روزگارِ شریعتی و روزگارِ ما
هدفِ این نوشتارِ کوتاه، ترسیمِ اجمالیی روزگارِ شریعتی، و روزگارِ ما، و پاسخ دادن به این پرسش است که: چگونه گفتمانِ ستایشِ شریعتی، جای خود را، به گفتمانِ ستیزه با شریعتی، داد.
علی شریعتی مزینانی، بیتردید، تاثیرگذارترین چهرهی فکریی نیم قرنِ اخیرِ ایران است، و شاید بتوان با قدری اغراق گفت:
روزگاری که شریعتی در آن میزیست و سخن میگفت و مینوشت، خصالی داشت که، مهمترینِ آنها، تسلطِ دوگانههای ایدئولوژیک، بر ساختارِ اندیشهورزیی جهان، و از جمله ایران، بود. برخی از این دوگانهها، عبارتند از: فقر و غنا، سوسیالیسم و لیبرالیسم، رادیکالیسم و محافظه کاری، انقلاب و اصلاح، شرق و غرب.
تحلیلِ شریعتی از جهانِ پیرامون، اساساً، ملهم از این دوگانهها بود، و بخشِ بزرگی از آثارِ شفاهی و کتبیی او، صَرفِ انطباقِ این دوگانهها با آموزههای بنیادیی دینی شد.
شریعتی، در تفسیرِ دینیی از این دوگانهها، که آبشخورِ غربی داشتند، گاه از دو لفظِ عربی ـ اسلامی استفاده میکرد، و گاه دیگر برایش وجهِ سومی هم قائل میشد. تعابیرِ هابیل و قابیل، و استضعاف و استکبار، انواعِ دو وجهی، و تعابیرِ “مَلأ، مترف، رهبان”، “تیغ، طلا، تسبیح”، “زر و زور تزویر”، و “استثمار، استبداد، استحمار”، اشکالِ ثلاثِ مشهوری بودند، که در غالبِ آثارِ شریعتی تکرار میشدند. شریعتی گاه برای عینیتر کردنِ این مفاهیم، رخدادهای تاریخی را نیز، ذیلِ دوگانهها و سهگانهها، دستهبندی میکرد، و از “قارون و فرعون و بلعمِ باعورا”، و “اشرافِ بنیامیه و عثمان و کعبالاحبار یهودی” سخن میگفت.
این ساختارِ ذهنی، که منتقدانِ قدیمِ شریعتی، آن را، التقاطی مینامیدند، در واقع، ترجمانِ شکلِ بومیشدهی همان دوگانههای جهانی بود، که در قالبِ یک روشِ بیانی، بر ذهن و زبانِ همگان، از جمله شریعتی، حاکم شده بود. این روش، غلبهِ خطابه بر مقاله بود. مقاله شکلِ بیانیی دورانِ مدرن است، که نویسندهاش را، به ارائهی متدلوژیی بیان، ذکرِ منابع، مآخذ، سازگاریی مقدمه و متن و نتیجه، و التزام در برابرِ منتقدان، مقید میکند. اما، خطابه، ذاتاً خصلتِ جدلی و اقناعی دارد، و ابزارش، دمِ گرم و جسارتِ بیان است. شور و شجاعتِ خطابه، بر شانههای ایدئولوژیهای رادیکال، سوسیال، انقلابی، و در یک کلام، کُلگرا پیش میرود، و تاملِ مقاله بر بردباری، احتیاط، اصلاح، و بیانِ انضمامی و مشخصِ خواستهها استوار است.
شریعتی، مانندِ همگنانِ خود، از هر نحله و مرامی، در فضای گفتمانیی اول سیر میکرد. واکنشی، که در روزگارِ ما، و در قالبِ مطایبه، و بعضاً غیرِ منصفانه، علیهِ علی شریعتی شکل گرفته، نشانهی عبورِ از گفتمانِ اول، اما، فاقدِ فهمِ منسجم از گفتمانِ دوم است، زیرا، گفتمانِ دوم، که ذاتاش مدارا است، بی انصافی در حقِ مردی را، که همه، به نوعی، وامدارِ او هستیم، روا نمیداند.