نمیتوانند شریعتی را زیرِ پا له کنند
برای نسلی چون ما که حصارباورهای سنتی را شکسته بودیم ودر برابر خود دهها گزینه متفاوت و بلکه متضاد برای پیروی داشتیم؛شریعتی معبری عقلانی و انقلابی بسوی اسلام بود.فراموش نکنیم انقلاب، نسل ما را در برابر هر باید غیر عقلانی عاصی کرده بود و در گزینش میان اسلام و مارکسیسم، دیگر سنتهای عرفی و توصیههای کهنه واستدلالهای مبتنی بر بایدهای از موضع بالا پاسخگو نبود.در همین زمان شریعتی با تمام شور و شوق کویریاتش که احساس ما را سیراب میکرد و استدلال هایش، اسلام را برای ما اندیشه روز میدانست و نه واقعهای تاریخی، سررسید و برای همه عمر ما را با ریسمان عقل به اسلام متصل ساخت و من را یک عمر مدیون خود نمود. برای نسل ما شریعتی مظهر یک جامعهشناس معمولی که تئوریهای غربی یا ضد غربی را بخوردمان میداد ؛ نبود؛ برای ما شریعتی نشانهای بود که خدا در حیاتیترین لحظه انتخاب در برابرمان قرار داد.طبیعی است شریعتی نیز چون هر انسان دیگری دارای خطا و اشتباه است. هر که گوید جمله حق است احمقی است / هر که گوید جمله باطل او شقی است. اما شریعتی حصارهای تنگ اندیشه را در هم شکست بعضیها از آن به حصار تنگی دیگر گریختند و بعضی آزاد اندیشیدن وآزادمرد بودن را فراگرفتند.نتیجه عمل م، شریعتی را محکوم نمیکند. شریعتی در آن زمان بهترین پاسخ ونه لزوماً درسترین پاسخ به نسل در انتخاب ما بود.
شریعتی کوشید از حصار سنتهای خشک فکری جامعه یا بافتههای به ظاهر مقبول تاریخ گریخته و به ریشهها بازگردد. او دریافت که آب در سرچشمه سالم و زلال و پاک است. دریافت عرف اجتماعی قالبهای نشآت گرفته ازمنافع و تحجر و قدرت که در مثلث معروف شریعتی تیغ و طلا و تسبیح نمایش یافته بود؛ جریان اصیل اسلام و تشیع را کوشیده است به مردابی تبدیل کند که بهجای آزادمردان علی گونه از آن یا ساده لوحان اشعری مانند یا مکاران معاویه رفتار پدید آیند. دیدگاه شریعتی بازگشتی است به پاکیهای نخستین نه از موضع سلفی گونه بلکه بازگشت به خلق پاک و والای محمد، عدالت بی گذشت علی، راستگویی ابوذر، پیام الهی خون حسین، پیامرسانی شجاعانهی زینب. شریعتی به ما نشان داد که یک خانه کوچک یعنی خانه فاطمه میتواند به بزرگی تمام عالم باشد. شریعتی برای ما اثبات کرد که یک مرد، آنکه میداند کیست و برای چه آمده و به کجا میرود؛ برتر است از بینهایت انسان صفرگونه.
شریعتی انقلابی بود ولی نه چون مارکسیست هایی که انسان را در مسلخ تصویری واهی از آرمان به نیت خیر نابود ساختند.شریعتی تند بود ولی تند شتاب برای شکستن بتهای جهل و تحمیق و گسستن حلقههای زنجیره تصلب و تعصب با علم به اینکه دیگر وقتی نداریم و در این اندک بایدهر روز، چون شب قدر معادل هزار ماه راه برویم تا قرنها استحمار را جبران کنیم. شریعتی عالم بود ولی نه غرق فرمولها و نظریه هایی که از آمدن و رفتنشان گرد بر دامن انسان نمینشیند. شریعتی متفکر بود ولی دردمند.او معصوم نبود؛ مطلق نبود؛ از منظر من او اشارهای بود بسوی آینده؛ که باید هر کس با پای عقل و عشق خود رود.آیندهای که جامعهای تجلی گاه، آزادی، عدالت وعرفان را نه در خیال بلکه در واقع خواهیم دید.
راز جامعه مطلوب شیعه در یک واژه نهفته است: امت. دموکراسی را برای ما تنها راه مطلوب و ممکن نمودهاند و زیرکانشان میگویند نه بهترین که کم خطرترین است. همه میدانند که دموکراسی حاکمیت انسانهای متوسط است و اندیشههای بزرگ در آن چون سقراط ؛ حلاج یا عینالقضات خاموش میشوند. دموکراسی در فقدان حاکمیت حق امری شاید ناگزیر باشد ولی مردم با هر تعدادی نمیتوانند حق بسازند فقط اعلام تمایل میکنند وبس.حق از هیچ منشائی جز خدا صادر نمیشود.امت، جامعه حاکمیت حق توسط امام با رضایت خلق است رضایتی نه از سر ترس یا طمع بلکه از سر آگاهی .
زبان شریعتی، زبان موثر برای سخن گفتن از اسلام برای جوانانی است که برمی آشوبند.نسل جوان ما باز برآشوبیده است؛براین باورم روزی مجدداً در خواهیم یافت که با آنان نیز باید با زبان شریعتی و نه لزوماً تکرار همان حرفها سخن بگوییم. خواهید دید. آنان که شریعتی را برنمی تابند گمان دارند زبانی برای سخن گفتن با نسل نو یافته اند؛اشتباه میکنند.شریعتی دل نسل جوان دوره ما را از درون و بهدست خود ما گشود و بدان وارد شد.آن که شریعتی را زیر پا له میکند این امید را دارد که درب دلها را اگر از درون گشوده نشد با لگد بگشاید؛چه اشتباهی!