منوی ناوبری برگه ها

جدید

میزگرد : شریعتی و نیازِ امروزِ ما

درباره شریعتی
میزگرد : شریعتی و نیازِ امروزِ ما

.

نام میزگرد : شریعتی و نیازِ امروزِ ما
موضوع : ــــــــــ
مکان : مدرسه عالی مطالعات علوم انسانی پاریس
زمان : ۰۰ / ـــــ / ۰۰۰۰
مناسبت : ۰۰مین سالگرد شهادت دکتر شریعتی


مقدمه :

پروژه ایدئولوژی سازی از دین بخش عمده ای از انتقادات صورت گرفته از شریعتی می باشد. مفهوم منفی ایدئولوژی از تعریف مارکس نشأت می گیرد که توتالیتاریزم از آن بیرون می آید اما شریعتی قصد داشت دین را از قالب سنتی آن خارج و به سمت تقدس زدائی از دین حرکت می کرد. در واقع ازدینی که شریعتی آنرا در قالب یک ایدئولوژی ارائه می نمود توتالیتاریزم ، دیکتاتوری، خشونت وبیعدالتی در نمی آمد.

گزارش سالگرد دکتر علی شریعتی امروز در روزنامه حیات نو نیز منتشر شده است

به مناسبت سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی به همت جمعی از دوستداران آثار و اندیشه شریعتی جلسه ای در مدرسه عالی مطالعات علوم انسانی پاریس روز سه شنبه ۲۷ ژوئن برگزار شد.

در این مراسم آقایان حسن یوسفی اشکوری، احسان شریعتی، و محسن متقی، پیرامون شریعتی و نیاز امروز جامعه به او، و اندیشه‌هایش سخن گفتند.

_

دکتر محسن متقی

 

ـــ

 
 
در آغاز، محسن متقی، اولین سخنران این نشست گفت:

امسال به مناسبت سالگرد شریعتی در نشریات و سایت‌های اینترنت بحث لزوم طرح مجدد اندیشه‌ها و افکار شریعتی و نیاز جامعه به آنها مطرح شد . “بازخوانی شریعتی در تجربه انقلاب اسلامی” عنوان بحث من است که پیش از این بصورت مبسوط در قالب مقاله ای در نشریه آفتاب چاپ شده است. دکتر شریعتی تلاش می کرد کلام جدیدی را خارج از حوزه روحانیت در خصوص دین و دین ورزی مطرح کند.

عده‌ای امروز طرح می کنند که چه نیاز و ضرورتی به شریعتی داریم؟ من معتقدم شریعتی یکی از سرمایه‌های فکری ما است که نمی توانیم از آن چشم بپوشیم زیرا در بانک مرکزی فکر و اندیشه جهانی ما ایرانیان سهم زیادی در حوزه فکر و اندیشه نداریم اما حد اقل در حوزه اندیشه اسلامی و نیز در دنیای عرب اندیشه‌های شریعتی، سروش ، کدیور ، و شبستری شناخته شده هستند.

در بحث ضرورت و نیاز امروزین ما به شریعتی یک نکته مقدماتی را ابتدا باید بیان کنم و آن اینکه بدون نگاه به دوره و عصری که شریعتی در آن رشد و نمو یافت نمی توان آراء و افکار او را مورد بررسی قرار داد. شریعتی موقعی که حرکت خودش را آغاز کرد در پایان دهه چهل با سه گروه به مقابله برخواست. اولین گروهی که شریعتی قصد داشت با آنها مقابله کند روحانیت سنتی بود. شریعتی از اینکه روحانیت جوابگوی نیازهای نسل جوان نبود انتقاد می کرد. وی دنبال از بین بردن روحانیت نبود او می خواست روحانیت تنها مرجع سخن گفتن از دین نباشد. شریعتی برای اولین بار دنبال یافتن مشروعیت کلام دینی برای روشنفکران بود. در این راستا شریعتی در برابر روحانیت، عالمان دینی را مطرح نمود.

گروه دوم که شریعتی با آنان به مقابله پرداخت مارکسیستها بودند که در آن سالها دل جوانان زیادی را به خودشان جذب نموده بودند. مارکسیسم خودش را عین روشنفکری و هرگونه مقابله با آن را ارتجاعی تلقی می نمود اما شریعتی تلاش کرد با طرح اسلام در قالب یک ایدئولوژی به مقابله تئوریک با مارکسیسم برخیزد.

سومین جریانی که شریعتی نوک تیز حملات خودش را متوجه آن می کرد نظام سلطنتی حاکم در آن سالها بود. شریعتی با طرح بازشناسی هویت ایرانی- اسلامی سعی کرد عدم تقابل دیانت و ایرانیت را مطرح کند و تشیع را بیشتر یک اسلام ایرانی معرفی نماید.

این پژوهشگر علوم انسانی آنگاه با اشاره به نقش شریعتی در شکل گیری انقلاب اسلامی و نگاه به شریعتی بعد از پیروزی انقلاب گفت:

برخی از شعارهای انقلاب به مرور از اندیشه های شریعتی استخراج شده بود. بسیاری از شعارها برگرفته از کتب امام خمینی نبودند بلکه برگرفته از کتب شریعتی بودند هم‌چون شهید قلب تاریخ است ، آنانکه رفتند کاری حسینی کردند و آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند والا یزیدی اند و…

پس از پیروزی انقلاب آراء و اندیشه های شریعتی بر ذهن و جان نسل جوان آن سالها به نیکی نشست اما یک تفسیر که من آنرا ارتدکسی می نامم اعتقاد داشت همچون گفته شریعتی که گفته بود” انقلاب قبل از آگاهی فاجعه است” در نتیجه انقلاب اسلامی راه به انحراف برده است زیرا مبتنی بر آگاهی تمامی توده ها نبوده است.

گروه دیگری با برداشت‌های بنیادگرایانه از اندیشه های شریعتی دست به ترور و خشونت زدند همچون مجاهدین خلق و گروه فرقان. تفسیر و برداشت گروه فرقان از زر و زور و تزویر شریعتی این بود که باید مطهری و قره نی و عراقی را ترور کرد. گروه دوم” آرمان مستضعفین” بود که سعی کردند مردم را از روحانیت بگیرند. گروه سوم “کانون ابلاغ اندیشه های شریعتی” بود که هر سه گروه اعتقاد داشتند انقلاب به انحراف رفته و باید به مسیر اصلی خود برگردانده شود.

در درون حکومت هم کسانی بودند که در مقطعی بخشی از نظام حاکم در ایران بودند اما به مرور آنها نیز به این نتیجه رسیدند که نظام برآمده از انقلاب در مسیر اصلی و اولیه خودش به پیش نمی رود و به جای انتقاد از نظام حاکم، شریعتی را مورد انتقاد قرار دادند و انحراف از انقلاب را محصول برداشت از آراء و اندیشه های شریعتی دانستند. در میان این عده می توان حجاریان، گنجی ، علوی تبار و حتی عبدالکریم سروش را نام برد. ایشان به بهانه نقد نظام ایدئولوژیک حاکم به نقد شریعتی می پردازند.

نیروهای ملی مذهبی نیز که خودشان را وامدار اندیشه شریعتی می دانند. رضا علیجانی، هدی صابر، و تقی رحمانی از جمله چهره‌های مطرح این جریان هستند اما ایشان سعی می کنند جامعه را آنقدر قبض نمایند تا در اندیشه شریعتی بگنجد.

شریعتی بخشی از تاریخ گذشته و وجدان جمعی ما است. حرکت شریعتی جزئی از تاریخ تفکر و اندیشه دینی ما است که فضای وسیعی را در جغرافیای فکر و اندیشه معاصر ایرانی پر نموده است .

_

احسان شریعتی

 

ـــ

 
 
احسان شریعتی دومین سخنران این نشست گفت:

موضوع جلسه بررسی نقاط موضوع و بلا موضوع اندیشه شریعتی است اما من به دلیل نسبت خانوادگی که با دکتر دارم همواره ممکن است هرگونه دفاع حمل بر این نسبت شود اما من خودم را یک پیرو و وفادار به اندیشه او می دانم که در عین حال از او یاد گرفتم نقد و بررسی اندیشه جزو ذات خود فکر او است. شریعتی همیشه در حال تکامل گفته ها و اندیشه های قبلی خودش بود.

احسان شریعتی در خصوص بخشی از اندیشه های شریعتی که امروز بلاموضوع است گفت:

در پاسخ به این پرسش که چه بخش‌هایی بلاموضوع است باید یکی نحوه برخورد با دین را متذکر شویم که ما در آن ایام با یک جامعه مدرن یا یک مدرنیته تحمیلی مواجه بودیم اما امروز دین حضور فراگیری در جامعه ایران دارد و طرح آن مباحث جایگاهی برای جامعه امروزی ایران ندارد.

پروژه ایدئولوژی سازی از دین بخش عمده ای از انتقادات صورت گرفته از شریعتی می باشد. مفهوم منفی ایدئولوژی از تعریف مارکس نشأت می گیرد که توتالیتاریزم از آن بیرون می آید اما شریعتی قصد داشت دین را از قالب سنتی آن خارج و به سمت تقدس زدائی از دین حرکت می کرد. در واقع ازدینی که شریعتی آنرا در قالب یک ایدئولوژی ارائه می نمود توتالیتاریزم ، دیکتاتوری، خشونت وبیعدالتی در نمی آمد.

احسان شریعتی در ادامه سخنانش به آراء پدرش در خصوص نسبت میان روشنفکران و قدرت حاکم اشاره نمود و گفت:

شریعتی می گوید روشنفکر نباید قدرت را به دست بگیرد بلکه باید ناقد قدرت حاکم باشد. وی بعد از کنفرانس باندونگ و تجربه منفی کشورهای جبهه پایداری در برقراری دموکراسی، تأکید زیادی روی دموکراسی و عرفان، برابری و آزادی و جهت گیری طبقاتی می نمود و در این فرایند برای روشنفکران متعهد نقش ویژه ای را قائل بود.

پسر دکتر شریعتی، در پایان سخنان‌اش با اشاره انتقادات اصلاح‌طلبان به شریعتی گفت:

به عنوان جمع‌بندی سخنان‌ام و با توجه به انتقادات نادرستی که توسط امثال آقای گنجی به شریعتی صورت می گیرد باید متذکر شوم که اکثر بحثهایی در بعد از انقلاب با استفاده از آراء شریعتی صورت می گرفت صرفا در قالب ادبیات و شعارها دیده می شود و این بحث ادبی بوده است اینکه امثال گنجی با آن برداشت خودشان از انقلاب نتایج منفی از بروز انقلاب اسلامی را به شریعتی نسبت می دهند این یک دروغ محض است و یا شکل گیری گروه فرقان بیشتر تحت تأثیر مجاهدین خلق بوده اند تا اندیشه های شریعتی.

_

یوسفی اشکوری

 

ـــ

 
 
حسن یوسفی اشکوری سومین سخنران این مراسم با یادی از شخصیت و اندیشه دکتر علی شریعتی گفت:

من افتخار می کنم که از شیفته گان اندیشه و شخصیت دکتر شریعتی هستم هر چند در عالم فکر و اندیشه شیفته گی آفت است . در دوران قبل و بعد از انقلاب از شریعتی دفاع کردم بعنوان کسی که در کسوت روحانیت بودم. اما رابطه شیفتگی ام به این دلیل است که از او خیلی درسها آموختم بویژه جرئت دانستن و نقد اندیشه ها را آموختم. آشنایی من در جوانی با اندیشه و شخصیت شریعتی مثل یافتن یک پیامبر و آگاهی بخش بود. نقد کردن را ازاو یاد گرفتم. شریعتی می گفت : “همه را بخوان همه اندیشه ها را بفهم ولی همه را فراموش کن” . منظور شریعتی آن بود که همه افکار و اندیشه ها را بخوان و بفهم ولی از همه بگذر و عبور کن. برای همین شریعتی از روشنفکران ترجمه ای که می خواندند و می فهیمیدند یا نمی فهمیدند توقف می کردند و همانها را بازگو می نمودند انتقاد می کرد. روشنفکر ترجمه ای اولین بار توسط شریعتی مطرح شد.

آمار نشر طبق گزارش رسمی وزارت ارشاد حکایت از آن دارد که کتب شریعتی همچنان پر فروش ترین است و این البته برای ما طرفداران شریعتی جای خوشحالی دارد.

در حال حاضر برخی از نظرات شریعتی برآورده شده است و نیز بخشی از بر خلاف آنچه او می اندیشید محقق شده است. برخی از اندیشه ها و آرمانهایی که شریعتی برای آن تلاش می کرد محقق شده و در مقابل اموری نیز که شریعتی بر علیه آنها مبارزه می کرد نیز مثل حکومت مذهبی وفقهی برپا شده است که بر این اساس لزوم باز اندیشی افکار و آراء شریعتی بیشتر احساس می شود.

آقای یوسفی اشکوری آنگاه به تقسیم بندی آثار دکتر شریعتی به بررسی هر دسته پرداخت و گفت:

مطالب شریعتی را به چهار بخش تقسیم می توان تقسیم کرد؛ اول بخشی از آثار و آراء شریعتی را که بعد از گذشت سی سال و با توجه به تجربه انقلاب اسلامی می توان نادرست اعلام کرد ، دوم بخشی از آثار شریعتی که کم و بیش درست اما بلاموضوع اند ، سوم بخشی که درست اند اما نیاز به تصحیح و تکمیل و تعمیق دارد و چهارم بخشی از اندیشه های شریعتی که درست است اما نیاز به بازسازی دارد.

در بخش اول ، نمونه ای از آثار شریعتی را که من نادرست می‌دانم، قبول حکومت اسلامی با الگوی حکومت پیامبر و خلفای راشدین است. البته فلسفه سیاسی شریعتی خیلی روشن نیست. با توجه به همان ابهامات و با عنایت به مجموعه آثار ۲۳، شریعتی بین حکومت مذهبی و حکومت اسلامی فرق قائل می شود و حکومت مذهبی و حکومت روحانی را یکی می داند که منجر به دیکتاتوری می شود. در آنجا به تصریح می گوید که به حکومت اسلامی با الگوی پیامبر و خلفاء اعتقاد داشته است. در امت و امامت شریعتی تفکر جدایی دین و سیاست را یک نظریه یونانی می‌داند که من قبول ندارم زیرا حکومت پیامبر الهی نبود و شأن زعامت پیامبر از شأن نبوت پیامبر جدا است.

در قسمت دوم یعنی بخشی از اندیشه ها و آثار شریعتی که کم و بیش درست اما در حال حاضر بلاموضوع است از جمله می توان به توجیه امامت شیعی بر بنیان دموکراسی متعهد که شریعتی در کتاب امت و امامت به آن اشاره کرده است اشاره کنیم که این بخش بلا موضوع است.

هم‌چنین “شیعه یک حزب تمام” که شریعتی می خواست در برابر ماکت و مدل مارکسیسم یک مدل انقلابی جدید ارائه کند که الان دیگر نیازی به آن نیست و اساسا مارکسیست‌ها نیز حرف‌های خودشان را پس گرفته‌اند در نتیجه این بخش از اندیشه های شریعتی بلاموضوع است. روزی رفورمیست بودن طعن و کنایه بدی بود و انقلابی بودن ارزش بود اما امروز برعکس پس شرائط و اقتضائات روز این‌گونه ما را به پیش برده است.

امسال آقای باقی در حسینیه ارشاد سخنرانی داشت به مناسبت عاشورا و گفت امام حسین یک اصلاح طلب بود حال آنکه ما سال‌ها فریاد می زدیم که امام حسین یک انقلابی بود. عملا آن مباحث و ادبیات شریعتی بلاموضوع است.

اما بخش سوم مربوط به آثاری از شریعتی است که درست می باشد اما نیازمند بازسازی و بازخوانی و بازگویی هستند. می توان بطور کلی آنها درست نامید و ضرورت آن هم وجود دارد. منظور از بازگوئی انتقال اندیشه های یک متفکر به نسل جوان است اما بازخوانی یعنی نقل همراه با داوری و نقد و تحلیل و بررسی است . اما بازسازی یعنی آنکه بر بنیان آن اندیشه یک ساختمان فکری جدید بنا می شود. بعنوان نمونه ” بازگشت به خویش” شریعتی بلاموضوع نیست بلکه ابهاماتی دارد که می توان با تکیه بر وجه فلسفی آن همواره مورد بهره برداری قرار بگیرد . بازگشت به قرآن و طرح هندسی مکتب یا هندسه معرفتی که هیچ انسانی بدون ایدئولوژی نمی تواند باشد و آنهایی که با ایدئولوژی مخالفت می کنند باز با تکیه بر یک ایدئولوژی با آن مخالفت می کنند. همچنین برخی از نقدهای شریعتی به غرب درست بوده و همچنان قابل استفاده است. البته نظرات شریعتی در خصوص زن و حقوق زنان خیلی روشن نیست و ابهاماتی دارد.

اما قسمت چهارم که شامل آراء و اندیشه های شریعتی که معتبر است اما نیاز به بازسازی دارد همچون انسان‌شناسی شریعتی که یکی از تکیه‌گاه‌های مهم ما محسوب می شود. تحلیل تاریخ ادیان با تکیه بر مذهب علیه مذهب برای اولین بار توسط شریعتی مطرح شد که همچنان می تواند مورد استفاده قرار گیرد.

شریعتی تفسیر تازه ای از سنت پیامبر ارائه نمود.پیش از آن سنت عبارت بود از قول و فعل و تقریر پیامبر و معصوم اما شریعتی می گفت سنت یعنی تیپ شناسی پیامبر. از سوی دیگر شریعتی در ادله اجتهاد علم و زمان را بجای عقل و اجماع مطرح می نمود .


تاریخ انتشار : ۰۰ / ـــــ / ۰۰۰۰
منبع : سایت شریعتی شمع

ویرایش : شروین ۰ بارedit


.

Print Friendly, PDF & Email

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج × دو =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.