گفتند در دورهی انتخابات دانشگاهها باید آرام باشد
احسان شریعتی در مصاحبه با “روز” با تایید خبر محرومیت خود از تدریس در دانشگاههای ایران اعلام کرد این مساله به صورت شفاهی به او ابلاغ شده و هیچ حکم کتبی در کار نبوده است.
آقای شریعتی توضیح داد: هیچ دلیلی ذکر نکردهاند، تنها چیزی که به صورت شفاهی گفتهاند این است که وارد دوره انتخابات شدهایم و دانشگاهها باید آرام باشند.
احسان شریعتی،استاد فلسفه غرب در دانشگاه تهران و همچنین دانشگاه آزاد و فارغ التحصیل رشته فلسفه از دانشگاه سوربن است. همزمان با او، محمد ضمیران دیگر استاد فلسفه غرب نیز از تحصیل محروم شده است. آقای شریعتی،فرزند دکتر علی شریعتی، میگوید: علوم انسانی بحثی است که مسئولان در ایران به آن مظنون هستند، ما هم تاریخ اندیشه غربی آموزش میدهیم. لذا بسیاری از بازسازیها و عدم تمدید قراردادهای اساتید دگراندیش یا توقف روند اداری کارهای آنها و بازنشستگیهای زودرس در راستای همان پروژه بومیسازی و اظهارات وزیر علوم و سایر مسئولان مبنی بر همسو شدن علوم انسانی با خواستههای آنها است.
آقای شریعتی و آقای ضمیران اما اولین اساتیدی نیستند که از تدریس محروم میشوند.
۱۴ شهریور ۱۳۸۵ وقتی محمود احمدی نژاد در مقام ریاست دولت و در پاسخ به دانشجویانی که معترض اخراج، ممنوع التدریسی و بازنشستگی زودهنگام و اجباری تعدادی از اساتید دانشگاه بودند گفت که “دانشجویان ما باید در حال حاضر علیه اندیشههای لیبرال و اقتصاد لیبرالی فریاد بزنند” و در ادامه به نوعی برنامه دولت خود در ارتباط با دانشگاهها را با تاکید بر این جمله اعلام کرد که “نظام آموزشی ما ۱۵۰ سال تحتتاثیر اندیشههای سکولار و استکباری بوده”؛ پس از آن بود که دور تازه تصفیه اساتید دانشگاه شتاب بیشتری به خود گرفت؛ شتابی که بعد از خرداد ۱۳۸۸ به اوج خود رسید.
هرچند محمود احمدی نژاد تیر ماه سال ۹۰ با ارسال نامهای خطاب به وزیر علوم خواستار جلوگیری از روند بازنشستگی اساتید شد اما این نامه از سوی برخی اصولگرایان همچون محمد خوشچهره، ژست انتخاباتی توصیف شد و روند محرومیت اساتید همچون سابق ادامه یافت.
تصفیه اساتید دانشگاه به شکلهایی چون اخراج، ممنوع التدریسی، محرومیت از تدریس و بازنشستگی زودهنگام و اجباری مختص سالهای اخیر و دهه ۸۰ نیست بلکه به روزهای نخست انقلاب و دورهای بازمیگردد که به “انقلاب فرهنگی” معروف شد. این روند همچنان کمابیش در طی سالهای پس از انقلاب فرهنگی هم ادامه داشت ولی پس از روی کار آمدن محمود احمدی نژاد، شکل گسترده تری به خود گرفت و خیل عظیمی از اساتیدی که رویکرد انتقادی به دولت داشتند از تدریس محروم شدند.
حسین بشیریه، محمد مجتهد شبستری، مرتضی مردیها، ایرج گلدوزیان، ناصرکاتوزیان و عرفانی استادان قانون جزا، دکتر گرجی، هادی سمتی، دکتر غلامرضا ظریفیان، محمد ستاریفر، حمیدرضا برادرانشرکا، میرحسین موسوی، زهرا رهنورد، محسن کدیور از جمله اساتید سرشناسی هستند که طی سالهای اخیر از تدریس در دانشگاههای کشور محروم شده اند.
مصاحبه با احسان شریعتی در پی میآید:
ج : بله به صورت شفاهی به من و چند نفر دیگر از اساتید گفتهاند که برای ترم پیش رو امکان برداشتن واحد نداریم و از تدریس محروم هستیم.
ج : دلیل که ذکر نمیکنند. مشکل هم همین است که به صورت کتبی ابلاغ نمیکنند و تنها به صورت شفاهی میگویند که برای شما دیگر کلاس نمیگذاریم. این در حالی است که نظر اعضای هیات علمی و گروه آموزشی و همچنین ریاست دانشکده و نظرسنجی دانشجویان مثبت بوده و ما باید قاعدتا عضو هیات علمی دانشگاه میشدیم ولی گفتند تاییدیه وزارت علوم نیامده.
ج : بله. برخی اساتید به صورت بلاتکلیف و به شکل اساتید مدعو و حق التدریسی ادامه میدهند و به آنها پاسخ داده شده که با ادامه تدریسشان موافقت نشده. در مورد من بهطور خاص هیچ چیز کتبی و هیچ دلیلی ارائه نشده. این نکته را توضیح دهم که برخی خبرگزاریها نوشته بودند که ما ممنوع التدریس شدهایم، این درست نیست چون حکمی اعلام نشده و نمیتوان گفت در کل دانشگاههای ایران ممنوع التدریس شده باشیم بلکه محروم شدهایم. فعلاً هم به شکل رساله و داور و مشاور در دانشگاههای مختلف و فعالیتهای دانشگاهی شرکت میکنیم.
ج : تنها چیزی که گفتهاند این است که وارد دوره انتخابات شدهایم [البته این را هم شفاهی گفتهاند] و در دوره انتخابات میخواهیم دانشگاهها آرام باشند و دستور العملی آمده که برخی اساتید مدعو واساتیدی که عضو هیات علمی هم هستند کلاسی نداشته باشند؛ حتی در سیستم آموزش. گفتند که قبل از انتخابات میخواهیم دانشگاهها را تعطیل کنیم.
ج : گفتند زودتر از موعد ترم تحصیلی شروع و زودتر از موعد هم تمام خواهد شد تا زمان انتخابات، دانشگاهها آرام باشند.
ج : پرونده من به هیچ عنوان از نظر اداری عادی نبود. یکبار گفتند گم شده و در نهایت هم پاسخ درستی ندادند. گروه فلسفه دانشگاه تهران و همچنین دانشگاه آزاد هم پیگیر بود و خواستار ادامه تدریس من شدند اما موافقت نشد. هیچ دلیلی هم جز آنچه که به صورت شفاهی گفتند ذکر نشده.
ج : علوم انسانی کُلاً بحثی است که تعدادی از مسئولان در ایران به آن مظنون هستند. آنها به علوم انسانی به عنوان آموزههای غربی نگاه میکنند. ما هم عمدتاً تاریخ اندیشه غربی را آموزش میدهیم. خیلی از مباحث علوم انسانی در راستای پروژه بومیسازی محل مناقشه است. از نظر سیاسی هم نگاه کنیم بیشتر دانشکدههای فنی و دانشجویان فنی هستند که فعالیتهای سیاسی در سطح دانشگاهها دارند و در دانشکدههای علوم انسانی چنین مسائلی کمتر است اما از نظر برخی مسئولان، خود علوم انسانی مورد بحث است. وزیر علوم رسما گفته بود که علوم انسانی باید همسو با سیاستهای ما باشند و سیاستهای جدیدی در این زمینه اتخاذ شود. بسیاری از بازسازیها در همین راستا است و اساتید دگراندیش به تدریج قراردادهایشان تمدید نمیشود یا روند اداری کاریشان متوقف میشود یا دچار بازنشستگیهای زودرس میشوند. در همه دانشگاهها هم این مسائل را شاهد بودیم بهخصوص دانشگاه تهران که حالت ویترین دارد. دانشگاه آزاد در گذشته معمولاً محیط آزادتری بوده و برخی اساتید که دچار چنین مشکلات و مسائلی میشدند به دانشگاه آزاد بهخصوص دانشگاه علوم و تحقیقات میآمدند که از نظر کیفی هم از سطح بسیار بالایی برخوردار بود اما الان آنجا هم فضا بستهتر شده و برخوردها به آنجا هم کشیده شده.
ج : مشکل فرهنگی با بخشنامههای اداری حل نمیشود. بحث نبود اندیشه مستقل در ایران است. در علوم انسانی، علوم سنتی بیشتر شرح و بازگویی آن چیزی است که گذشتهها گفتهاند. قسمت مدرن هم که بیشتر ترجمه اندیشههای غربی است و هنوز شکل سومی که بومی باشد به وجود نیامده. به وجود آوردن چنین شکلی هم به صورت صوری و با بخشنامه و تحمیل امکان ندارد. دانشگاهها باید آزاد باشند، تضارب اندیشهها باید در دانشگاهها در جریان باشد و مطرح شود، چه از نوع شرقی آن چه از نوع غربی و بومی و جهانی. اندیشهها باید مواجهه آزاد داشته باشند. محیط دانشگاه باید مستقل از فضاهای سیاسی و ایدئولوژیک خارج از دانشگاهها باشد. این سیاستهای تحمیلی از بالا که در جریان است کیفیت علمی دانشگاهها را پایین میآورد و باعث میشود دانشگاهها از اعتبار علمی ساقط شوند. جز این نتیجهای ندارد.