منافع و مضارِ شبکههای اجتماعی
احسان شریعتی که دکترایش را در رشته فلسفه از دانشگاه سوربن فرانسه گرفته است؛ کارکرد شبکههای اجتماعی و نفوذ گستره این شبکهها به بدنه اجتماعی امروز ایران را از منظر تحصیلکرده فلسفه و روشنفکر؛ مرتبط با انقلاب اطلاعاتی در جوامع مختلف میداند با این تفاوت که کشورهای توسعهیافته برخوردی توام با اصالت با موضوع دارند و جوامع سنتی این حوزه از مدرنیته را نامتوازن و ابتدایی تجربه میکنند.
او در گفتگو با پایگاه خبری شهر الکترونیک تاکید میکند که محدودیت آزادی بیان فقط به خودباختگی بیش از پیش کاربران اینترنتی دربرابر سیاستگذاران سلطه جهانی دامن میزند.
ج : شبکههای اجتماعی حدودا از ۱۹۹۴ شروع به فعالیت کردند و در سال ۲۰۰۴ گسترده شدند. بحث سازماندهی شبکههای اطلاعات و دانش در اواخر دهه قبل مطرح شده بود. این تحولات باعث شد تا مفسران و جامعهشناسان از این پدیده بهعنوان جامعه پساصنعتی یا اولتراصنعتی یاد کنند که به معنی صنعتی شده افراطی یا درحال گذار است. در عالم متافیزیکی و فلسفی به آن پسامتافیزیک یا پسامدرن و پایان اسطورهها میگویند. پیشرفت و ترقی ایده اصلی فلسفههای تاریخ و عصر مدرن براساس یک نوع انسانمداری است. همه اینها باعث شد؛ بعداز قرون وسطی و حاکمیت دینی نوعی استقلال انسان از عرصههای دینی و اساطیری و سنتی پیش آمد. ما امروز از این استقلال یا خودسری یا خودتأییدی، بهعنوان دوران مدرن یاد میکنیم.
در عرصه علم و فن، همانطور که کندُرسه(متفکر فرانسوی) در کتاب خود بهطور عمومی ترسیم کرده، یا هگل در کتاب فلسفه تاریخ گفته، این توهم به غرب دست داد که با این پیشرفتها میتواند طبیعت و عالم را سازماندهی کند و از علم و دانش بهعنوان جایگزین دین و فلسفه و تمام عرصههایی که نیاز به تعقل داشتند، بهره ببرند و مثلاً بنابر تقسیمبندی آگوس کنت؛ دو دوره برای بشر ترسیم شده بود: دوره دینی_ اسطورهای و دوره علمگرایی.
در اواخر قرن بیستم با جهش جدید علمی؛ انقلاب انفورماتیک و علم مدیریت و علم توزیع اطلاعات به شکل الکترونیک، یک گسست معرفتشناختی پیش آمد که نوعی جهش بود و جهان جدیدی را آفرید. اینترنت بهعنوان قاره جدید، باعث کوچک شدن جهان بهصورت دهکدهای که همه باهم در ارتباطند، شد و مناسبات جدیدی را به وجود آورد. یعنی نسبتها و ارتباطات بین آحاد و واحدهای مختلف بهصورت شبکهای درآمد. هر عنصر میتواند درعین حال با همه ارتباط داشته باشد.
ماحصل این ارتباطات این است که تمام بشر میتوانند باهم در ارتباط باشند و شبکه پیچیده اطلاعاتی را به وجود آورند. البته اینترنت در ابتدا دراختیار شبکه نظامی کشورهایی مثل آمریکا بود که بعد بهصورت دموکراتیک؛ به همه عرضه شد. این جهان جدید مقتضیات خاص خود را دارد که هنوز ما با همه ابعاد آن آشنا نیستیم. نوعی ترس هم وجود دارد؛ همانطور که جابجایی اطلاعات وجود دارد؛ ممکن است جنگ و تقابلی هم بین تمدنها و فرهنگها دربگیرد.
درمقابل این ترس، عدهای معتقدند باید درها را روی این شبکه بست که غیرممکن است. داشتن اینترنت داخلی هم از روی همین هراس است و با این هدف که نباید همهچیز زیرنظر یک مجموعه واحد جهانی باشد. وضعیت جدید در آن واحد دو خصلت دارد، یکی رهایی و آگاهیبخشی، چون همه میتوانند به اطلاعات دسترسی داشته باشند. مثلاً در انقلابهای کشورهای عربی از این شبکهها به شکل گسترده برای پخش اخبار استفاده شد. در کشورهای سرمایهداری مثل انگلستان هم افرادی بودند که در جنبشهای اعتراضی فعال بودند و از شبکههای اجتماعی برای سازماندهی خود استفاده میکردند. و باز مانند این داستان در کشورهای مختلف وجود دارد که باعث شد بعد از ۱۱ سپتامبر در کشورهای غربی هم محدودیتهایی برای استفاده از شبکههای اینترنتی به وجود آمد. حتی در بحث حقوق بشر هم اعتراضاتی به آمریکا شد که سعی در کنترل همه آحاد جهان را دارد.
بهطور کلی کنترلی که به قول فوکو شبکه جهانی اینترنت روی اخلاق و علایق و سلایق فردی ایجاد میکند؛ خود خطری است. این دو جنبه؛ جنبه رهاییبخش و جنبه نظارتی و سلطهگر؛ در این جهان جدید با هم کنش دارند.
ج : از نظر تکنیکی روشن است. از نظر پلیسی، وقتی شما به شبکه متصل میشوید؛ آی دی، هویت و محل جغرافیایی شما قابل شناسایی است. ازنظر تجاری و تبلیغاتی و فرهنگی هم، وقتی به جاهایی در اینترنت مراجعه میکنید، توسط دستگاههایی که اطلاعات را طبقهبندی میکنند، اطلاعات مورد تحلیل قرار میگیرد. در ایران هم بهعنوان نمونه، مشخص است کاربران به کجا رجوع میکنند و چه حساسیتهایی دارند و نیازهایشان چیست.
وقتی میتوان به این بازار وارد شد که تولید داشته باشیم و این تولید قابل رقابت هم باشند. که البته کار بسیار سختی است. ما در زمینههای مربوط به رایانه و ویندوز که هیچ، حتی یک ورد مناسب زبان فارسی هم نتوانستهایم تولید کنیم و هنوز تابعی هستیم از ورد عربی. اول باید برای احقاق حقوق خودمان در زمینه زبان فارسی و فرهنگ اسلامی و شیعی وارد عرصه شویم و سیستمهای انفورماتیکمان را قوی کنیم و سپس در سطح شبکههای جهانی، شبکههای آزادی درست کنیم که شبکه اجتماعی فارسیزبان را نیز داشته باشد و بهجز مسائل اخلاقی؛ مانعی بر سر راه استفاده از این شبکهها باقی نگذاریم.
براساس این حساسیتها، برنامههای جدید ریخته و کاربران هدایت میشوند. تسهیلاتی هم به وجود میآید تا به نیازهای مخاطبان پاسخ داده شود. حتی بر این اساس ممکن است تولیدات کاذبی بهوجود بیاید. منظور از کاذب این است که ممکن است طبیعی نباشند و مصنوعی باشند. مثلاً یک شرکت چینی چندی پیش اعلام کرد که میتواند زن(همسر) بسازد که مثل ماشین و ربات در خدمت مردان و جوابگوی نیازها باشد. این جریان مثل رفتار در بازار میماند که باید اطلاعات درست و شناخت کافی از مصرفکننده وجود داشته باشد تا محصولات عرضه شود و این داشتن اطلاعات به مثابه دریافت پول است. این منظر اقتصادی را تامین میکند. در جنبههای فرهنگی و سیاسی هم قضیه به همین ترتیب است.
ج : یک جنبه؛ مساله بازار است، اما اینجا یک بازار عادی نیست، بلکه بازاری است که انسانها و جوامع را ازنظر الگوهای مصرف و ایجاد حساسیتهای تازه برای شکلگیری بازارهای جدید، شکل میدهد. بهعنوان مثال، در روستاهای ما، ممکن است شناختی نسبت به محصولات جدید نبوده باشد، اما درحال حاضر با از بین رفتن فاصلههای جغرافیایی، در همان نقاط خود با نحوه زیست و معیشت جوامع پیشرفته آشنا میشوند و خواستار کیفیتهای جدید میشوند که حتی گاه بازارهای محلی پاسخگوی آن نیستند و به همین دلیل این عرضه و تقاضا جهانی میشود.
شکل دادن به این نیازها چیزی است که به وجود میآید و میتواند موجب تکساحتی کردن انسانها و جوامع و از بین رفتن شخصیتها و تنوع فردی و فرهنگی شود که این خطرناک است و جنبه منفی دارد. البته جنبههای مثبت هم دارد و به نوعی دیالکتیک است؛ یعنی جنبه مثبت و منفی آن درهم تنیدهاند و ما باید بتوانیم روش درست برخورد را از درون این فرآیند پیدا کنیم، نه اینکه خارج از آن باستیم و انزوا پیشه کنیم.
ج : بله متغیر و ناپایدار است و البته دلایل علمی دارد و متخصصان حوزههای علوم انسانی؛ فنی و علمی باهم مرتبط هستند تا این نوسانات را ارزیابی کنند. البته گاهی ممکن است در تحلیل این مسائل، غافلگیر هم بشوند، چون انسان موجودی ناشناخته؛ پیچیده و غیرقابل برنامهریزی است. فرق انسان و ماشین این است که ممکن است اطلاعات انسان از یک ماشین کمتر باشد، اما ماشین برای تغییر اراده ندارد و خلاقیت و تخیل انسان است که باعث تمایز او میشود. این پیشبینیها و خطرات و فرصتها همگی نسبی هستند. موفقیت هم در این سیستم نسبی است.
ج : ارزیابی مثبت و منفی ما از نظر ارزشی است و تمام قضیه نیست. دورههای تاریخی و فرآیند تکامل جهان تنها در دست انسان نیست که براساس خوشایندها و ناخوشایندهای خود آن را کنترل کند. ما خواهناخواه درگیر جهان سرمایهداری؛ صنعت جدید و علم جدید شدهایم. جوامع سنتی مثل ما که میکنیم اصالت بیشتری دارند؛ اتفاقاً مدرنیتهشان با نوعی وحشیگری همراه و ابتداییتر است. علت این است که مدرنیته آنها بهصورت متوازن؛ خودانگیخته و بلندمدت نبوده و از بیرون وارد شده است و آنها سعی کردهاند جنبههای موردنظر خود را وارد آن کنند.
مثلاْ در همین ایران، سیر مدرنیزاسیونی که در زمان رضاخان به ایران وارد شد، فقط جنبههای آمرانه و منفعتجویانه برای منافع قدرتها و حتی قدرت داخلی بود. ارزیابی ما از مدرنیته هم منفی است. بخشی از این پیشرفتی است که انجام شده و باید ببینیم رسالت این تکنیک چیست. این تکنیکها برای حفظ انسان از سلطه طبیعت مفید هستند، مثلاً مقولهای مثل طب برای حفظ انسان دربرابر بیماریها مفید است. علوم و فنون انسان را به فراقت و زمان بیشتری میرسانند تا به ابعاد متعالیتر و فرهنگیتر بپردازد و مسلماً انسانی که مانند حیوانات درحال تلاش و رفع نیازهای ابتدایی باشد، نمیتواند به این ابعاد توجه کند. حتی کلمه “اسکولایز” یونانی که “School” از آن گرفته شد؛ به معنی فراغت است. این فراغت که در گذشته منحصر به طبقه خاص و مشخصی بوده، امروز بر اثر پیشرفتهای بشر، برای بیشتر مردم ایجاد شده است.
پیشرفت دانش و فناوری در مجموع مثبت است و به انسان درجهت حفظ خود دربرابر خطرات طبیعی کمک میکند. اما این مساله یک خطر هم دارد. این خطرات به مرحله بالاتری از پیشرفت مربوط میشود. ما نباید فکر کنیم که این آسیبها برای تمام جوامع و در تمام سطوح وجود دارد. جوامعی که هنوز در مراحل ابتدایی دانش و تکنولوژی هستند، با آن خطرات مواجه نیستند اما ازسویی امکانات و فرصتهای اشراف به پیچیدگی جهان و خود را ندارند. البته ازنظر بعضی انسانشناسان، جوامعی که ابتدایی هستند، منطق خاص خود را دارند.
نه فقط دولتها بلکه مافیاها میتوانند به اینترنت بهعنوان وسیله سوءاستفاده نگاه کنند. اطلاعات غلط در اینترنت مسئله است. امروزه هم بزرگترین مشکل افراد در استفاده از اینترنت؛ تشخیص اطلاعات درست از غلط است. اینفو یعنی دادن اطلاعات درست و اینتوکسیگاسیون یعنی شما با ارائه اطلاعات غلط میتوانید یک جنجال بزرگ به راه بیاندازید یا یک واقعیت تاریخی را تحریف کنید. در دنیای مجازی این کار بسیار راحت است چراکه با نرمافزارهای مختلف میتوان صدا و تصویرها را نیز تحریف و در دنیا پخش کرد.
در زمینههای دینی هم همینطور است. ادیانی که هنوز در مراحل ابتدایی اسطورهای هستند، به نسبت سایر ادیان مثل دین اسلام تفاوت دارند. وقتی در اسلام مدنیت دربرابر بادیهنشینی تبلیغ میشود، به آن دلیل است که مدینه ساخته میشود، پیشرفت فرهنگی و سیاسی حاصل میشود و اعراب از وضعیت خود خارج میشوند و به نوعی امپراطوری تبدیل میشوند. و بسیاری از توهمات؛ خرافات و جهلی که در گذشته بوده از بین میرود. تئوریهایی مثل جاذبه زمین، تئوری تکامل انسان و ناخودآگاه در روانکاوی و سایر افقها، انسان مدرن را بسیار متواضعتر از گذشته و منتقدتر به گذشته کرد. انسان مدرن به دلیل بزرگتر شدن افق دید، دچار بحرانهای روحی و فکری عمیقتری هم شده است. در مجموع منافع پیشرفتهای علمی از مضرات آن بیشتر است.
شبکههای اجتماعی این امکان را به وجود میآورند که اطلاعات بتواند مبادله بشود. البته از خود این سلاح باید بر ضدمنافعی که به دنبال دارد، استفاده کرد. البته مثالهای بدی برای این مبارزه وجود دارد ازجمله اینکه؛ بعضی از گروهها که بر ضدنظم جهانی مبارزه میکنند، مثل القاعده هم از این فناوریها استفاده میکنند. ولی مثال خوب آن میتواند جنبشهای اعتراضی بر ضدجهانی شدن باشد که از طریق اینترنت سازماندهی میشوند. البته باید قانونمندی هم در این جریانات به وجود بیاید. مثلاً درحال حاضر بحث حقوق مولف در اینترنت رعایت نمیشود و اطلاعات به شکل وحشیانهای پخش میشود. مولفین درحال حاضر بحث میکنند که باید قانونمندی بر این جهان مجازی حاکم بشود زیرا اینگونه نیست که هیچگونه حقوق و اصالتی بر این جهان حاکم نباشد.
ج : به نظر من؛ این مسئله باید از طبقات پایینتر، از طریق سازمانهای غیردولتی، نهادهای مدنی و جنبشهای خودجوش مردمی صورت بگیرد. طبقات، اقشار و فرهنگهای مختلف باید شرایط خاص خودشان را زمینهسازی کنند که البته همه اینها درنهایت بههم مرتبط هستند. این مسئله درنهایت به قدرتی تبدیل میشود که میتواند در مسئله نظم عادلانه وزنه مهمی دربرابر قدرتهای دیگر نظیر مایکروسافت محسوب شود. درواقع هرگونه تنوعبخشی و تمرکززدایی از قدرت راهحل این داستان است. امروز این مسئله در دست بعضی قدرتها متمرکز است و این خودش خطری است. ما باید بتوانیم از هر زمینهای که این تنوع را به وجود میآورد؛ استقبال کنیم. اما باید بینش این باشد که ما خودمان را فعالانه وارد این حوزه کنیم نه اینکه از راه بستن و فیلتر کردن کاری انجام دهیم. چون نه ممکن است و نه مطلوب. ممکن نیست چون اینترنت و اینترانت به ذات درحال انتشار هستنند و از طریق تلفن و برق میتوان منتشرشان کرد و قابل کنترل نیست. مطلوب هم نیست چون اطلاعات محدود نه تنها جامعه را منحرف میکند بلکه مسئولان را نیز منحرف میکند. بهطور مثال بررسی کردهاند که دلیل مشکلات مائو تسو تونگ این بوده که اطلاعات دربارهی تولیدات درست به خودش نمیرسیده است. درواقع حزب، اطلاعات را برایش کانالیزه کرده بود.
میبینیم که سیستم پیچیدهای مانند چین که الان گاهی بهعنوان مدل هم از آن یاد میشود، یکی از خطرناکترین فجایعی است که ممکن است گریبان بشر شود. درواقع مدل چینی بسیار مخرب است. کرامت انسان را از بین میبرد. یک مدل چینی این است که برای اینکه کارگران برای برگشت به خانه دچار اتلاف وقت نشوند، اتاقکهایی را در خیابان برای آنها ساختهاند که شب را در آنجا بگذرانند. درواقع انسانها در چنین جوامعی ابزار تولید هستند. اما در کشورهای غربی و سرمایهداری به دلیل مبارزاتی که صورت گرفته، چنین چیزی قابل تصور هم نیست. آنها چند قرن است که برای گرفتن مطالباتشان در تلاشاند. بنابراین در مدل چینی یا ژاپنی؛ کرامت انسانها درخطر است و اگر بخواهیم مدلی را انتخاب کنیم؛ به هر روی مدلهای غربی باز هم بهترند.
واقعیت این است که ما باید در این مبارزه جهانی؛ وارد بازار شویم و تولیدمان را عرضه کنیم. این کار ما مثل رفتار یک بازار است. وقتی میتوان به این بازار وارد شد که تولید داشته باشیم و این تولید قابل رقابت هم باشند. که البته کار بسیار سختی است. ما در زمینههای مربوط به رایانه و ویندوز که هیچ، حتی یک ورد مناسب زبان فارسی هم نتوانستهایم تولید کنیم و ما هنوز تابعی هستیم از ورد عربی. البته تلاشهایی در این جهت صورت گرفت که متاسفانه موفق نبودیم. پس ما اول باید برای احقاق حقوق خودمان در زمینه زبان فارسی و فرهنگ اسلامی و شیعی وارد عرصه شویم و سیستمهای انفورماتیکمان را قوی کنیم و سپس در سطح شبکههای جهانی، شبکههای آزادی درست کنیم که شبکه اجتماعی فارسیزبان را نیز داشته باشد و بهجز مسائل اخلاقی؛ مانعی بر سر راه استفاده از این شبکهها باقی نگذاریم.
به گمانم؛ ما نیز میتوانیم شبکههای خود را جایگزین شبکههای جهانی کنیم البته اگر آزادی بیان که مشخصه یک رسانه است را در این شبکهها بگنجانیم.
ج : این پدیده بهطور عمومی وجود دارد. چون در داخل؛ رسانههای ما از آزادی چندانی برخوردار نیستند و فضای بیان آزاد وجود ندارد. برای همین هم هست که وقتی نیروهای اجتماعی و سیاسی ما از ایران خارج میشوند؛ کاملآ با گارد باز رفتار میکنند. به رسانههایی مثل صدای آمریکا و بی بی سی میروند و با آنها رفتاری مانند رسانه ملی خودشان دارند و سفره دل خود را باز میکنند. حتی نظراتشان و اختلافات داخلی خود را آشکار میکنند. همین افراد گاهی به مشاوران قدرتهای غربی یا همان رسانه هم تبدیل میشوند.
این درحالیست که حتی اسم شبکهای مثل صدای آمریکا هم نشان دهنده این است که برای کشوری دیگر است و منافع آن کشور را در نظر دارد. اما بعضی از همین افراد حتی با حسن نیت در آنجا، خیلی ساده وارد مسائل تحلیلی میشوند که خیلی اصولی نیست. خود من و بسیاری از افراد، سالها در خارج از کشور زندگی کردهایم، ولی وقتی در رسانههای خارجی درمورد ایران صحبت کردهایم؛ مسایل زیادی را رعایت کردهایم.
کشوری مثل اسرائیل، خصومت کلی با ایران دارد که نه فقط با حکومت ایران بلکه ازنظر سوقالجیشی با ایران مشکل دارد یا کشوری مثل عراق یا کشورهای غربی به همین ترتیب. پس وقتی ما در غرب اظهارنظر میکنیم؛ باید با رعایت کامل این مسائل باشد تا وسیلهای برای سوءاستفاده و ضرر زدن به منافع ملی نباشیم. گاه بسیاری از افراد که بهعنوان مشاور کشورهای دیگر فعالیت میکنند حتی تصویری غلط از ایران ارائه میدهند که با واقعیت سازگاری ندارد. جامعه ایران و اسلام همیشه بسیار پیچیدهتر از تبلیغاتیست که غرب به راه انداخته است. بنابراین خود غربیها وقتی در این جوامع مطالعه میکنند و اطلاعات جمع میکنند، تعجب میکنند که بسیاری از آن اطلاعات با کلیشههای موجود همخوانی ندارد. ما در داخل هم این مشکل را داریم که رسانههای ملی اصلاً بیانگر مسائلی که در جامعه میگذرد و مسائل واقعی، نیستند. این رسانهها به شکل منقطع و محدود و بسته؛ روایت خاصی از حاکمیت را نقل میکنند. حتی در همین نظام هم گرایشهای مختلفی هست که باید بیان شوند. اما چون این فضا وجود ندارد؛ از شبکههای اجتماعی استقبال میشود. جالب این است که بعضاً مسئولان خود هم از این شبکهها استفاده میکنند و برای خودشان صفحه میسازند.
ج : البته این جهان مجازی و قارهای که اینترنت بهوجود آورده، یکی از امکانات تازه و مثبتی که ارائه میدهد، همین است که هر فردی در جهان میتواند یک صفحه یا وبلاگ داشته باشد و این وبلاگ امکانات مساوی را برای همه ایجاد میکند و این خود یک پیشرفت بزرگ است. بنابراین هرکس میتواند اطلاعاتاش را در صفحه خودش بگذارد و به میزانی که مایل است از این فضا استفاده کند. ولی چون این؛ انعکاسی از یک دنیای واقعی است و هنوز به یک جهان واقعی بدل نشده، ما در اینترنت با همان شکافهای دنیای واقعی روبه رو میشویم. یعنی قدرتها امکاناتی را دراختیار دارند که باقی افراد ندارند و میتوانند از این امکانات برای منحرف کردن افراد استفاده کنند. چه ازنظر اخلاقی؛ چه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی یا اجتماعی.
دنیای مجازی این خطر را در پیش دارد که دنیای واقعی را نیز به دنیای مجازی تبدیل کند و انسانها رفتارهای غیرقابل پیشبینی نظیر خودکشیهای جمعی در آن عملی کنند یا انحرافات مختلف را بروز دهند یا جنبشهای اخیر کشورهای عربی را هدایت کنند. همه اینها به وسیله دنیای مجازی ممکن است که عملی شود یا در مسیر آنها انحرافاتی به وجود بیاید. مثلاً انقلاب لیبی با مصر و تونس تفاوت داشت. انقلاب در مصر و تونس بهطور طبیعی جنبش شکل گرفت و پیش رفت اما در لیبی به جنگهای داخلی منجر و منحرف شد به سمت جنگهای قبیلهای.
باید اعتراف کنیم در دنیای مجازی؛ کشورها رفتهرفته بهصورت یک کشور مستقل از بین میروند و به تدریج منابع اصلیشان در دست قدرتهای بزرگ دنیا میافتد. به قول مرحوم دکتر شریعتی؛ ما باید بدانیم جغرافیای حرف کجاست؟ گاهی ما در خارج نشستهایم و گاهی در داخل. از منظر داخلی؛ ما باید سعی کنیم شبکههای اجتماعی بسازیم و آنها را تقویت کنیم که در شرایطی که ارتباطات مدنی در سطح کشور بسیار پایین است؛ این حرکت بسیار مناسب است. اینکه ما مرتبط با سیستم جهانی این امکانات و فضاها را بسازیم به نحوی که مورد قبول رسمی قرار بگیرد و نیازی به فیلتر نداشته باشد. یعنی ما باید اینترنت را با تمام خطراتی که دارد بهعنوان یک وسیله برای استفاده عموم قبول کنیم.