آیا سلطنت پهلوی اصلاحپذیر بود؟
نویسنده : تقی رحمانی
موضوع : ـــــ
آقای رضا پهلوی، که آخرین ولیعهد نظام سلطنت پهلوی است، در مصاحبههای خارجی، به صراحت از عملکرد نظام سلطنتیی گذشته دفاع می کند. وی در آخرین مورد، در برنامهای با موضوع روابط ایران و غرب، که در آن برنار کوشنر، وزیر سابق امور خارجه فرانسه، هم حضور داشت، در کانال تلویزیونی فرانسوی ال سی پی، در بیست و هشتم اکتبر ۲۰۱۲، باز تصریح کرد که، با وقوع انقلاب ۵۷، نظام اصلاحپذیر پهلوی، با نظام اصلاحناپذیر فعلی تعویض شد.
این جمله دو خطای عمده دارد. اولا مدعی است که انقلاب کار غرب بود که ترجمان همان نظریه توطئه است که بحث درازدامنی است. اما مختصر اینکه انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ هجری شمسی ریشه های عمیق مردمی و درونی داشت و از شرایط خارجی هم استفاده کرد. اما اینکه حاکمیت انقلاب به دست که افتاد و به کجا رفت خود مطلب دیگری است. فراموش نکنیم که احتمال وقوع حادثه یا اتفاق هیچگاه عزم انسان را از تغییر شرایط نامناسب تغییر نمی دهد.
اما خطای دوم این ادعا آن است که، نظام پهلوی، اصلاحپذیر بود. در این مورد، مثنوی هزار من کاغذ می شود. مثنویی سلسله پهلوی را زمانی مدون میکنند، اما برگهای گوناگون و پراکندهی این مثنوی آنقدر هست که گواهی دهد شاه جوانبخت دههی ۱۳۲۰ شمسی، به مرور زمان، به خودکامهای بدل شد، که می توان در خاطرات نزدیکترین افراد به وی، این ویژگیی خودکامگی را، مشاهده کرد. نمونهاش خاطرات علم وزیر دربار پهلوی. خودکامگیی پهلویی اول و دوم را همگان می گویند. این خودکامگی، اگر اصلاحپذیر بود، با دکتر مصدق، که خواستار اجرای قانون اساسیی مشروطه بود، کنار می آمد، یا با علی امینی، نخست وزیر بسیار نرمخو، یا با جبهه ملی دوم، سازگاری مینمود. پهلوی دوم، حتی زمانی که صدای ملت ایران را شنید، باز حکومت نظامی اعلام کرد. شاهپور بختیار، در ۳۷ روز آخر حکومت خود، چه می توانست بکند؟ فراموش نکنیم سخن مرحوم دریادار مدنی را که به بختیار گفت: آیا تو می توانی مرا به وزارت کشور وارد کنی، تا مقام وزارت کشور را قبول کنم. زمانی که کل وزارتخانه اختیارش از دست حکومت خارج شده است؟
از یاد نبریم سخنان رزم آرا، از وزرای کابینیه شاپور بختیار، را در برنامهی مستندی که در ۲۲ بهمن ۱۳۸۸ از بیبیسی پخش شد. او گفت: هیچ تضمینی وجود نداشت که اگر بحران را از سر می گذراندیم، شاه باز به قدرت مطلقه باز نمی گشت. فراموش نکنیم که: شعارِ خدا, شاه, میهن تبدیل به شعارِ “انقلابِ شاه و ملت” نظام ۲۵۰۰ شاهنشاهی شد، چیزی که دیگر قانون اساسیی مشروطیت در میان این دو شعار گم شده بود.
قانون اساسی مفهوم مدرنی بود. رضا شاه و محمدرضا شاه پهلوی قانون را لوث کردند، و این سنت را به حاکمان بعدیی ایرانی انتقال دادند. ولیعهد آن سالها مشغول درس و بازی فوتبال بود. شاید آن روزها را به یاد ندارد. اما بسیاری میدانند که هر سال که ایشان به مرحلهای از تحصیل وارد می شد، نظام آموزشی تغییر می کرد. بسیاری از اعمال مثبت و درست برخی از وزرا و مقامات، به واسطهی خودکامگیی حاکمان، چه قبل و چه بعد از انقلاب، به چشم نیامده است، که نمونهاش، همان نظام آموزشیی مدرنی بود، که به دلیل استبداد و خود کامهگی، نتیجه نداد.
ما شاهد بودیم که مربیی تیم ملی ناچار بود مربیی تیم دبیرستان شاهزاده رضا پهلوی شود. همان گونه که محمد پنجعلی با برخی از مقامات دادستانی در حیاط زندان اوین فوتبال بازی می کرد. ولیعهد آن سالها سانت فوروارد تیماش بود. ایشان گل می زدند و تیمشان برنده می شد، و تلویزیون هم ناچار به پوشش برخی از این مسابقات بود. شاید به یاد ندارند که پدرشان گفت: هر کس عضو حزب رستاخیز نمی شود، می تواند از کشور خارج شود.
ولیعهد آن سالها شاید نمیداند که عباس هویدا و جمشید آموزگار، که قصد آن داشتند که اندکی نرمش در رفتار خود داشته باشند، با فشار دربار پهلوی، یا مانند هویدا منفعل، یا مانند جمشید آموزگار مچاله شدند.
داستانِ اصلاحپذیر بودن حکومت پهلوی ادعایی است که نقد فراوانی بر آن وارد است. اگر حکومت پهلوی اصلاحپذیر بود، چرا با دکتر مصدق، که اجرای قانون اساسیی مشروطه را می خواست، کنار نیامد؟
شاه، در آخرین مصاحبههایش هم تصریح می کند که، مصدق انگلیسی بود. مبنای اصلاح پذیربودن حکومت پهلوی، می باید رعایت قانون اساسیی مشروطه باشد، نه مقایسهاش با نظام فعلی. چرا که، اگر قانون اساسیی مشروطه اجرا می شد، نظام سلطنتی باقی می ماند، اما فراموش نکنیم که، مستوفیالممالک خوشنام، سیاست را زمانی کنار گذاشت که، از تحقیر رضاشاه خسته شده بود، و باز از یاد نبریم که، عَلَم، از قدرت مطلقهی پهلویی دوم می گفت.او با وجود این که مفهوم رشد ناخالص ملی را نمیدانست، در مورد مسائل پیچیدهی اقتصادی نظر میداد. شاه خودکامه آن سان مغرور شده بود که، در رامسر، و در حضور متخصصان برنامه پنجم، وقتی که به بلندپروازیی برنامه ایراد داشتند، انگشت در جلیقه، دستور اجرای برنامهای را داد که، به قول صفویان، یکی از کارشناسان برنامهی آن زمان، بوی خون میداد، همچنان که داد، و یکی از قربانیان آن، خود پهلویی دوم بود، و هزاران هزار نفر قربانی دیگر.
باید توجه داشت که، ولیعهد جوانِ آن سالها، چرا با معیاری دوگانه از نظام گذشته دفاع می کند. ایشان باید پاسخ دهد که، هر سنجشی از سلطنت پهلوی، باید مطابق با قانون اساسی، و قوانین مدنیی آن نظام باشد، که عملاً زیر پای پدربزرگ و پدر ایشان لگدمال شد. تحقیر روشنفکران، و ترساندن مردم، عاقبت مبارکی ندارد، همان کاری که حاکمان امروزی هم با مردم و روشنفکران می کنند. اما، انصاف آن است که، برای سنجش سلطنت پهلوی، معیار و عیار مناسب به کار گیریم. در این سنجش، نظامی که مدرنیسم را از بالا تحمیل کرد، اما نهادهای مدنیی سیاسیی مدرن را تحمل نکرد، نمی تواند قابل دفاع باشد.
فراموش نکنیم که، لگدمال کردن قانون، و تمایل به قدرت مطلقه شدن را، احمدشاه قاجار شروع نکرد، پهلویی اول شروع کرد، و پهلویی دوم آن را ادامه داد. این سنتِ ساختاری، بعد از انقلاب هم باقی ماند. هر کس را باید با گفتار و عملاش شناخت. آقای رضا پهلوی نباید سلطنت پهلوی را با رفتار حکومت فعلی نقد کند، این نوع برخورد، عوامانه است، و این خطر را ایجاد میکند که، هر مستبدی خود را با نقد مستبد دیگری توجیه کند. دفتر این حدیث تکراری را باید برای همیشه بست. چرا که، دموکراسیخواهی معیار مستقلی دارد، و عملکردها با آن سنجیده می شود. با این توضیحات، آیا میتوان گفت که حکومت پهلوی اصلاحپذیر بود؟ برای پاسخ به این سوال فرار به جلو کردن چارهی کار نیست.
تاریخ انتشار : ۰۰ / آبان / ۱۳۹۱
منبع : سایت ملی – مذهبی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ