منوی ناوبری برگه ها

جدید

مراسمِ بزرگداشتِ دکتر شریعتی

درباره شریعتی
احمد قابل

.

نام مصاحبه : مراسمِ بزرگداشتِ دکتر شریعتی
مصاحبه با : احمد قابل
مصاحبه‌کننده : ــــــــــ
موضوع : ــــــــــ
مناسبت : بزرگداشتِ دکتر شریعتی
مکان : مشهد
گروه‌بندی : موافقان _ تشریحی


س : در سه دهه‌ی بعد از انقلاب، بسیاری معتقدند که شریعتی در انقلاب تاثیر‌گذار نبوده و بسیاری هم معتقدند که بوده است. شما فکر می‌کنید نقش شریعتی در انقلاب سال ۵۷ در چه جایگاهی است؟

ج : بدون شک مرحوم دکتر شریعتی در پدید آمدن انقلاب سال ۵۷ نقش واضح و روشنی داشت. افرادی که در انقلاب دستی داشتند، یا از یاران دکتر علی شریعتی و یا از شاگردان او بودند. اندیشه‌ی شریعتی آن‌قدر واضح در انقلاب حضور داشت که شعارهای خیابانی مردم، دانش‌آموزان‌، دانشجویان، و حتی اساتید دانشگاه هم به شعارهای عمومی‌ی راه‌پیمایی‌های آن زمان تبدیل شده بود. بعید می‌دانم کسی‌ نقش و تاثیر او در انقلاب را انکار کند.

س : پس از انقلاب سال ۵۷ و گذار از دوره‌ای که همه می‌توانستند اظهارنظر کنند، همیشه موضع رسمی‌ی حاکمیت در ایران انکار حضور شریعتی بوده است. فکر می‌کنید روی‌کرد آن‌ها نسبت به این انکار چیست؟

ج : من این را باور ندارم. چون همان زمان افراد مختلفی با روی‌کردهای مختلف در حاکمیت حضور داشتند مانند مرحوم دکتر بهشتی، آقای خامنه‌ای، آقای هاشمی رفسنجانی، و آقای موسوی که به بزرگی از او یاد می‌کردند. تا سال ۶۷ در موقع سالگرد او در رسانه‌ها از او نام برده می‌شد و برنامه‌ای برگزار می‌شد و با هیچ مزاحمتی هم روبه‌رو نمی‌شد.

درست است که سو استفاده‌هایی توسط گروه‌هایی مانند “سازمان مجاهدین خلق” از اندیشه‌های دکتر شریعتی صورت می‌گرفت. چون آن‌ها خود را به اندیشه‌ی او منتسب می‌کردند و چون حکومت با این گروه‌های خشونت‌طلب زاویه داشت، بنابراین روی حکومت هم نسبت به ذکر نام دکتر شریعتی تاثیر می‌گذاشت.

بعد از فوت آقای خمینی و روی کارآمدن آقای خامنه‌ای به عنوان رهبر، او در مقاطعی به کسانی که مخالف دکتر شریعتی بودند، میدان دادند. چاپ کتاب‌های او با دشواری‌هایی روبه‌رو شد، و خانواده و یاران او مورد بی‌مهری قرار می‌گرفتند. اما الان ضمن این‌که از او در رسانه‌ها یاد می‌کنند، مشکلی هم برای چاپ و نشر آثار او نیست. موجی که در ۳۱ سال انقلاب بوده، فراز و فرود داشته است. گاهی افرادی که دوستان دکتر شریعتی بودند از او یاد می‌کردند. گاهی هم افرادی که با او مخالف بودند غالب می‌شدند. چون تبلیغات علیه او هم زیاد بوده است و بعضی نیز از نوشته‌های او سو استفاده می‌کردند و به او تهمت‌هایی می‌زدند. چون این فرازو فرودها در پیش چشم من و افرادی مانند من صورت گرفته است، در مجموع احساس من این است که دکتر شریعتی حضور خود را به همگان تحمیل کرده و اندیشه و نام بلندش قابل حذف نبوده است.

س : بعضی از علما نظیر آقای “مصباح یزدی” با تکفیر با شخصیت دکتر شریعتی برخورد می‌کنند. در دوران پهلوی هم با جمله‌ای نظیر مارکسیست اسلامی برای دکتر شریعتی استفاده می‌شد. نقد آن‌ها بر تفکر شریعتی از چه ناحیه‌ای است؟

ج : آقای مصباح یزدی و افرادی نظیر او دچار دگماتیسمی در مورد اسلام هستند و جز سنت‌گرایان ظاهر‌گرا هستند و حاضر نیستند از ظواهر قدمی به اعماق اندیشه‌ی اسلامی بردارند. خودشان توان این را ندارند و می‌خواهند جلوی توانایی‌ها را نیز بگیرند. این‌ها نه تنها به دکتر شریعتی، بلکه به هر کسی که در حوزه‌ی دیانت نو‌اندیشی داشته باشد و قدمی در راه بسط اندیشه‌ی اسلامی بردارد و بین این اندیشه و اندیشه‌های جدید تقارن بدهد، بلافاصله به او اتهام می‌زنند.

البته بودند کسانی که ناآگاهانه و بدون دقت‌های علمی مسایل اسلامی را با مسایل مارکسیستی قاطی می‌کردند، اما به منزله‌ی این نیست که افرادی مانند دکتر شریعتی این‌گونه بودند. آن‌ها وقتی فردی را نپسندند، هر تهمتی را لازم می‌دانند به وی زده و با این دید سعی می‌کنند مخالفان دینی و سیاسی خود را از صحنه بیرون کنند.

روی‌کردهای قبل از انقلاب در مورد دکتر شریعتی دوگانه بود، و در روحانیت این‌گونه القاء می‌کردند که دکتر شریعتی فردی است که به اسلام پای‌بند نیست. اما حضور کسانی مانند آقای محمدرضا حکیمی، آقای مطهری، خامنه‌ای و دیگران این اتهام را دور می‌کرد. چرا که اگر این‌گونه بود، روحانیون و مسلمانان با او دوستی نمی‌کردند. صحبت‌ها و نوشته‌هایش صبقه‌ی اسلامی را نشان می‌داد و نمی‌شد او را خارج از دایره‌ی اسلام معرفی کرد.

آقای مصباح یزدی و افرادی نظیر او در تکفیر دیگران ید طولایی دارند. شاید آقای منتظری یا طالقانی را هم تکفیر می‌کردند. وقتی با این‌گونه افراد این‌طور برخورد می‌شود، انتظار نمی‌رو‌د که حرمت دکتر شریعتی را نگه دارند.

س : از جهت دیگر افرادی مانند دکتر عبدالکریم سروش هم با توجه به روی‌کردهای ایدئولوژیک و دیالکتیک دکتر شریعتی نقدهایی بر او وارد می‌کنند. درست است؟

ج : نقد بر هر اندیشه‌ای باید وارد شود. ممکن است استدلال ناقد محکم‌تر باشد و ممکن است دلایل فردی که مورد انتقاد قرا می‌گیرد محکم‌تر باشد. نقد به معنی‌ی بررسی‌ی اندیشه‌ی فرد است، و کسی که نقد می‌کند اولین چیزی که در نظر می‌گیرد احترام فردی است که مورد انتقاد قرار می‌دهد و حرف او را آن‌قدر معتبر شمرده و او را ارزش‌مند و موثر می‌دانسته که به میدان آمده تا حرف او را نقد کند. مگر این‌که در خود نقد عبارت‌های توهین‌آمیزی را به کار گیرد که نشان دهد او فقط برای تخریب شخص آمده است.

دکتر شریعتی فرد موثری بوده و در جنبه‌ی مثبت تاثیرات فراونی در جامعه‌ی ما داشته است، اما این به منزله‌ی این نیست که تمام اظهارنظرات‌اش غیر‌قابل نقد باشد و دلایل او تام باشد. خود من هم ممکن است در مواردی به اندیشه‌های او نقدهایی داشته باشم. بعد از این‌که نقد به جامعه‌ی علمی عرضه می‌شود، آن وقت مخاطبان هستند که با خواندن مطالب او و مطالب منتقدان باید داوری کنند و استدلال درست را بپذیرند. دکتر شریعتی در زمان حیات خود نسبت به نقدهایی که به او داشتند نگرانی نداشت. او از توهین‌ها و تهمت‌ها دل‌گیر می‌شد و موضع‌گیری می‌کرد.

او درس‌هایی که در مشهد در مورد اسلام‌شناسی داده بود را بازنگری کرد و نقدها را پذیرفته بود. به استاد محمدرضا حکیمی ماموریت داده بود که در بعد از حیات‌اش به بررسی چاپ و نشر آثارش بپردازد و اگر مشکلاتی داشتند آن‌ها را منتشر نکند. اما به دلیل حساسیت حاکمیت او خود را وارد این کار نکرد و کنار کشید، که من نمی‌دانم چرا این مسوولیت را انجام نداد. اما تاثیر اندیشه‌های دکتر شریعتی در جامعه‌ی اسلامی و ایمانی نسل جوان خیلی بیشتر از تبعات منفی است که هر اندیشه‌ای می‌تواند داشته باشد.

س : پس از سه دهه انقلاب در ایران در بحران خاصی قرار داریم. به نظر شما در جریان‌های اخیر که اعتراضات و اشکال مختلفی از دیدگاه‌ها وجود داشته، آیا دیدگاه‌های مرحوم دکتر شریعتی را در بین درخواست‌های مردم می‌توان احساس کرد؟ آیا دیدگاه‌های مرحوم دکتر شریعتی در بین نسل جوان متبلور است و یا تفاوت کرده و قرائتی از آن وجود ندارد؟

ج : اقتضای دهه‌ی ۷۰ یا ۸۰ میلادی یا ۵۰ و ۶۰ شمسی با اقتضای این مقطع کاملاً متفاوت است. اگر در آن زمان اطلاع‌رسانی کامل صورت می‌گرفت، شاید بهتر بود جامعه را نه به طرف انقلاب کامل و بنیادی، بلکه به طرف اصلاح می‌بردیم. ما به این نتیجه رسیدیم که وقتی تحولات اجتماعی سویه‌ی انقلابی به خود می‌گیرد، نمی‌تواند به تمام مقتدیات جامعه‌ی پس از انقلاب را پاسخ دهد. زیرا همه چیز را در مقطع اول ویران می‌کند و هنگامی که می‌خواهد جای‌گزین کند فرصت‌ها از دست می‌رود و خسارت آن بیش ار منفعت آن است.

بهترین گزینه برای تحولات اجتماعی “اصلاح” است و همیشه زمان و قابلیت مدیریت جامعه را در نظر می‌گیرد و به میزان توان ادعا می‌شود و قدم برداشته می‌شود. اما این اتفاق می‌افتد که در انقلاب سنگ‌هائی بزرگ را برمی‌دارند که عاقلان متوجه می‌شوند که نشانه‌ی نزدن است و به جایی نمی‌رسد. به نظر من گفتمان مرحوم دکتر علی شریعتی گفتمان انقلابی بود و کسانی که در سال‌های اخیر و ماجراهای امروزه می‌خواهند روحیات انقلابی را در جامعه ایجاد کنند به طور طبیعی از اندیشه‌های دکتر بیش‌ترین بهره را خواهند داشت. این به منزله‌ی این نیست که دکتر به اصلاح‌طلبی نمی‌اندیشید، ولی وقتی در باب اقبال، سلمان فارسی، و امیرالمومنین صحبت می‌کند نگاه‌های اصلاح‌طلبانه و گفتمان انقلابی و کلمات تند و براندازانه دارد.

پیروان دکتر شریعتی و کسانی که از جنبه‌های علمی مطالب او را بررسی می‌کنند، بر جنبه‌ی اصلاح‌طلبانه‌ی اندیشه‌های او انگشت می‌گذارند، و اگر خود او هم بود، همین کار را انجام می‌داد. تمام مبارزان هم‌راه و یاران او در جناح فکری اصلاح‌طلبانه هستند. در بین مذهبی‌ها مثل آقای میر‌حسین موسوی که از شاگردان او بودند گفتمان اصلاح‌طلبی دارند و تصورشان این است که تحول اجتماعی از نوع انقلابی خسارت دارد و نفع در این است که به سراغ آن نرویم.

هرچند جوانان با کلمات دکتر شریعتی نشاط پیدا می‌کنند، اما لازم است که اندیشه‌های دکتر شریعتی به صورت جامع دیده شود و قرائت اصلاح‌طلبانه که مقتضای رفتار صحیح زندگی سیاسی و اجتماعی در این روزگاران است را از دل اندیشه‌های او بیرون کشید و آن‌ها را متجلی کرد، که نسل جوان هم با مقتضیات زمان حرکت کنند.


تاریخ انتشار : ۲۹/ ۰۳ / ۱۳۸۹
منبع : سایت رسمی دکتر شریعتی

ویرایش : شروین یک بارedit


.

Print Friendly, PDF & Email

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

12 − 2 =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.