مختلف در برابرش ادامه دارد. گویی فعالان عرصه سیاست و اندیشه و دین هریک در مرحلهای با این پدیده مواجه میشوند و خود را مجبور میبینند که تکلیف خود را با آن روشن کنند.
با بررسی انتقاداتی که تا کنون از شریعتی شده چند مورد روشن میشود:
۱. با دقیق شدن در وابستگیهای فکری و طبقاتی انتقاد کننده میتوان انگیزهها و اغراض و منافع نهفته در پس هر انتقادی را شناخت اما بهتر است توجهمان روی اصل انتقاد باشد.
۲. انتقاد از شخص بر اساس یک گفته یا اثرش منطقی نیست بلکه باید مجموعه آثار و فعالیتهایش را در نظر گرفت. گستردگی ابعاد اندیشه شریعتی درک کامل و همه جانبه او را دشوار میسازد. بسیاری از انتقادها صرفاً با استناد به یک کتاب یا بحث یا حتی یک جمله انجام شده و بر اساس آن دربارهی کل شخصیت او قضاوت شده است.
۳. شریعتی خود ایده هایش را نه به عنوان احکامی قطعی بلکه به عنوان طرح و دعوتی برای اندیشیدن ارایه مینمود و احتمال خطا در آنها را منتفی نمیدانست. طبیعتاً هر کس که بیشتر کار میکند و مهمتر از آن بیشتر خلق میکند احتمال اشتباهش هم بیشتر است و این برای او یک نقص نیست. چه کسی اشتباه نمیکند؟ کسی که کار و حرکت نمیکند. حرکت کردن و آفریننده بودن مهمتر است یا اصلاً اشتباه نکردن؟ سنگ هم هرگز اشتباه نمیکند. اشتباه نکردن مدعیانی که در تمام عمرشان یک صدم آفرینندگی شریعتی را نداشتهاند امتیازی برایشان نیست. در میان همه اندیشمندان معاصر و غیر معاصرمان چند نفر را سراغ داریم که کسری از آفرینندگی فکری شریعتی را داشته باشند؟ آن هم نوعی از آفرینندگی که در جهت پاسخگویی به دردهای جامعه باشد؟
۴. در ناموس هستی دادگاه زمان همواره مدافع حقیقت است. میتوانیم در رد یا قبول ایدهای استدلال کنیم اما درعینحال همواره باید چشممان را بر واقعیاتی که در گذر زمان روی میدهند باز نگه داریم تا دریابیم که حکم زمان در این باره چیست؟ اکنون سی سال بعد از او روند وقایع در جهتی است که بر صحت بسیاری از ایده هایش مهر تایید میگذارد.
۵. بررسی انگیزههای کسانی که حرفی، طرحی و دعوتی را بیان میکنند میتواند ملاکی باشد برای درک نیات درونی و اصلیشان. جهتگیریهای شریعتی به گونهای بود که نه تنها از طرح آنها هیچ نفعی عایدش نمیشد بلکه خود غالباً به دشمن مشترک همه جریانها تبدیل میشد. بررسی زندگیش نیز نشان میدهد که حاصل کارش برای خودش جز رنج نبوده است. بنا براین هیچ نوع انگیزه دنیایی برایش نمیتوان متصور بود.
همانگونه که خود در مقدمه بحث ” پدر، مادر، ما متهمیم ” به بی پایگاه بودن و بی جایگاه بودنش در میان طبقه روشنفکر یا طبقه دین مدار اشاره میکند:
۶. دلیل فراگیر بودن انتقادات شریعتی در زمینههای مختلف آن است که در نگاه او و در عرصه نبرد تاریخی حق و باطل حد میانهای وجود ندارد. بی طرف بودن معنی ندارد. هر کس اگر یاریگر حقیقت نیست در برابرش ایستاده است ؛ و آنگاه که جامعهاش را دور افتاده از حقیقت و دچار دردهای بسیار مییابد، در جستجوی علتها، در هر طبقهای به مصادیقی از باطل میرسد ؛ و هر طبقهای را به شکلی مقصر میبیند و آشکار است که بدینسان با علنی کردن انتقاداتش از گروههای مختلف، در هر گروهی مخالفانی و دشمنانی پیدا میکند.
اگر هیچ کس به اندازه شریعتی مخالف و منتقد نداشته است یک علتش آنست که کسی تا این حد با صراحت و جسارت و گستردگی به انتقاد از گروهها و جریانات مختلف نپرداخته است.
۷. یک ریشه اساسی در اختلافاتی که متخصصان علوم انسانی و دینی با شریعتی دارند به خاطر یک ویژگی خاص در نگاه شریعتی به مسایل است:
شریعتی میگوید (نقل به مضمون):
و بر اساسِ همین نگاه است که میگوید:
و با این نگاه است که حجم عظیمی از آثار عالمان را بیهودگی، انحراف یا اشتباه میخواند، و این برای متخصصی که از تحقیق و کار علمی مطلق یک گام فراتر نمینهد تا به حاصل یافتههای خویش برای جامعهاش بیندیشد، سخت گران میاید.
۸. علت روز افزونی انتقادات علیه اندیشههای شریعتی را باید در موج گرایش به سوی اندیشههای دموکراسی و سکولاریسم به آن شکلی که غرب در بوقهایش تبلیغ میکند دانست. گروه مهمی از طبقه تحصیلکرده و به اصطلاح روشنفکر ایرانی که نسخه منحصر بفرد حل مشکلات کنونیمان را در برقراری دموکراسی و سکولاریسم مطابق با الگوهای غربیش میبینند در ترویج این ایدهها ضمن همصدایی با غرب اگر جراتش را ندارند که اسلام را در کلیتش دینی خشک و خشن نشان دهند، آنرا در حد اعتقادی خصوصی و دنیایی و فاقد صلاحیت دخالت در امور اجتماعی و سیاسی پایین میآورند و به هر ایدهای در مقابل این اندیشه میتازند از جمله مانعی به نام ایدههای شریعتی.
۹. خواندن و دانستن همیشه به درک و شناخت منجر نمیشود. بسیارند منتقدینی که اکثر آثار شریعتی را خواندهاند، اما، نوع انتقادهایشان، نشان میدهد که، روحِ حاکم بر اندیشه او را نشناختهاند.