چطور میشود که : شریعتی، شریعتی میشود؟
مقالهای که به پیوست ارسال کردهام، ناشی از تأثری است که از خبر لغو مراسم بزرگداشت سرمایهی کشورم، اندیشمند بزرگ دکتر علی شریعتی بر من مستولی شد. گرچه حق مطلب را نتوانستهام ادا کنم، اما دلم کمی آرام گرفت، وقتی که این تأثر، قلم را در بین انگشتانام به حرکت درآورد و کمی از غم دلم را کاهش داد.
آنچه مینویسم از منظر یک اندیشمند و صاحبنظر نمیباشد، بلکه فقط از نگاه یک دوستدار دکتر علی شریعتی میباشد، دوستدار فکرش، قلماش، و صراحت کلاماش. و آنچه به نگارش در میآورم، البته اگر عقل و احساسات به قلمام یاری دھند، فقط از سر ارادت است و نه ھیچ چیز دیگر.
در آغاز قصد دارم یکی از عادتھای رفتاریی جامعهی ایرانی را به نقد بگذارم، و آن اینکه عادت داریم بعضی افراد را بیشتر از آنچه ھستند و حتی شاید ھم نیستند، بزرگ جلوه دھیم. اما این بزرگنمایی که راجع به بعضی شخصیتھا رخ میدھد، یک تاریخ اعتباری دارد، و این اعتبار زمانی بهسر میآید که دیگر شخص موردنظر بر وفق مراد ما سخن نمیگوید، یا عمل نمیکند، یا قلم نمیزند، حال وقت آن میرسد که عزم را جزم نموده تا آن شخصیت را زیر پا لگدمال و از آن عزت به ذلت برسانیم، و این روند از گذشته تا به امروز بوده و تا به فردا نیز ادامه خواھد داشت.
و حال دکتر علی شریعتی از جمله شخصیتھایی است که این روند برای وی بهطور عکس پیش رفته است. در طول حیات ایشان ھمیشه سعی بر سرکوب کردن و خاموش نگهداشتن وی شد، و بعد از ھجرت او نیز ھیچگاه در جامعهای که شریعتی به آن تعلق داشت، آنطور که شایستهی وی بود، به شخصیتاش, به قلماش, به دردش، و آنچه که سالیان سال جھد بر گفتن آن داشت، پرداخته نشد.
اما چطور میشود که شریعتی شریعتی میشود، چطور میشود که با آنکه به تاریخ پیوسته است، اما در بین نسلھای بعد از خود یکی از زندهترین چھرهھای تاریخی میباشد. نمیدانم باید گفت که اوست که ھمراه نسلھای بعدی میشود و یا نسلھا ھمراه با او میشوند. اما چیزی که به صراحت میتوان اعتراف کرد اینکه: آنچه باعث جذب اذھان و افکار به او میشود، سرّی است که در قلماش وجود دارد. بیشک یکی از عوامل ارتباط ناگسستنیی وی با ھم نسلان و نسلھای بعدیاش، آثار به جا مانده از اوست، و باید به تفاوتی اذعان کرد که قلم وی با قلم خیل کثیری از شخصیتھای تاریخساز دارد. حال منظور از این تفاوت چیست؟ شریعتی آنطور مینویسد که ھر آنکس که مخاطب اثرش قرار گیرد، دیگر آسوده نخواھد ماند.
آن مھم که وی در آثارش بدان دست یافته است آن است که تو را به تفکر وا میدارد. ھنری است که ھر کسی بدان دست “درست اندیشیدن” و یا بھتر بگویم “اندیشیدن” نیازد، و در اینجا ھنرمندتر شریعتی است که تو را به حال خود رھا نمیکند و مجبور به تأمل و اندیشه میکند. در دین و شریعت اسلام نیز به پدیدهی فکر آنگونه بھا داده شده است که ساعتی اندیشیدن را برتر از سالھا عبادت میداند.(بخشی از جمله، به علت تایپ نادرست، نامفهوم است / شروین)
حال منظور از این اندیشیدن درست ھمان اندیشهای است که انسان مادی در این دنیای سراسر مادی فرصتی نخواھد داشت تا ارزشی بر آن قائل شود. فکر میکنم شایسته است اگر که بگویم برای ما انسانھای عصر حاضر غیر ارزشھا مبدل شده است به ارزشھا. و شاید باید گفت که ارزشھا را گم کردهایم. و شریعتی در تمام آثارش به ما گوشزد میکند که بر آنچه ارزش است بیندیش.
آثار مکتوب شریعتی در ابعاد گوناگون نوشته شده است، و این چند وجھی بودن آثار وی انسان را در رابطه با شخصیت او به فکر وا میدارد، و میتوان صراحتآ به پیچیدگیی شخصیت او اذعان کرد. در برخی آثار میتوان به انسانشناسیی نویسنده پی برد. میتوان تعمق و تأمل نویسنده را در شناخت و شناساندن آنچه که برای انسان بودن ارزش است و آنچه که انسان را از انسانیت دور میسازد درک نمود. او بار دیگر به مخاطبش تعالی روح اشرف مخلوقات را گوشزد میکند، و حلاوت عرفان را میچشاند، و این چه حس زیبایی است که برای مخاطب وی رخ میدھد.
قسمت دیگری از آثار با محوریت موضوع اسلام و اسلامشناسی میباشد. زیبایی و جذابیت این آثار از آن حیث است که، بدور از ھرگونه خرافه و تحجر و عقبماندگی فکری، اسلام را مینگرد، و به مخاطب نسبت به اسلام حس روشنگری و روشنفکری دست میدھد.
مسلمان بودن را آنطور که شأن اسلام است به نگارش در میآورد، و قصد ندارد آنطور که اقتضای زمانه است اسلام را تفسیر و تشریح کند، و بعد به انتظار سوت و کف و احسنت ذینفعان بنشیند.
این آثار کمک به پیرایش نگاه مخاطب به اسلام و شناخت آنچه اباطیل است مینماید. علیایحال گفتن و نوشتن از ابعاد شخصیتیی دکتر علی شریعتی به عنوان یک اندیشمند، عارف، فلسفه دان، فعال سیاسی، انسانشناس، اسلامشناس و… کار سادهای نمیباشد، و بنظرم وظیفهای است بس خطیر و گرانقدر که بر عھدهی بزرگان, صاحبنظران و اندیشمندان این مرز و بوم میباشد. اما آنچه که به عھدهی ھر ایرانی است ایستادگی در مقابل غفلتی است که سالیان سال است که به آن دچار شدهایم. غفلتی که باعث شد تمدن ۲۵۰۰ سالهی ایرانی کم رنگ و کم رنگتر شود، تا جایی که بایستی در جوامع بینالملل فریاد سر دھیم که ما ایرانی ھستیم با تمدنی ۲۵۰۰ ساله تا بلکه اصالتمان را بیاد آورند. غفلتی که باعث شد خلیج فارس با قدمتی چند ھزار ساله مدعی اجنبی پیدا کند و به راحتی خلیج عربی قلمداد شود، و حال باید ھزار جھد بکار گیریم جھت اثبات آنچه حقیقت است. غفلتی که باعث شد مولانای پارسیگوی ھم مدعی اجنبی پیدا کند و حال جھت اثبات تعلقاش به این خاک بایستی جدال کنیم و غفلتھای این چنینی که در طول تاریخ کم نداشتهایم.
نگذاریم آنچه که تاریخ این مملکت است و آن کسان که تاریخساز ایران و ایرانی است مفت و ارزان از دست بروند و گران باز گردانده شوند. و بایستی سرمایه ھایی را که داریم آنچنان شایسته ارج نھیم که شاھد جلوهگریی نام و آوازهشان در عرصه بینالمللی باشیم.
در پایان ھمی بس که گوییم مقیاس نام شریعتی فراتر از نام یک خیابان و فراتر از خاک این مرز و بوم میباشد.