منوی ناوبری برگه ها

جدید

حركتِ بی‌سروصدا

رضا علیجانی
رضا علیجانی، روشنفکر نوگرای ملی ـ مذهبی

.

نام مقاله : حركتِ بی‌سروصدا
نویسنده : رضا علیجانی
موضوع : درباره‌ی انقلابِ فرهنگی



در چالش‌های سياسی اوان انقلاب واقعه‌ای در محيط آموزش عالی ما رخ داد كه نام «انقلاب فرهنگی» بر آن نهاده شد. اين واقعه كه منجر به حدود پنج سال تعطيلی سراسری تمامی دانشگاه‌های ايران شد، از نگرش و روش خاصی نشأت می‌گرفت.

اما اين نگرش از روش (يا روش‌های خاصی) نيز بهره می‌گرفت كه آن واقعه و آسيب رسانی به سير آموزشی و فرهنگی كشور، منجر شد. روش كم طاقتی، عدم تسامح، هر چند رفتار برخی گروه‌های سياسی، كه در آن هنگام نيز در بين گروه‌های منتقد و مخالف دولت و حاكميت، گروه‌های كوچك‌تری نيز به شمار می‌رفتند ناصحيح بود. اما جريانی نيز در رابطه با برخی فعاليت‌ها در دانشگاه سعی در ترسيم سيمای نامطلوب از دانشگاه داشت. همان دانشگاهی كه يكی از مهمترين سنگرهای انقلابی بود كه هنوز شعارهايش بر در و ديوار باقی بود و همان دانشجويی كه بيشترين آمار فعالان سياسی، زندانيان و شهدای اعدامی و مبارز قبل از انقلاب را داشت. بزرگ‌نمايی و اغراق، در كنار شور انقلابی كه در همه جناح‌ها وجود داشت. يادآوری اين واقعه، نه برای تحليل و كالبدشكافی رخدادی است كه ربع قرن از آن گذشته است بلكه برای توجه به پديده‌ای است كه هم اينك در سيمای مبدلی در جريان است؛ انقلاب فرهنگی جديد.

در چند سال اخير چند بار صداهايی مبنی بر لزوم يك انقلاب فرهنگی جديد به گوش رسيد كه معمولاً از سوی افراطی‌ترين افراد، به لحاظ تفكر و شيوه رفتار، مطرح می‌شد. اما اين نداها هيچگاه از سوی بزرگان همان طيف نيز دنبال نشد. ولی چند ماهی است كه به نظر می‌رسد آن پروژه به صورت نرم و بی‌صدا و به طور پنهانی در حال عملی شدن است.

اين انقلاب فرهنگی بی‌سر و صدا و جاروجنجال است و در «نظر» و حرف هيچ سخنی از آن نيست، اما در«عمل» اجرا می‌شود. بنابراين نياز نيست كل روال و سير آموزش عالی متوقف شود و كليه دانشجويان آسيب ببينند و ناراضی شوند بلكه سعی می‌شود مستقيماً افراد (اعم از دانشجو و استاد) و نهادها (نشريات دانشجويی و نهادهای فعالی چون انجمن‌های اسلامی فعلی) و فعاليت‌هايی كه سعی در متوقف كردن آنها وجود دارد، گرفته شوند. امروزه شايد ديگر گوش و چشم‌مان به شنيدن و خواندن اخبار اين واقعه عادت كرده است و متاسفانه گويا احساس اخلاقی و سياسی و وجدان كسی را نيز تحريك نمی‌كند.

دانشجويی پس از ثبت نام از ادامه تحصيل بازداشته می‌شود (با اين تصور و ادعای مطرح شده كه شماها فردا استاد می‌شويد و دانشجويان را منحرف می‌كنيد)، دانشجو (و دانشجويانی) اخراج و تعليق می‌شوند، احكام قضايی بدوی صادر می‌شود كه حبس‌های تعليقی و تعزيری را برای دانشجويان رقم می‌زند، برخی احكام قطعی نيز به دنبال می‌آيد، احكام مشابهی نيز توسط كميته‌های انضباطی صادر می‌شود و… موجوديت انجمن‌های اسلامی، تنها نهادهای رسمی و قانونی و تحمل شده در محيط دانشگاه‌ها كه ديگر حاضر نيستند بر همان سبك و سياق مألوف حركت كنند، نشانه گرفته می‌شود. بهانه‌گيری‌های گوناگونی صورت می‌گيرد و اختلال‌های مسلسل‌واری به وجود می‌آيد تا موجوديت و رسميت هر انجمنی را بتوان به زير سئوال برد و آنها را به فروپاشی و حداقل انشعاب كشاند. اما همين بهانه‌گيری‌ها در رابطه با ديگر تشكل‌هايی كه سعی می‌شود برای نهادهای اصلی، نمونه‌های بدلی باشند، هيچ گاه به كار نمی‌آيد. از هر انتخاباتی كه با رای فراوان موجوديت انجمنی را رسميت می‌بخشد بهانه‌ای گرفته می‌شود و رسميت آن انكار می‌گردد. از برگزاری برخی مراسم و سمينارها جلوگيری می‌شود و… نشريات دانشجويی نيز جدا از ايجاد تضييقات و قطع حمايت‌های مرسوم و قانونی، زير ذره بين‌های ويژه می‌روند و مجوز آنها لغو شده و يا عملاً جلوی انتشارشان گرفته می‌شود. نويسندگان مقالات در نشريات كم تيراژ دانشجويی بسان روزنامه‌نگاران نشريات سراسری به محاكمه كشانده می‌شوند و… و بالاخره مسئله فراتر از دانشجو و نهادها و نشريات دانشجويي می‌رود و اساتيد نيز زير ذره‌بين می‌روند. اساتيدی به صورت گزينشی بازنشسته می‌شوند، در همان حال كه اساتيد (البته محترم و معنون) ديگری كه بايد زير بغلشان گرفته شود تا به كلاس برسند نيازی به بازنشستگی ندارند! پرونده اداری برخی اساتيدی كه حدود ده سال سابقه دارند نيز به علت «مسئله‌دار» بودن زير ذره‌بين می رود تا از ابتدا سير گزينش را طی كنند، افراد غيرخودی نبايد هيچ مسئوليت كليدی داشته باشند و…

راستی اين سير به كجا می‌رود؟ اما آنچه كه برای هر دو سوی ماجرا (تصفيه كننده و تصفيه شده) دانستن‌اش ضروری است اين است كه واقعيت كنونی جامعه و بستر اجتماعی در دو واقعه يادشده تفاوت جدی با يكديگر دارند. به نظر می‌رسد دنبال‌كنندگان واقعه دوم، همانند بسياری از اعمال و رفتارهايشان در ساليان اخير، تنها به دنبال اهداف كوتاه مدت‌اند. اما آيا آنها در تحقق همين اهداف كوتاه مدت‌شان نبايد تامل كنند؟ بستر كنونی دانشگاه‌ها و جامعه، سمت و سوی تحولات اجتماعی درونی، داخلی و بيرونی و بين‌المللی چگونه است و آيا اصلاً با رخداد اول قابل مقايسه است؟ آيا در اين نمونه، تغيير برخی روش‌ها و الفاظ تغييری در قضاوت جمعی (داخلی و بين‌المللی) از اين امر گذاشته است؟

در رابطه با انقلاب فرهنگی نرم نيز همين حكايت وجود دارد. تعليق يا تصفيه و استخراج دانشجو و استاد چه همراه با تعطيل كلی دانشگاه باشد و چه نباشد و چه به صورت اخراج باشد چه به شكل بازنشستگی، تغييری در اصل ماجرا و قضاوت پيرامون آن صورت نمی‌دهد. اما مهمترين موضوع، پيامدهای اين گونه وقايع از نوع دوم است.


تاریخ انتشار : ۸ / مرداد / ۱۳۸۵
منبع : روزنامه شرق

ویرایش : شروین ۰ بارedit


.

Print Friendly, PDF & Email

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

19 − شش =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.