آنکه که گفت : آری. آنکه گفت : نه!
نویسنده : سوسن شریعتی
موضوع : نامهای به آیندگان (چهار سال بر ما چه گذشت؟)
از آدمی که تصمیم گرفته است به هر قیمتی، بهرغم زمان و بهخصوص زمین، از سر لجبازی باشد و یا به قصد خودفریبی، امیدوار بماند و خوشبین باشد، منتظر سیاهنمایی نباید بود… از چنین آدمی با چنین روحیهای همواره میشنوی که: “انشاءالله گربه است”. او در پسِ هر شری، خیری میبیند. در پشت هر بحرانی، شکلگیری یک راهحل را نتیجه میگیرد. از خلال هر جنگ و جدالی، منتظر برملاء شدن حقیقتی است. از چنین آدمی با چنین روحیهای اگر بپرسی که مثلاً در چهار سال اخیر دیدی بر ما چه گذشت؟ عامدانه یکسری دستاوردهای درازمدت مثبت را میبیند. مراحلی ضروری برای گذار به وضعیتهایی مطلوب، برملاء شدن تناقضات و کاستیها، زدوده شدن توهمات و سرزدن پروژههای جدید. راه دموکراسی پرفراز و نشیب ما، چنین پیداست که از همین امیدزداییهای سنگر به سنگر میگذرد.
در سی سال اخیر، به جز آن آری بزرگ (رای به جمهوری اسلامی) و بهخصوص از زمانی که امر مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری از سوی مردم جدی، شدنی، و امیدوارکننده تلقی شده است (دوم خرداد ۱۳۷۶)، آرای مردم را در هر بار غالباً یک “نه” بزرگ تفسیر کردهاند: “نه”ای براساس یک امید (همان خرداد ۷۶) و یا نه از سر نومیدی (خرداد ۸۴) و در همه اشکال خواهان تغییر. “نه” به کاندیدایی شناختهشدهتر در برابر کاندیدایی کمتر شناختهشده. همیشه آن سلب از این ایجاب تعیینکنندهتر بوده است. گرچه در درون هر “نه”ای یک آری مستتر است، اما وضوح آن “نه” همواره از این آری بیشتر بوده است. شاید از همینرو است که انتخابات ریاست جمهوری هر بار شبیه حادثه میشود. قبل از هر حادثه انتخاباتی میشنویم که : “نتایج از قبل پیداست” و پس از حادثه میشنویم که “کی فکرش را میکرد”. همین استعداد رودست خوردن از خود، امر اجتماعی را غیرقابل پیشبینی، امیدوارکننده، و البته پر از پشیمانی میکند و در هر صورت، درسآموز. محدودیت انتخاب در میان کاندیداهای موجود شاید دلیل عمدهی این وضعیتهای غیرمترقبه است: بدبینی به نتایج از یک سو و ارادهای ناگفته برای سورپرایز کردن از سوی دیگر. مجبور به گفتن “نه” بیآنکه چشمانداز آن “آری” بزرگ، روشن باشد.
وجود محدودیتهای قانونی و نظارت استصوابی، خود موجب شکلگیری مکانیزمی پارادوکسیکال شده است: این بار کاندیداهای مورد تایید در هیئت منتقدان قدرت به میدان میآیند. تغییر امری است محتوم، اما در غیبت آلترناتیو و جابهجایی دموکراتیک، آنکه ضرورتاً متولی تغییر میشود، یکی از کاندیداهای موجود مورد تایید است و طبیعتاً همان کاندیدایی که به رقابت با آن که بر سر قدرت بوده است برخاسته. پارادوکس همین است: نظارت استصوابی در کنار ابزاری به نام انتخابات از یکسو و نیز حضور کاندیدای جدید در هیئت منتقد و خواهان تغییر از سوی دیگر، امر مشارکت را وسوسهانگیز میسازد، حتی اگر بدانیم که متولی تغییر خود همواره به نوعی متولی نظم مسلط نیز بوده است. مَثَل اَعلای آن همین انتخابات سال ۸۴ بود. دیسکور کاندیدای پیروز، دیسکور اپوزیسیون بود: افشاگرانه، رادیکال، پر تهدید و متهمکننده. در همه جا قدرت مسلط و شناختهشده متهم بود و در معرض افشاگری. اگر یک کلام از آن افشاگریها بر زبان دیگری رانده میشد، بیتردید متهم به سیاهنمایی و مشکوک به وابستگی بود. برای اولین بار بر صفحه تلویزیون میدیدی و از آن میشنیدی که دستاوردهایی که دولتهای پس از انقلاب به آنها مباهات میکردند به پرسش گرفته میشود: اقتصادی ویران، اخلاقی متزلزل، سیاستی در انحصار رانتخواران. (همان جرائمی که امروز خود به آن متهم است).
مگر نه اینکه آنچه دولت نهم از افتخارات خود میداند، ایجاد امید است. امید در دل کی؟ در دل همه نومیدان! نومید از کی؟ نومید از سردمداران. “امید به اینکه خدا را چه دیدی شاید این یکی، راه دیگری برود. کدام یکی؟ همانی که خود از سردمداران است…” این پارادوکس را پایانی نیست.
انتخابات دوره نهم را نیز به خصوص در دور دوم، میتوان براساس همان الگوی گفتن “نه” تحلیل کرد. انتخاباتی که در آغاز، همه از نتایجاش مطمئن بودند و بسیاری از نتایجاش سورپرایز شدند (کی فکرش را میکرد؟). چهره شناختهشده نظام موجب پیروزی چهره ناشناختهتر آن شد.
مقصود اینکه آنچه گذشت را همه میدانند، اما دستاوردهای ماندگار این تجربه چهار ساله را میتوان چنین برشمرد:
الف) قدرت در هیئت اپوزیسیون ظاهر شد و در برابر استابلیشمنت سیاسی مستقر برخاست و امکان صحبت کردن از یکسری موضوعات تابو را فراهم نمود.
ب) از آنجا که به نام مردم یا بهتر بگوییم به نام محرومان و آسیبدیدگان به میدان آمد، از وجود نوعی بحران در صفوف مردم و نیز مشروعیت نمایندگان آنان پرده برداشت.
ج) تذکری شد برای تجربه جوان دموکراسی، نشان دادن این امر که تا کجا اعتناء به هر یک از سه ایده محوری دموکراسی که عبارتند از “تساهل، عدالت و تفکیک قوا”، ضروری است.
د) رد صلاحیتهای گسترده به اتهام عدم التزام به قانون اساسی و نیز اسلام در انتخابات مجلس، پرسش از کیفیت قانون و تعریف اسلام را ضروری ساخت. آیا جامعه از قانون عبور کرده است؟ قانونی که شبیه شهروندان نباشد، خود موجبات عبور از آن را فراهم میسازد.
ه) تعریف پتانسیلهای جدید برای ریاست جمهوری و تاکید بر ضرورت در دسترس بودن سیاستمدار.
و) روشن شدن این واقعیت که هیچ قدرتی دیگر قادر نخواهد بود یکپارچه عمل کند و اتمیزه شدن مسیری محتوم و ضروری برای باز تعریف همگراییهای جدید و حرکتهای جمعی قابل اعتماد بعدی است.
در یک کلام، میراثی امیدوار کننده برای کسی که قرار است و یا مجبور است به هر قیمتی امیدوار بماند، میراثی گرانبها، البته به شرط آنکه دست به دست شود. اگرچه برای دست به دست شدن، هر بار گفتن یک “نه” بزرگ الزامی بوده است، اما…
قاصدِ روزان امیدوار، کی میرسد”آری”؟
تاریخ انتشار : نوروز / ۱۳۸۸
منبع : کتاب سی سال / جلد دوم / روزنامه اعتماد ملی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ