منوی ناوبری برگه ها

جدید

چه نیازی است به شریعتی؟

درباره شریعتی
حسین سخنور

.

نام مقاله : چه نیازی است به شریعتی؟
نویسنده : حسین سخنور
موضوع : درباره‌ی نیاز به آرمان‌گرایی
گروه‌بندی : موافقان _ تشریحی


“… ارزشِ انسان، به آن‌چه به دست می‌آورد، نیست، بلکه، به چیزی است که، آرزوی به دست آوردن‌اش را دارد…”
مجموعه آثار ۰۰ / ـــــ / ص ۰۰

عده‌ای، در پاسخ به عنوانِ این نوشتار، مطمئن و پرشتاب، اظهار می‌کنند: زمانه تغییر کرده است، و اگر در گذشته، شریعتی به کار می‌آمد، دیگر در این دوران، چه نیازی است به او؟ این “جماعتِ عبور”، اغلب، بدونِ مرورِ آثار، و توجهِ به افکار، هر از چندگاهی هوس می‌کنند، یکی را، در تاریخِ گذشته یا معاصر، بیابند، و از آن عبور کنند، و بساط خود را در حوالی‌ی مکتب و اندیشه‌ی دیگری پهن کنند. این گروه، در این عبور و مرورِ خود، از هیچ خط‌کشی‌ای پیروی نمی‌کنند، و برای اعلامِ تاریخِ انقضا، قانون و استانداردِ خود را دارند، و هر چه بیش‌تر سعی در شناختِ قانون‌شان داشته باشی، بیش‌تر ملول می‌شوی. طنزِ این حکایت هم اینجا است که، کارخانه‌ی ویران‌سازی‌ی آنان، ظاهری بس زیبا و دل‌فریب دارد، و هر آن کس که تن به کارمندی‌ی این کارخانه ندهد، از نظرشان به پادویی هم نمی‌ارزد. چنین است که، اینان، مدتی سازِ “عبورِ از شریعتی” را هم کوک کردند، و هر که با آنان نرقصید، بیرون شد، و حکم “ایدئولوژیک” بودن، “بی‌سواد” بودن و “آرمان‌گرا” بودن و… او را هم صادر کردند تا پاسخگوی این همه جرایم باشد. البته اتهاماتِ دیگری هم در پرونده‌ی شریعتی مطرح است، اما، این سه، از مهمترینِ اتهاماتِ یاد شده‌است.

تفهیمِ اتهام :

در باورِ هیأتِ داوری‌ی این دادگاه، آرمان‌گرا بودن، یک نوع بیماری‌ی روحی و مالیخولیایی است، که اگر کاربردی هم داشته باشد، مربوط به دورانِ انقلاب‌ها است، و الان هم، که دوره‌ی مرگِ انقلاب‌ها است، آرمان‌گرایی، باید در همان قبری بخوابد، که انقلاب‌ها در آن آرام گرفته‌اند. اتهام، رؤیاپروری است، و توهمِ زیست در آرمان‌شهری، که رو به ناکجا‌آباد دارد، و زمینه‌سازِ مکافات و غراماتی است، که آن را آزموده‌ایم. از این‌روست که، آرمان‌گرایان، بنای رفورم بهم می‌ریزند، و سدِ راه رفورمیست‌ها می‌شوند. بین شُکّات، بیش از همه، طیفی از لیبرال‌ها (راستِ نو) حضور دارند، که در این ماجرا، با محافظه‌کاران، هم‌نوا می‌شوند، و با هر گونه طرح و اندیشه‌ی خیالی و انتزاعی، برای ایجادِ دگرگونی در جامعه و سیاست، مخالف‌اند، و امرِ معلوم را بر امرِ مجهول، امرِ آزموده را بر امرِ نیازموده، واقعیت را بر اسطوره، امرِ موجود را بر امرِ مطلوب، و امرِ محدود را بر امرِ نامحدود، ترجیح می‌دهند (مایکل اوکشات، عقل‌گرایی در سیاست و مقالاتِ دیگر). آرمان‌گرایی، در فضای گفتمانی‌ی این عده، معادلِ رادیکالیسم است، که برخلافِ متانتِ حضرتِ آدم، به بی‌تابی و فریفتگی حوا بازمی‌گردد، که به وعده‌ی شیطان، درباره‌ی امکانِ زندگی‌ی بهتر، اغوا شد.

دفاعیه :

۱. اساسا از آرمان _ به معنای دورکیمی‌ی آن _ گریزی نیست. دورکیم، در “جامعه‌شناسی و فلسفه”، در توضیحِ احکامِ ارزشی، می‌گوید: حکمِ ارزشی، نسبتِ یک چیز را با یک آرمان بیان می‌کند. آرمان هم، مانندِ هر چیز،‌ عنصری داده شده است. درست مانندِ حکمِ واقعی، بیانگرِ رابطه‌ی دو چیز داده شده لست. ممکن است بگویند که احکامِ ارزشی، آرمان‌ها را به کار می‌گیرند، نه چیزها را، ولی، در موردِ احکامِ واقعی نیز، غیر از این نیست. زیرا، مفاهیم هم، از ساخته‌های ذهن‌اند، که اساس‌شان آرمانی است، و حتی نشان دادن این نکته دشوار نیست که، مفاهیم، مبتنی بر آرمان‌های جمعی‌اند، زیرا، مفاهیم، فقط در زبان، و از راهِ زبان، ساخته می‌شوند، و زبان هم، به اعلا درجه، چیزی جمعی است. بنابراین، عناصرِ حکم، در هر نوع حکمی، همانند‌ند… گزینشِ یک هدفِ اجتماعی یا سیاسی، تابعی است از آرمانِ اخلاقی.

۲. وبر، با پیش کشیدنِ بحثِ معروفِ خود، یعنی همان “قفسِ آهنین” مطرح می‌کند که، ما، در دنیای جدید، در اقتصاد، و سیاستِ مدرن، گرفتار شدیم، که یک ویژگی‌ی آن، پا‌به‌پای بوروکراتیزه شدن، آرمان‌زدایی است. در این ساختار، جایی برای آرمان‌ها باقی نمی‌ماند. به هر حال، بی‌آرمانی، چنان بلایی بر سرِ نسلِ ما آورد، که اندیشمندان و متفکرانِ دنیای جدید نیز، از هایک گرفته تا هابرماس را، در اندیشه‌ی درمان انداخت، و هابرماس، اخلاقِ گفت‌و‌گویی را چاره‌ی کار دانست، و معتقد بود: آدم‌ها موجودات عاقلی هستند، که اگر در ورطه‌ی عقلانیتِ ابزاری و منافعِ شخصی بیفتند، فاتحه‌ی آزادی خوانده شده است (البته او دو مانعِ عمده نیز بر سرِ راهِ اخلاقِ گفت‌و‌گویی می‌دید: پول و قدرتِ سیاسی).

جالب‌تر آن‌که، هایک نیز، که یکی از مهم‌ترین نمایندگانِ موجِ تازه‌ی لیبرالیسمِ بعد از جنگِ جهانی‌ی دوم است، متوجهِ این معضل شده است، و غفلت از آرمان‌ها را زنهار می‌دهد، و یادآور می‌شود که:

“… ما باید قادر به ارائه‌ی برنامه‌ی لیبرالی‌ی نوینی باشیم، که بتواند قوه‌ی تخیل را به کار اندازد. باید، از نو، ایجادِ جامعه‌ای آزاد را، به یک ماجراجویی‌ی روشنفکرانه، تبدیل کنیم، یعنی، عملی که، احتیاج به شجاعت و شهامت دارد. آنچه کم داریم، یک آرمان‌شهرِ لیبرال است. ما محتاجِ رهبرانِ فکری‌ی مشتاق به کار کردنِ روی یک آرمان هستیم، هرچند که، امکانِ تحقق یافتنِ آن، در آینده‌ی نزدیک، ضعیف باشد… درسِ اصلی‌ای که یک لیبرالِ حقیقی باید از موفقیتِ سوسیالیست‌ها بگیرد، این است که، شهامتِ آنها برای آرمان‌گرا بودن، موجبِ جلبِ حمایتِ روشنفکران از آنها، و بنابراین، تأثیر و نفوذشان بر افکارِ عمومی شد، و آنچه را که تا چند وقت پیش بسیار بعید به نظر می‌رسید، به تجربه‌ی ممکنِ روزانه تبدیل کرد. آنهایی که توجهِ خود را، صرفاً، به آنچه در وضعیتِ فکری‌ی موجود، عملی به نظر می‌رسید، محدود می‌کردند، همواره پی می‌بردند که، حتی این کار نیز، به لحاظِ سیاسی، به سرعت غیرِ ممکن شده است، زیرا، افکارِ عمومی متحول شده، و آنها هیچ‌کاری برای هدایتِ آن نکرده‌اند. چنانچه نتوانیم شالوده‌ی فلسفی‌ی جامعه‌ی آزاد را، دوباره، به موضوعِ زنده‌ی فکری (روشنفکری)، تبدیل کنیم، و تحقق بخشیدنِ به آن را، وجههِ همتِ خود قرار دهیم _ کاری که مستلزمِ به چالش خواستنِ قدرت، تخیل، و خلاقیتِ فعال‌ترین ذهن‌های زمانه‌ی ما است _، آینده‌ی تاریکی در انتظار آزادی خواهد بود…”

۳. آرمان‌گرایی، نه تنها راه‌بند نیست، بلکه، راه‌گشا است، و اتفاقاً، نیازِ امروزِ ما. و اگر، آموزه‌های شریعتی هم، آرمان می‌پروراند، گو بکن! آن محبوبِ ما است. آرمان، ستاره‌ای است که، ره گم نکنیم، و امیدوارانه، راه بپیماییم. هیچ‌گاه قرار نیست به ستاره‌ی برسیم، اما، در شبِ تاریک و بیمِ موج و گردابی چنین هائل، این، آرمان و امید است که، دمیدنِ صبحی، اگر چه در دور، را نوید می‌دهد، و مطمئن می‌سازد که، این شب، سحر می‌شود، و از دریچه‌ای، بهار سر می‌رسد.

مگو کاین، سرزمینِ شوره‌زار است
چو فردا در رسد، رشگِ بهار است
بهارا باش کاین خونِ گل‌آلود
برآرد سرخ‌گل، چون آتش از دود
میانِ خون و آب‌اش، ره گشاییم
از این موج و از این توفان برآییم
هوشنگ ابتهاج
بیرون از دادگاه :

همه آن‌چه اندر فوایدِ آرمان‌گرایی آمد، به قوتِ خود باقی است، اما، حال که از محکمه بیرون آمده‌ایم، و از حرف‌هایمان نمی‌توانند علیهِ خودمان استفاده کنند، به نقل از کافکا اعتراف می‌داریم: “چه بسیار امید وجود دارد، اما، نه برای ما”.

می‌دهم خود را نویدِ سالِ بهتر، سال‌هاست
گرچه هر سال‌ام، بتر از پار، می‌آید فرود
آوارِ عید / مهدی اخوان ثالث
منابع :

. جبران خلیل جبران
. هرشاو، اقتباس از لیبرالیسم و محافظه‌کاری، حسین بشیریه
. اصالتِ عقلانیتِ ارزشی، عباس منوچهری
. “روشنفکران و سوسیالیسم”، مقاله از فون هایک که برای بار اول در بهار ۱۹۴۹ میلادی در “مجله حقوقی” دانشگاه شیکاگو منتشر شد. ترجمه: مهشید معیری و موسی غنی‌نژاد.


تاریخ انتشار : ۰۰ / ـــــ / ۱۳۸۹
منبع : سایت رسمی دکتر شریعتی

ویرایش : شروین یک بار / جدیدedit


.

Print Friendly, PDF & Email

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

18 − 15 =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.