شریعتی، در بستر جامعهی سنتی گذشته و جامعهی متکثر کنونی
نویسنده : رضا علیجانی
موضوع : ـــــ
راستی اگر شریعتی (و دیگر نواندیشان مذهبی) در تاریخ ما حضور نداشتند، سرنوشت ما چگونه بود؟
تاریخ را نباید از آخر به اول خواند، و از موضع “حال” همهی گذشته را نگریست و تحلیل کرد، بلکه میبایست تاریخ را از گذشته رو بهحال و اکنون دید، و در بستر و سیر طبیعیاش تحلیل کرد، وگرنه دچار خطاهای تحلیلی و نتیجهگیریهای استراتژیک نادرست فاحشی خواهیم شد. بدینطریق “توهم” جای “تحلیل” و “آرزواندیشی” جای “چارهجویی” را خواهد گرفت.
اگر شریعتی(بهطورخاص) و نواندیشان دینی(بهطورعام)، در گذشتهی یک سدهی اخیر جامعهی ما نبودند، چه میشد؟ آیا جامعهی ما و روشنفکران و سیر اندیشهی آنان به مسیر طبیعی و هموار “مدرنیته” نمیرفت؟ آیا سیر عقلانیت غیرمقید و غیرمعطوف به دین در جامعهی ما بسط و گسترش نمییافت؟ به نظر میرسد این نحوه نگاه و تحلیل یکی از همان “توهم”ها و آرزواندیشیهای “غیرتاریخی” است، که هیچ پایی در زمین و ردی در واقعیت ندارد. یک نگاه اجمالی به سیر اندیشهی جامعهی ایران(بهمعنای تودههای وسیع مردم، نه صرفاً معدودی نخبه و روشنفکر)، در یک سده و نیم اخیر نشان از آن دارد که چقدر این نوع پرسشها، ذهنی و متوهمانه است.
کمی بیشتر به عمق برویم. اصلاً مگر میشود جامعه و تاریخ را بر اساس نقش “فرد” و شخصیتهای فردی(امثال شریعتی) تحلیل کرد، و از نقش “ساختارها” و “مناسبات عینیی اقتصادی ـ سیاسی و…” غافل ماند؟ آیا در جامعهی دههی چهل که اکثر مردماش مذهبیی سنتیاند، میتوان انتظار پیگیریی مدرنیتهی فلسفیی غیرمعطوف به دین داشت؟
با تأمل در این مقدمهی مختصر، پاسخ این پرسش که اگر شریعتی(و نواندیشان مذهبی) نبودند، چه میشد، بهصراحت این است که ایران بهوضعیت الجزایر دچار میگشت. در ایران یک دو قطبی شدید به وجود میآمد. یکسو نیروهای سنتی سیاسی و بنیادگراشده قرار میگرفتند، که خواهان اجرای حکومت شریعت میبودند(مانند فدائیان اسلام و روحانیت سیاسیشده شریعتمحور)، و طرف دیگر دولت شبهمدرنی که میخواست با پول نفت، ظواهر مدرن، و توسعهی سطحیی اقتصادی را بدون توسعهی سیاسی عملی کند. بهطور روشن، ایران با حمایت وسیع تودهای از جناح مذهبیی سنتی، شاهد وضعیت الجزایری خشن، حاکی از غلبه بنیادگراییی شریعتمحور بر شبه مدرنیسم وابسته و مستبد میشد. از این منظر، مسألهی نقش شریعتی و نواندیشان دینی، جلوگیری از دوقطبی شدن و خشونتبار شدن رابطه سنت ـ مدرنیته در ایران و سربازگیری کمهزینه از سنت و نیروهای سنت به نفع آرمانهای انسانی جدید بود. نواندیشان دینی، کم و بیش سنت را، هم عقلانی(به مفهوم عام آن)، و هم دموکراتیزه کردهاند، هر چند خود نواندیشان به علت قدرت و نفوذ سنتگرایان، اولین قربانیان غلبهی آنان بر جامعهی ایران شدند(غلبهای که در ابتدا با تکیه بر نفوذ و اقتدار مردمی صورت گرفت، و سپس متکی به نفت، و زور و قدرت مبتنی به آن شد).
برای تحلیل آینده اما، باید به یک نقطهی کلیدی و طلاییی اولیه اشاره کرد: جامعهی ایران دچار “تکثر” شده است. هر تصویر ساده و یکسانسازی از جامعهی ایران که بخواهد این ویژگی(تکثر) را نادیده بگیرد و جامعه را یکدست ببیند، از همان ابتدا دچار خطای مبنایی تحلیلی شده و بقیهی بنای تحلیلاش بر زمینی سست و ناپایدار قرار خواهد گرفت. بهگمان نگارنده در جامعهی وسیع ایران، علیرغمِ تغییر جایگاه مذهب نسبت به دهههای پنجاه و شصت، همچنان تفکرات مذهبی(اعم از سنتی، رفرمیست، و نوگرا) در اکثریتاند. و باز بهطور نسبی جامعهی ایران از یک “جامعه ناموزون، با غلبهی وجه سنتی”، از اواسط دههی شصت، وارد یک جامعهی “ناموزون، اما با غلبهی وجه مدرن” شده است. در این مورد باید بهطور مستقل به بحث نشست.
اما در چنین تصویر متکثر و طیفمندی از جامعه ایران، نواندیشان دینی در دو حوزه نقشآفرین خواهند بود. در حوزهی نواندیشی دینی، همچنان در عرصهی نوسازی، دموکراتیزه، عقلانی(به معنای عام) و انسانیکردن تفکر سنتی دینی نقشآفرینی خود را در بین اقشار و طیفهای متنوع مذهبی خواهند داشت. همچنین، چه در حوزهی نظر و چه در حوزهی عمل، همگام با بقیهی روشنفکران جامعهی ایران(یعنی روشنفکران غیردینی که خود طیف متکثری از راست و چپ را شامل میشود) به نقشآفرینی در روند دموکراتیزاسیون جامعه و دولت در ایران خواهند پرداخت.
از زاویه دیگر نیز میتوان به این مسأله و پرسش نگریست. هر فرد، طیف، یا هر تفکر و جریان اجتماعی که در یک جامعهی متکثر نخواهد “موجودیت” و “واقعیت” دیگر پدیدهها و جریانهای فکری ـ اجتماعی را(علیرغم نقد و حتی نفیای که میتواند در حوزهی “تفکر” نسبت به آن جریان داشته باشد)، در نظر بگیرد، و نخواهد تکثر و تنوع و بازی دموکراسی در حوزهی عمومی و مدنی را بپذیرد، عملاً گفتاری حذفی و خشونتبار و نفرتآلود نسبت به دیگران و در یک کلام مستبدانه و دیکتاتورمنشانه خواهد داشت. همهی طیفهای فکری و اجتماعی در جامعهی متکثر ایران (چه مذهبی، چه غیرمذهبی، و چه ضدمذهبی) حق دارند در حوزهی مدنی با یکدیگر رقابت کنند. اما همه باید بپذیرند که نباید “ایدئولوژی” و مرامهای فکریشان را وارد دولت و حاکمیت کنند. حوزه مدنی جای رقابت افکار، ایدئولوژیها، احزاب، و برنامههاست، اما آنچه در نهایت باید به رأی مردم گذاشته شود “برنامه”هاست، نه اندیشهها. دولت و حکومت باید غیرایدئولوژیک(اعم از ایدئولوژی دینی و ضددینی) باشد. مردم نیز بنا به تشخیص و آرای خود به انتخاب و چرخهی نیروها و “برنامه”ها دست خواهند زد، و در هر دورهی محدود و مشخص نیز یک “برنامه” یا ائتلافی از حامیان چند “برنامه”، که “رأی مردم” را کسب کردهاند، به سروسامان دادن زندگی مردم خواهند پرداخت، اما همه باید به یک اصل کلیدی وفادار باشند: عاری بودن دولت و حکومت از ایدئولوژی و بیطرفیی حکومت در برابر عقاید مختلف.
هیچ نحلهای از روشنفکران (اعم از مذهبی و غیرمذهبی) نمیتواند با سادهسازی ایدهآلیستی و یا یکسانسازیی دیکتاتورمنشانه، خود را تنها نحلهای بداند که “واقعیت” و یا “حق فعالیت” دارد.
اما در مورد شریعتی باید به نکتهای دیگر نیز توجه داشت: شریعتی بیانگر یک رویکرد فکری ـ اجتماعی و یک دستگاه اندیشگی و نحوهی تفکر است. تفکر و رویکردی که میخواهد حامی و پیگیر آزادی، عدالت، و اخلاق و معنویت باشد، اما شریعتی تنها “یکی” از معلمان و میراثگذاران این رویکرد(خواهان دموکراسی رادیکال و فراگیر در همهی حوزههای سیاسی ـ اقتصادی و…) است. خود این رویکرد فراتر و بالاتر از شریعتی است(همانگونه که تفکر و جریان سوسیال ـ دموکراسی در جهان، معلمان و میراثگذاران و پیروان و حامیان متنوعی داشته و دارد). برایناساس میتوان(و باید) با توجه به تجارب سی سالهی اخیر، اندیشهی وی را نیز با رویکرد “پساجمهوری اسلامی”، نقد و تحلیل، و بازخوانی و بازسازی کرد. خود او نیز، اگر میبود، چنین میکرد.
به علاوه آنکه، هنوز و همچنان بسیاری از صورتمسألههای وی، و نیز بخش مهمی از پاسخهای او به این مسائل، مشکلات و پرسشهای جامعهی کنونیی ما نیز هستند. مانند: مسأله سنت ـ تجدد، نسبت آزادی و عدالت، مسألهی نقد سنت، مسألهی نقد مدرنیته(چه در حوزه تفکر و چه در عینیت و مدرنیتهی مستقر)، مسألهی زنان، متدولوژیهای مختلف اسلامشناسی، رویکرد دیالکتیکی در تحلیل پدیدههای اجتماعی، مثلث “عرفان و برابری و آزادی”، مثلث “زر و زور و تزویر” و بسیاری از مسائل و نظرگاهها و راهحلهای او که خود بحث مستقلی است.
تاریخ انتشار : ۰۰ / خرداد / ۱۳۸۹
منبع : سایت رسمی دکتر شریعتی / منبع اصلی : ویژهنامهی نسیم بیداری
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ