پرسشِ بوردیو از جامعه شناسیِ دین
نویسنده : سارا شریعتی
موضوع : نگاهِ بوردیو به جامعهشناسیِ دین
سخن گفتن از جامعهشناسیِ دینِ پییر بوردیو، ساده نیست. دین یکی از حوزههایی است که وی به نسبتِ هنر، ادبیات، فرهنگ و آموزش و پرورش،… بسیار کم بدان پرداخته و هیچ کدام از آثارِ اصلیاش را به آن اختصاص نداده است. با نگاهی به کتاب شناسیِ بوردیو که بیش از صد اثر را در بر میگیرد، میتوان حجمِ اندکِ مقالاتی را که به دین اختصاص داده است، مشاهده نمود. دین در عنوانِ کمتر از ده مقاله بکار رفته است : تکوین و ساختارِ میدانِ دینی، تفسیری از نظریهٔ دینِ ماکس وبر، میدانِ دینی در میدانِ برزیدن سمبولیک، که بخشی از آن تحتِ عنوانِ استحالهٔ اَمرِ دینی… مهمترینِ این مقالات هستند که از خلالِ آنها میتوان خطوطِ کلیِ رویکردِ جامعهشناسانهٔ بوردیو را به دین رسم نمود، جامعهشناسیای که مشخصاً وام دارِ سه نظریهٔ کلان در حوزهٔ دین و سه چهره است : مارکس، دورکیم و وبر.
اولین تاثیرات از آنِ دورکیم است. آثارِ وبر نیز یکی دیگر از مهمترین مراجعِ جامعهشناسیِ دینیِ بوردیو است که مقالهای را نیز به تفسیرِ آن اختصاص داده است. مارکس به نوبهٔ خود، جایگاهِ قابلِ ملاحظهای در جامعهشناسیِ دینِ بوردیو دارد.
بوردیو از دورکیم، ایدهٔ جامعهشناسیِ دین را، به عنوانِ فصلی از جامعهشناسیِ معرفت وام میگیرد و دین را به عنوانِ معرفتی که اِجماعی را در خصوصِ معنای جهان در میانِ مردم به وجود میآورد، موردِ بررسی قرار میدهد. وی بر نقشِ انسجام بخشِ اجتماعیِ دین تکیه میکند و در آثارِ انسان شناسانهاش، مطالعاتِ دورکیمی را در خصوصِ مناسک، جادو و مشخصاً اَشکالِ تقسیم بندیِ دینی تَعمیق میبخشد.
سهمِ وبر نیز در جامعهشناسیِ دینِ بوردیو قابلِ ملاحظه است. بوردیو به تَبَعِ وبر، جامعهشناسیِ دین را، یکی از ابعادِ جامعهشناسیِ قدرت میداند و گفتارهایِ دینی را در راستای منافعِ دینیِ تولید کنندگان، توزیع کنندگان و دریافت کنندگانِ این گفتارها تحلیل میکند. تحلیلِ بوردیو از تکوینِ تاریخیِ دستگاهِ متخصصانِ دینی نیز که عاملِ خودمختاریِ نسبیِ میدانِ دینی است، به نوبهٔ خود وام دارِ وبر است.
در تحلیلِ جوامعی که تفکیک گذاریِ نهادها در آن هنوز انجام نیافته است، بوردیو روشهای جامعهشناسی و مردمشناسی را در هم میآمیزد و دین را به مثابهٔ یک امرِ اجتماعیِ وابسته به دیگر امورِ اجتماعی و مشخصاً تقسیمِ کار مطالعه میکند. خودمختاریِ میدانِ دینی اما از نظرِ بوردیو، به معنای استقلالِ مطلقاش در رابطه با قدرتهای سیاسی نیست. در جامعهشناسیِ بوردیو که در این زمینه متاثر از جامعهشناسیِ مارکس و مفهومِ ایدئولوژی است، اَعمال و بازنمادهایِ دینی در شکل دادن به یک جهان بینیِ مشخصا محافظه کارانه در حفظ و مشروعیت بخشیدن به نظمِ موجود، نقشِ تعیین کننده دارند.
با روشنِ کردن این مراجع و این تبار، باز هم به سختی میتوان از جامعهشناسیِ دینِ بوردیو، نام بُرد. برخی نپرداختن بوردیو به دین را، از این نظر تحلیل کردهاند که از نظرِ وی، دین در جوامعِ مدرن، یک نهادِ رو به زوال است و دیگر دارای موقعیتِ اجتماعیای که در دورهٔ وبر یا دورکیم از آن برخوردار بود، نیست، و در نتیجه وی به نقشِ اجتماعیِ ادیانِ نهادینه کم بها داده و تحلیلهای خود را صرفاً متوجهٔ کلیسایِ کاتولیک و کاتولیسیسمِ فرانسه نموده است. (اروان دیانتی و میکائل لوی. ۲۰۰۵). اما عاملِ دیگری که شاید توضیح دهندهٔ احتیاطِ بوردیو در برخوردِ با دین باشد، پرسشِ وی در خصوصِ شرایطِ امکانِ مطالعهٔ جامعهشناسانهٔ دین است. این پرسش را بوردیو نخست به مناسبتِ جلسهٔ سالانهٔ انجمنِ فرانسویِ جامعهشناسیِ دین در دسامبرِ ۱۹۸۲ مطرح کرد و بعدها، در مقالهای تحتِ عنوانِ “جامعهشناسانِ باورها و باورهای جامعهشناسان”، که در آرشیوِ علومِ اجتماعیِ ادیان در سال ۱۹۸۷ انتشار یافت، جامعهشناسیِ دین را با آن مواجه ساخت :
پرسش این است : جامعهشناسیِ دین، آیا میتواند واقعاً یک جامعهشناسیِ علمی باشد، زمانی که جامعهشناس خود، به درجات و با مواضعِ متفاوتی، در میدانِ دینی مشارکت دارد؟ از نظرِ بوردیو، دشواریِ جامعهشناسیِ دین در این پرسش نهفته است. نه به این دلیل که میدانِ دینی از دیگر میدانها واجدِ پیچیدگیها و سختیهای بیشتری است بلکه به این دلیل که اگر جامعهشناس به میدانِ دینی تعلق داشته باشد، چنان در باورهای موجودِ این میدان سهیم است که دیگر نمیتواند فاصلهٔ لازم را برای تحلیلِ آن حفظ کند و جامعهشناسیاش، بیش از آنکه جامعهشناسیِ ادیان باشد، به یک جامعهشناسیِ دینی بدل خواهد شد، و از سویِ دیگر، اگر جامعهشناس به میدانِ دینی تعلق نداشته باشد، دین را تنها، “همچون یک شیء” از منظرِ بیرونی مطالعه خواهد کرد و از بخشِ مهمِ اطلاعاتی که لازمهٔ تحلیلِ اوست، محروم میماند. این دوگانهایست که هر جامعهشناسِ دین با آن مواجه است.
از نظرِ بوردیو، مساله، ایمانِ جامعهشناسانِ دین به خدا، به نهادِ دین و آموزههای کلیسایی نیست، قرار نیست که جامعهشناسانِ دین را موردِ بازجویی و تفتیشِ عقایدِ سیاسی و اخلاقی قرار دهیم، بلکه مساله این است که باورهای دینی و یا ضدِ دینی، تا چه حد در انتخابِ موضوعِ موردِ مطالعه و تحلیلِ آن میتوانند تعیین کننده باشند. به گفتهٔ بوردیو، هر جامعهشناسِ دین باید از خود بپرسد که وقتی از دین حرف میزند، آیا میخواهد مبارزاتی را که در طولِ تاریخ بر سرِ مسائلِ دینی به وجود آمده است، بفهمد و تحلیل کند و یا اینکه میخواهد در برابرِ این مبارزات موضع بگیرد. فهم این نکته از آن رو اهمیت دارد که همواره کسانی هستند که میکوشند از جامعهشناسی برای پیشبردِ مبارزاتِ درونِ میدانِ دینی که خود نیز با آن درگیرند، استفاده کنند.
از نظرِ بوردیو، پرهیز از بَدیلِ مطالعهٔ درونی / بیرونی، بومی / خارجی… ممکن، اما بسیار سخت است و برای فرا رَوی از این بدیل، میبایست همهٔ پیوندها، همهٔ اَشکالِ مشارکت و تَعلّقِ عینی یا ذهنی را بی چون و چرا عینیت بخشید. هدف از جامعهشناسیِ جامعهشناس، جامعهشناسیای که بوردیو در تحلیلِ جامعهشناسانِ دین به کار میگیرد، در واقع همین سنجشِ موقعیتِ جامعهشناس با میدانِ کارش و عینیت بخشیدن به تعلقاتِ اوست. تا بدین ترتیب جامعهشناس بتواند با تَعیّناتِ اجتماعیِ خود، مواجه شود و با ارائهٔ یک صورت بندیِ علمی از آنها، مهارِ شان کند.
جامعهشناسیای که بوردیو در موردِ خود نیز به کار میبندد، آنجا که اشاره میکند :
“… من در ذهنِ خود، همهٔ کَژیهایی را که از سنتِ لائیک به ارث بردهام، کشف کردم. کژیهایی که پیش فرضهای ضمنیِ علم، تقویتِشان کرده بود. موضوعاتی هست که یا بدان نمیپردازیم و یا در خصوصاش احتیاطِ بسیاری به خرج میدهیم. شیوههای پرداختن به برخی از این موضوعات کمی خطرناکاند و از این روست که نهایتاً کژیهایی را که علم، ناگزیر برای ساختِ خود، پذیرفت، قبول میکنیم. احساس میکنیم هر چه که جزوِ موضوعاتِ سنتیِ دین و متافیزیک هست، را ـ به دلیلِ ورود به حرفهٔ خود ـ باید در پرانتز بگذاریم، نوعی فروخوردگی که به طورِ ضمنی از متخصص انتظار داریم…”
پرسشِ بوردیو از جامعهشناسیِ دین به نوعی، به پرسش کشیدنِ خود نیز هست و هشداری به جامعهشناس، تا دریابد که شرایطِ امکانِ مطالعهٔ علمی را جز با پرسشِ مدام از خود و کشف و بیانِ کژیهای میراثاش، نمیتواند مهیا سازد.
تاریخ انتشار : ۶ / خرداد / ۱۳۸۶
منبع : سایت شاندل / منبع اصلی : روزنامه شرق
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ