شریعتی در جهانِ بیمتافیزیک
شریعتی هنوز هم جذابیتهای خودش را دارد، حتی اگر سی سال از مرگاش گذشته باشد. او هنوز هم مانند گذشته در بسیاری از مناسبات فرهنگی، فکری، و نیز سیاسی نقش بازی میکند. شریعتی فقط در گذشتهی ما حضور ندارد، در امروز و آیندهی ما نیز حاضر است. او هرچه بود و هرچه گفت، باز بخشی از جهان امروز و فردای ماست. سی سال از مرگ شریعتی گذشته است، اما هنوز هم در سالروز مرگاش در حسینیه ارشاد، که همواره یادآور نام شریعتی بوده است، و بسیاری جاهای دیگر، بزرگداشتها و جلساتی در یادبود و نقد و بررسی او برگزار میشود. “شریعتی در عصر ما” نیز یکی از این جلسات است که در ادامهی سلسله نشستهای هفتگیی شهر کتاب، روز سه شنبه ۲۹ خرداد ۸۶ در محل شهر کتاب مرکزی برگزار شد. در این نشست حمید احمدی، مهدی حجت، و بیژن عبدالکریمی به بحث و نظر دربارهی شریعتی پرداختند، تا به این پرسش پاسخ دهند که: امروز شریعتی چه پیامی برای ما دارد؟ راز ماندگاریی او در چیست؟ و اساساً به چه کار ما میآید؟
اولین سخنران دکتر مهدی حجت، که روزگاری از نزدیک با دکتر شریعتی برخورد داشته است، به موضوع روش شریعتی در آگاهیبخشی اجتماعی پرداخت. وی ضمن بیان برخی از خاطرات خود از دکتر شریعتی، نقش او را در پیروزیی انقلاب موثر دانست. در آن زمان صحبت از دین چندان مطرح نبود. در دانشگاه هم جریان جدی مارکسیستیای شکل گرفته بود، و در مقابل آن، جریان اسلامی نیز وجود داشت. دیگران هم که عموماً بیتفاوت بودند. به اعتقاد شریعتی امکان ایزوله کردن کشور و بستن درها برای جدا کردن اندیشمندان داخلی از جریانهای فکری دیگر نقاط جهان وجود نداشت. وی در پی این بود که اول بگوید فکر و اندیشه مورد بحثاش چیست. اما پس از آن به نقد و بررسی آن افکار میپرداخت. روش شریعتی شبیه واکسیناسیون بود، یعنی از خود فکر برای ایمن شدن در مقابل فکر استفاده میکرد. از نظر حجت آنچه که امروز در کشور ما لازم است، قرار گرفتن صاحبان اندیشه در جریان افکار جدید جهان است.”برای هر پدیدهای که وارد حوزه فرهنگی ما میشود باید شرایط فراهم شود تا وارد قوهی هاضمهی ما شود، تا بتوانیم از آن استفاده کنیم. اگر میزان پدیدهها زیاد شود، دیگر هضمشدنی نخواهد بود.”
وی در پایان به این نکته اشاره کرد که شریعتی با سخنان خود به ما این احساس را میداد که: “من برای خودم کسی هستم، و چیزی از بقیهی جهان کم ندارم”.
سخنران بعدی دکتر حمید احمدی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران بود، که دربارهی ابعاد و بازتاب اندیشههای شریعتی در جهان سخن گفت. “در ایران حاضر رسم بر این است که معمولاً خیلی مطلق به افراد نگاه میشود، که این مساله تحتتاثیر مسائل سیاسیی زمان نیز هست. ما به میراث خودمان سیاسی نگاه میکنیم و حداقل از غرب نیاموختیم که شخصیتها میراث ما برای نسل آیندهاند که باید آنها را حفظ کنیم و مثبت به آنها نگاه کنیم. در غرب به ندرت به شخصیتهای گذشته فحاشی میشود، حال آنکه در کشور ما حتی در متون آموزشی به شخصیتهای تاریخی یک جانبه نگریسته میشود. ما باید به میراث گذشتهی خودمان به عنوان یک گنجینه نگاه کنیم. شریعتی هم باید برای ما به عنوان یک گنجینه تلقی شود. به قول دکتر حمید عنایت: هیچ شخصیتی مثل شریعتی در جهان اسلام معروف نبوده است”.
احمدی سپس به چهار جریان فکری که خط مشیهای متناقضی دارند و به شریعتی میتازند، پرداخت: “گروه اول چپهای مارکسیستی هستند که شریعتی را با عامیانه کردن مذهب مسئول اصلیی آوردن ارتجاع به صحنهی ایران میدانند. گروه دوم مذهبگرایان سنتیاند که شریعتی را مسئول همهی نگرشهای منفی به اسلام و روحانیت میدانند، و اینکه آثار گوناگون شریعتی سبب رواج جنبههای ضدمذهبی شده است. گروه سوم ملیگراها هستند که شامل ملیگراهای مردمی و ملیگراهای دولتیاند. آنها شریعتی را مسئول کشاندن مذهب به صحنه و بیتوجهی به ملیت و ملیگرایی میدانند. و نهایتاً گروه چهارم روشنفکران مذهبی اند”
وی ادامه داد : در مورد اتهامات ایدئولوژیک نیز باید توجه داشت که منظور شریعتی ایدئولوژی به معنای سنتی بود، یعنی یک جور جهانبینی، هرچند خودش بین ایدئولوژی و جهانبینی فرق میگذارد. اما ایدئولوژیای که امروز مطرح میشود، ایدئولوژیی معطوف به قدرت است، حال آنکه منظور شریعتی مشخص شدن راهی به آینده و هویت ما است.
احمدی در ادامه از تاثیر جهانیی آثار شریعتی گفت: شاید هیچ نویسندهای در ایران به اندازهی شریعتی جهانی نشده باشد، که آثار افکار او نیز متفاوت بوده است. یکی از کشورهایی که شریعتی بیشترین نفوذ را در آنجا داشته ترکیه است، که علی بولاج و عصمت اوزل از مترجمان آثار شریعتی در ترکیهاند. شریعتی در جهان عرب، و بهویژه مصر، نیز تاثیرگذار بوده است. هر چند به دلیل مسائل ملی و مساله شیعه و سنی، برخورد اعراب با شریعتی کمی متفاوت از نقاط دیگر بوده است.
سخنران پایانی دکتر بیژن عبدالکریمی با موضوع “جهان بی متافیزیک” به تاملی بر میراث فکری و فرهنگی شریعتی در عصر حاضر پرداخت. “شریعتی از نوادر تاریخ فرهنگ ماست. بهرغمِ آنکه سی سال از فوت شریعتی گذشته، اما با توجه به درک و تلقیای که ما امروز از معنا و مفهوم زبان داریم، گذشته چیزی نیست که تمام شده باشد. گذشته در حال و آینده وجود دارد. گذشته با ما است و در ما حضور دارد. شریعتی هم متعلق به گذشتهی ما نیست. شریعتی هم با ماست و حضور دارد. ما امروز بر دوش شریعتی ایستادهایم. نکته دیگر هم این است که در آگاهی خلأ وجود ندارد، و اگر ما از افقهای دیگری در آگاهی صحبت میکنیم به خاطر شریعتی است. اگر من امروز به نقد شریعتی میپردازم، این به معنای نفی او نیست”.
عبدالکریمی پس از این مقدمه به طرح این پرسش پرداخت که: میراث فکریی شریعتی برای عصر حاضر و برای مخاطبان امروز کدام است؟ وی سپس به نحوی هرمنوتیکی به این پرسش پرداخت و از پنج عنصر در این رابطه نام برد که منشور شبکه هزارتویی را تشکیل میدهند. این پنج عنصر موضوع پرسش، پرسشگر، سیاق اجتماعی ـ تاریخی، مسیری که پاسخ در جهت آن حرکت میکند، و مخاطب این پاسخ است.
این استاد فلسفه سپس پرسش از میراث فکری شریعتی را با توجه به این پنج عنصر مورد بررسی قرار داد و افزود: اساساً جامعه ما مثل هر جامعهی دیگری، با مسائل بسیاری مواجه است. بنابراین با توجه به اینکه ما کدام مساله را جدیتر تلقی میکنیم، متناسب با فهم خودمان در پیی پاسخ خواهیم بود. به بیان دیگر، ما در گفتمانهای گوناگون سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی، میتوانیم از شریعتی طلب پاسخ کنیم. من نیز قصد دارم از منظر خاصی با شریعتی مواجه شوم که شاید متعارض با منظر سایر دوستان باشد. اما پیشاپیش یادآور میشوم که منظر من تنها یک منظر است و تلاش میکنم به عنوان یک دانشجوی فلسفه در گفتمانی وجودشناختی، اندیشهی شریعتی را مورد بررسی قرار دهم. این گفتمان بیشتر از آنکه به مسائل سیاسی توجه کند، به مسائل تاریخی و تمدنی نظر دارد.
عبدالکریمی در ادامه مهمترین ویژگیی دوران حاضر را این دانست که: جهان ما جهان بی متافیزیک است. مراد من این است که در دوران ما، یعنی در چند دههی اخیر، بشر جدید به جایی رسیده که هیچ یک از نظامهای اندیشگیی تئولوژیک، ایدئولوژیک، و انتولوژیک نمیتوانند بشر را در فهم، معقولسازی، و تبیین جهان یاری دهند، و همهی آنها به طریقی با شکست مواجه شدهاند. وی سپس به تبیین دلایل این شکست پرداخت که نتیجهی آن وضعیت آشوبگونهی بشر جدید است: بشر دوران ما گمکرده راه و سرگردان است. او در حالی که از نظام باورهایش گسسته است، هنوز به نظام اندیشگیی دیگری نپیوسته، و هیچ ایمان و آرمانی هم قلب و اندیشهای را گرم نمیکند.
وی سپس با توصیف مخاطبان کنونی، به پرسشی پرداخت که پیش از این مطرح کرده بود: مخاطبان کنونیی ما انسان دوران مدرنیته متاخر و به تعبیری انسان دوران یا وضعیت “پُستمدرن” است، یعنی انسانی که ایماناش را به ارزشهای مدرن و به اتوپیاهای همهی ایدئولوژیها از دست داده است. انسان دهههای اخیر انسان بی اتوپیا، انسان بی امید، و انسان بی آینده است. جامعهی ایرانی نیز نمیتواند از چنین متن و سیاق تاریخی و جهانی جدا و منفک باشد.
وی با طرح موضوع تفکر آینده و فراسوی کفر و ایمان، مسیر تفکر بشر آینده را نحوه اندیشیدنی ذکر کرد در فراسوی کفر و ایمان، که پرداختن به آن شاید ما را در یافتن افق و سنت تازهای برای تفکر یاری دهد.
عبدالکریمی در پایان پاسخ به این سوال را که: میراث فکری و فرهنگیی شریعتی برای عصر حاضر و برای مخاطبان امروز و تفکر فردا کدام است؟ منوط به پاسخ به این پرسش دانست که آیا چنانچه همهی مفروضات سترگ تئولوژیک و ایدئولوژیک آثار و اندیشههای شریعتی را بزداییم، چیزی از تفکر او باقی میماند؟
در پایان نشست مهدی فرخیان پژوهشگر موسسهی امام موسی صدر از شباهتهای شریعتی و صدر و دلیل خاکسپاری دکتر شریعتی در سوریه گفت.