مقايسهی تطبيقیی اديان در مسالهی زنان ۱
در پی درج گفتوگوی آقای علیجانی باعنوان “دین، زن و دنیای جدید”، در شمارههای ۴۴ و ۴۶ نشریه چشمانداز ایران، ایشان مطلب زیر را در دو بخش برایمان ارسال کردند که در دو شماره خواهد آمد.
“زن در متون مقدس” موضوع بحث و میزگردی بوده که حاصل برگزاری ۸۵ ساعت کلاس و ۵۶۰ فاکت (استناد به متن مقدس) میباشد.
فشرده مباحثی که مطرح شده(۱) این است که رسولان، اصلاحگر و مصلح بودهاندو در مجموع هم “نگاه” به زنان و هم “قوانین” مربوط به زنان را گامی کیفی و جهشی جلو برده و انسانیتر کردهاند. اما شاید بتوانیم بگوییم که آنان بیشتر در “نگرش” نسبت به “قوانین”، اصلاح کردهاند.
همچنین گفته شد این اصلاح، در مجموع، سقف کاری بود که برای نمونه پیامبر میتوانست انجام دهد. شاید این امر را نتوان بهطور کامل و به صورت تحقیقاتی نشان داد؛ البته این امر نه قابل اثبات است و نه قابل رد، ولی حداقل میتوان گفت در این امر از سوی پیامبر گامهای کاملاً جدی و جهشی به نفع زنان برداشته شد.
نکته محوری بحثها این بود که پیامبران و مصلحان در زمان خویش نکات و قوانینی را مطرح کردهاند که در مجموع صدایی مصلحانه و اصلاحگرانه به نفع زنان بوده است، اما پس از گذر ایام و با تغییر فرهنگ و مناسبات زمانه و بهویژه امروزه، ما (نه انسانهای عصر پیامبر)، با دو صدا در متون روبهرو میشویم. تجربه چهار میزگردی هم که با روحانیون و صاحبنظران ادیان زرتشت، یهود، مسیحیت و اسلام، برگزار شد، بهخوبی این حالت دو صدایی در هر یک از ادیان را نشان میداد.
ما در مباحثمان از “نگاه تاریخی” و “متد تاریخی ـ الهامی” صحبت کردیم؛ به این صورت که نگاه تاریخی ذهن ما را بازتر و قضاوت ما را دقیقتر و منصفانهتر میکند. برخورداری از نگاه تاریخی و نگرش از این منظر که پیامبران مصلحانی بودهاند که در حوزههای مختلف، از جمله زنان، دست به اصلاحاتی زدهاند، در همه زمینهها، از جمله سیاسی، اقتصادی و …، کارکردی مشابه برخوردی که ما با بحث زنان کردیم دارد.
براساس همین نگاه تاریخی است که باز ما متوجه میشویم دیواره ستبر سلطه جنسیتی بیشتر از سلطه سیاسی، اجتماعی و حتی نژادی، از خود پایداری و مقاومت نشان داده و میدهد. حتی سلطه طبقاتی بیشتر از سلطه جنسیتی در طول تاریخ دچار شکاف شده است؛ چه در تفکر و مبانی اندیشگی و چه در قوانین و قواعد. برای نمونه در تاریخ دموکراسی، سیاهان ۵۰ سال زودتر از زنان توانستهاند حق رأی بگیرند. این نشان از شکاف زودتر سلطه نژادی نسبت به سلطه جنسیتی دارد.
نگرش تاریخی باعث میشود که ما شناخت دقیقتر، منصفانهتر و واقعگرایانهتری نسبت به پدیدههای تاریخی و فکری از جمله بحث زنان داشته باشیم. شاید مناسب باشد با ذکر یک مثال از مبحث کارگران، اهمیت و ضرورت برخورداری از نگاه تاریخی را بیشتر ملموس کنیم. اوئن ـ که یک سوسیالیست تخیلی است ـ در سال ۱۸۱۵ منشوری را منتشر میکند. او میگوید که کار کردن برای کودکان کمتر از ۱۰ سال ممنوع است و برای افراد ۱۰ تا ۱۸ سال نیز حداکثر ساعات کار را ۱۰/۵ ساعت در روز اعلام میکند.(۲) اگر امروز به این منشور نگاه و آن را تحلیل کنیم، میگوییم که خیلی ظالمانه است، ولی اگر آن را در بستر تاریخی همان روزگار (یعنی در ۱۸۱۵) بررسی کنیم، شاهد هستیم که گفته میشود “اقدامات اوئن در نیولاتارک، شهری که اوئن در آن زندگی میکرده است، در طی چند سال نه تنها در سطح انگلستان بلکه در تمام اروپا با اهمیت تلقی گشت و نیولاتارک، به شکل زیارتگاه مصلحین اجتماعی جهان درآمد.”!(۳)
همچنین باز در یک نگرش تاریخی میبینیم، ۱۰۳ سال بعد، یعنی در سال ۱۹۱۸ “در اولین قانون حافظ منافع کارگران که در انگلستان تصویب گردید، آمده است که حداقل سن کار ۹ سال (یعنی یک سال پایینتر از سنی که اوئن گفته بود) و حداکثر ساعات کار در روز، ۱۲ ساعت بدون احتساب وقت غذاست.”(۴) (باز ۱/۵ ساعت بیشتر از ساعتی که در منشور اوئن آمده بود)، یعنی یک قرن بعد، هنوز قوانین حمایتی از کارگران، از اولین منشور اوئن عقبتر است. هر چند ممکن است هر دوی آنها اکنون از دید ما (بهعنوان یک انسان قرن بیستمی) قوانینی ظالمانه و غیرقابل دفاع به نظر برسند، ولی اگر با نگاه تاریخی به این موضوعات نگریسته شود، قضاوت واقعگرایانهتر و منصفانهتری را برای ما در پی خواهد داشت، چرا که در یک مطالعه تاریخی ما به واقعیت زمانه در آن هنگام بیشتر پی میبریم. برای نمونه میبینیم در قرن ۱۹ “در نتیجه شرایط اسفبار غیربهداشتی و نامناسب کار در کارخانهها امراض مختلفی در بین کارگران به شدت شیوع داشت، بهویژه در بین کودکان، مرگ زودرس، فلج، کوری، سل و… امری بسیار عادی و معمولی مینمود. ساعات کار حدود ۱۶ ساعت در روز بود. طبق تحقیقات دکتر دیلرمه نتایج مترتب بر این کارهای سخت برای کودکان، تلفشدن عده زیادی از آنها بود. کسانی که زنده میماندند تنی رنجور و ناتوان داشتند، چنانچه هنگام سربازگیری سال ۱۸۳۷، در معاینه پزشکی، ۸۶ درصد از فراخواندگان قابل خدمت نبوده و در معاینه پزشکی رد شدند”!(۵) این مثال در مسائل طبقاتی، دموکراسی و حقوق بشر، آزادی و عدالت و همچنین در مسئله زنان نیز کاربرد دارد.
بحث زنان هم به لحاظ موضوع و هم به لحاظ متدلوژیکی برای ما اهمیت دارد. در رابطه با این موضوع ما به تمام جزئیات بحث وارد شدیم، ولی متدلوژی حاکم بر بحث و اینکه این متدلوژی در دیگر حوزهها و موضوعات نیز کاربرد دارد، برای ما مهم است. این متدلوژی قابل تکرار و قابل کاربرد برای تمام حوزههای دیگری که امروزه برای ما مهم است و بخشی از معضلات و موانع توسعه انسانی تمامعیار و روند دموکراتیزاسیون در کشور ما را تشکیل میدهد، مانند مباحث آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، توسعه، عدالت و… کاربرد دارد و در همه این حوزهها نیز میتوان با همین شیوه و متدلوژی “نگاه تاریخی” تحقیق و تبیین کرد.
در این جلسات سعی کردیم ضمن بحث تفصیلی و مورد به مورد دربارهی مسائل زنان، این “نگاه تاریخی” را هم جا بیندازیم. در رابطه با طرح همین نگاه تاریخی بود که فشردهای از نگاه بشر در اسطورهها، فلسفه و ادبیات و شعر، به زنان را نیز مطرح کردیم. فرضیه محوری در این حوزه این است که اگر در طول تاریخ نگاه مثبتی به زنان وجود داشته عمدتاً معطوف به مادر بوده است و نه زن و در رابطه با زنان وجه غالب (و البته نه مطلق) تفکر بشری “ضعیفه، شریره، لطیفه” بودن زن است. این عصاره برداشتی است که ما از این نگرش و مطالعات داشتیم. زن در تلقی کلاسیکی که تا اوایل دوران مدرنیته و حتی تا اواسط آن، همچنان وجه غالب تفکر حاکم بر بشر بوده است، “ضعیفه، شریره، لطیفه” بهشمار میرفته است. زن با توجه به عقل یا جسم و توان بدنیاش “ضعیفه” و در رابطه با رفتار و نقش اجتماعیاش “شریره” و یا در نگاهی کاملاً جسممحور و جنسی “لطیفه” دیده میشده است. مصلحان اجتماعی و بهویژه پیامبران ادیان بزرگ نیز در این بستر فرهنگی و تاریخی حرکت کرده و سعی در اصلاح آن داشتهاند. محصول نهایی حرکت آنها در زمانه خویش یک حرکت جهشی در اصلاح وضعیت زنان بوده است، اما برای انسان مدرن امروز میراث آنان حالتی دوصدایی دارد. ما این وضعیت دوصدایی را در رابطه با تکتک ادیان بررسی کرده و هر یک را در جدولی دوستونه (مسائل این زمانه و نااینزمانه) ارائه کردهایم که در زیر میآید:
آیین هندو – آیین زرتشتی :
آیین یهود :
آیین مسیحی :
آئین اسلام :
در وهله اول برخی مشترکات جدی در همه ادیان میتوان دید. همانطور که موارد اختلافی را نیز شاهد هستیم. در جداولی که ارائه شده، موارد مهمتر را با خط سیاهتر نشان شده است.
مسئله اشتراکات و افتراقات بین ادیان و متون مقدس میتواند در بحث گفتوگوی ادیان و مقایسه تطبیقی ادیان نیز کاربرد داشته باشد. ادیان هم نکات مشترک جدی و هم موارد اختلافی قابل توجه دارند. هم برخی اختلافات و هم بعضی اشتراکات آنها جدی است. به نظر من در بحث گفتوگوی ادیان محور اشتراکات را باید در رویکرد آنها نسبت به مسائل “اخلاقی” و “سیاسی” دید، بهویژه در ادیان سامی و البته موارد اختلافشان نیز متعدد است.
اگر ادیان موجود بخواهند از موضع الهیات با یکدیگر وارد بحث شوند شاید بسیاری از آنها نتوانند نقاط اشتراک خیلی جدی بیابند و یا دستکم، نقاط افتراقشان بسیار زیاد است. برای نمونه اسلام و یهود با توجه به یکتاپرستی پررنگشان (یهودیت تاریخی، نه یهودیت قبیلهگرای متون اولیه) اصلاً نمیتوانند با مسیحیت گفتوگوی جدی با افق مشترک داشته باشند، اما اگر از محور اخلاق وارد شوند و یا بعضاً در زمینههای سیاسی و اقتصادی، میتوانند بهطور جدی گفتوگو کنند و نقاط اشتراکشان را استخراج کنند. در بحث زنان نیز بنده همین نظر را دارم، یعنی هم میتوان نقاط اختلاف و هم نقاط اشتراک جدی در مقایسه آنها با یکدیگر را شاهد بود.
شاید بتوان گفت دو مسئله و دو مورد مشترک بسیار جدی در بین همه متون مقدس و ادیان در رابطه با زنان وجود دارد؛ نخست “همسرشتی زن و مرد” و دیگری “رابطه محبتمحور زن و شوهر” است. در ستون سمت چپ تمام جدولهایی که ارائه شده ـ و ویژگی اینزمانه ادیان را معرفی میکند در هر یک به زبانی و بیانی، این نکته آمده است. این امر شاید مهمترین نکته اصلاحگرانهای است که در همه ادیان وجود دارد، البته میتوان به این امر یک تبصره در رابطه با آیین زرتشتی زد. در فرهنگ زرتشتی و نه در خود اوستا، در یکی از قرائتهای مهمی که وجود دارد، در داستان خلقت؛ نظری شدیداً منفی دربارهی زن وجود دارد و زن را زاییده و زاینده دیو معرفی میکند. از این استثنا و تبصره که بگذریم، تقریباً در تمامی ادیان، بحث همسرشتی زن و مرد آمده است.
بهطور موازی در اینجا هم تقریباً یک صدای دیگر از تمامی متون به گوش میرسد و آن “برتری مرد بر زن” و یا گاه “زن برای مرد” و یا “زن از مرد” است. در فرهنگ زرتشتی، زن تنها برای استمرار مرد است. نتیجه و محصول و خروجی این صدای دوم هم تقسیم نقش اجتماعی متفاوت بین زن و مرد بوده است.
اما تأکید بر همسرشتی زن و مرد یکی از مشترکات جدی و صداهای رسا و بلندی است که میتوان در همه ادیان دید و این از مواردی است که میتواند برای کسانیکه گرایش زنخواهانه دارند در بازخوانی سنت دینی، بهطور جدی و محوری مورد توجه و اتکاء قرار گیرد؛ بهویژه آنکه در آن زمان (و حتی گاه در زمانه ما) تأکید بر این همسرشتی، انقلاب فکری و نگرش عظیمی بوده است.
همانطور که گفته شد، نقطه مشترک جدی دیگر طرح “رابطه محبتمحور زن و شوهر” ست. این مسئله را نیز به زبانهای مختلف میتوان در ادیان گوناگون دید. در آیین هندو به شکل عشق متقابل و محبت بین زن و مرد؛ که میگوید مثل دو تکه یک لپه هستند. عهد عتیق و عهد جدید هم میگوید زن و شوهر یک تن میشوند. در فرهنگ اسلامی بر رابطهای مبتنی بر مودت، رحمت و آرامشبخشی بین زن و مرد تکیه میشود. این مسئله نیز بهویژه در آن زمان (و حتی در زمانه ما) که نگاهی یک طرفه و خدمتکارانه به زن حاکم بوده، باز انقلابی فکری و نگرشی بسیار عمیق بوده است.
این دو نکته تقریباً در تمامی متون دیده میشود و البته در رابطه با صدای دوم نیز صدای معارضی (معارض از نظر انسان امروز)، دیده میشود. تلقی ما هم این بود که این صدا تأثیر صدای غالب و سلسله مراتبی جنسیتی است که در طول تاریخ وجود داشته و در ادیان نیز منعکس شده و بازتاب زمانه بوده است.
۱. مطالب این کلاس در وبلاگ زن در متون مقدس قابل مشاهده است.
۲. دکتر حمید انصاری، مبانی تعاون، پیام نور، ۱۳۸۵، ص ۹۵
۳. همان
۴. همان، ص ۷۷
۵. همان، ص ۷۳