منوی ناوبری برگه ها

جدید

عاشورا، چكيده‌ی مواجهه‌ی تاریخی

سوسن شریعتی
سوسن شریعتی، روشنفکر نوگرای ملی ـ مذهبی

.

نام مصاحبه : عاشورا، چكيده‌ی مواجهه‌ی تاریخی از آدم تا كنون است، در برابرِ سه جلوه‌ی قدرت
مصاحبه با : سوسن شریعتی
مصاحبه‌کننده : زاگرس بهشتی
موضوع : ناگفته‌های کتاب “حسین وارث آدم” پس از ۴۳ سال


مقدمه :

پیش از انقلاب اسلامی ایران، در سال ۵۷، سه کتاب با موضوع عاشورا و انقلاب امام حسین منتشر شد، که سه زاویه‌ی دید پیشِ روی خوانندگان قرار می‌داد. “شهیدِ جاوید” صالحی نجف‌آبادی، “حماسه‌ی حسینی” (مجموعه آثار شفاهی شهید مطهری)، و “حسین وارثِ آدم” علی شریعتی… هر سه اثر، با محوریتِ امام حسین، نگاهی دیگر به قیام مولا حسین داشتند. از این میان، در کنارِ “حماسه‌ی حسینی”ی شهید مطهری، “حسین وارث آدم” دکتر شریعتی، جایگاهی در مخاطبان دانشگاهی یافت، مضافاً این‌که، با سه سخنرانی‌ی ثار، شهادت، و پس از شهادت تکمیل شد.

دکتر سوسن شریعتی، دخترِ دکتر علی شریعتی، در گفت‌و‌گو با شفقنا، ناگفته‌هایی از نگارش این کتاب را بیان کرده است.

مصاحبه :
س : بسیاری، “حسین وارثِ آدم” را، در میانِ آثار دکتر شریعتی، از حیثِ مفاهیمی که ایشان مطرح می‌کند، ادبیات آن، که یک ادبیاتِ شورانگیزِ هیجان‌آفرین است، و هم، از این جنبه که، در مجموعِ ۳۶ کتابی که از دکتر منتشر شده، چه در قالبِ سخنرانی، و چه در قالبِ دست‌نوشته، کتابِ متفاوتی می‌دانند. در محرمِ سال ۴۹، همان‌طور که خودِ دکتر در مقدمه‌ی آن شرح می‌دهد که: می‌خواستم روضه‌ای… خشمی در این کتاب نسبت به مخاطبینِ پیامِ امام حسین، که بیش‌تر از همه شیعیان هستند، وجود دارد. این، بخشی از کار است. بخشِ دیگرِ این کتاب، این است که، دکتر، منازعه و واقعه‌ی کربلا را، چکیده و خلاصه‌ی تمام درگیری‌های تاریخ، از فرعون تا خودِ امام حسین، باز با تاکید بر آن تثلیثِ قارون و بلعم و باعور (زر و زور و تزویر)، می‌داند. اولین پرسشِ مخاطبِ امروزی، که به کتاب مراجعه می‌کند، این است که، چه ضرورتی داشته دکتر این کتاب را بنویسد، و این موضوع را مطرح کند؟ ضرورت آن از کجا احساس شد؟ این کتاب و این موضوع، چه جایگاهی در پروژه‌ی دکتر دارد؟

ج : خیلی خوب است که دارید به حسین وارث آدم توجه نشان می‌دهید، زیرا، درباره‌ی شریعتی، بیش‌تر بر کتاب شهادت یا پس از شهادت تکیه می‌شود، و نیز، تفسیرِ او از فلسفه‌ی شهادت، یا به اصطلاح آن زمانه، استراتژی‌ی امام حسینی، که بعد خروجی‌هایی پیدا کرد: مثلِ تشویق یا ترغیبِ نوعی رادیکالیسمِ سیاسی، یا نوعِ مواجهه‌ی با قدرت. حسین وارث آدم، یک سال قبل از این دو سخنرانی ایراد شده است. حسین وارث آدم مربوط به سالِ ۴۹ است. مشخصاتِ این کتاب، در مقایسه با شهادت و پس از شهادت، را باید برشمرد: یکی این‌که مکتوب است. اکثر سخنرانی‌های شریعتی در حسینیه‌ی ارشاد شفاهی است (به جز چند مورد استثنایی: نیایش، آری این‌چنین بود برادر، و…). یادداشت‌هایی بر روی کاغذی می‌نویسد، و سخنرانی‌اش را آغاز می‌کند. حسین وارث آدم نیز جزو آن نادر سخنرانی‌های مکتوبی است که شریعتی پشت تریبون می‌خواند، و البته گه‌گاه، شرحی را بر آن می‌افزاید. دومین مشخصه‌ی این متن، این است که، تقریباً حجم پاورقی‌های آن با متنِ اصلی برابر است. مقصود این‌که، علی‌رغمِ نوعی شاعرانگی در متن، کاملاً با رفرانس حرف می‌زند، و به اصطلاح، با سند و مدرک(معرفی پرسوناژها، معرفی کتب مرجع، و…). سومین مشخصه‌ی این متن، این است که، اول شخصِ مفرد در آن خیلی فعال است. اگرچه این اول شخصِ مفرد در نوشته‌های شریعتی همیشه فعال است، اما، عمدتاً، در نوشته‌های کویریات، این را می‌توان دید. اما، در کتابِ حسین وارث آدم، اصلاً شروعِ آن با “من” است، از تنهایی‌ی اجتماعی‌ی خود صحبت می‌کند، و از این‌که، ۲۰ سال است صحبت می‌کند، اما، تنها و بی‌تریبون مانده است. چپ برای خود مجله، تئاتر، و جُنگِ ادبی دارد. مذهبی‌ی سنتی تریبون، منبر، پامنبری، و مسجد دارد، و… اما او، که نه این است و نه آن، مانده است معلق. مقصود این‌که، با شرحِ این احساسِ تنهایی، نوشته‌اش را آغاز می‌کند، و از همان آغاز، متن را وجهی تراژیک می‌دهد.

تاکیدِ چندباره‌ی شریعتی بر عاشورای ۴۹، و این‌که “عاشورای ۴۹ بود”، شکی نیست که ارجاع به تجربه‌ای شخصی هم هست. شریعتی، از این روش، در نوشته‌های دیگر هم استفاده می‌کند: در هم آمیختنِ زمان‌ها یا سمبلیک نشان دادن برخی تاریخ‌هایی که به زندگی‌ی شخصی‌اش بر می‌گردد. شده است تاریخ‌هایی را، که برای خودِ او، منشاءِ یک حادثه، یک تجربه، یا یک مواجهه بوده، طوری در یادداشت وارد کند، که گمان رود صحبت از یک اتفاق تاریخی است. در یادداشت‌های کویری‌ی شریعتی، از این تمهید، بارها استفاده شده است. حسین وارث آدم نیز، این حالت را دارد. مدام می‌گوید: عاشورای ۴۹ بود… امضای پایان متنِ “حسین وارث آدم” اسفندِ ۴۹ است. اعدام اعضای سیاهکل در ۲۶ اسفند اتفاق افتاد. آیا امضای این تاریخ ربطی به این حادثه دارد؟ مبارزه‌ی سیاسی شکل چریکی به خود گرفته، دستگیری‌های وسیعی از پاییزِ همان سال شروع شده، و… این‌ها، زمینه‌های سیاسی‌ی آن زمانه است، اما، در‌هر‌حال، فکر می‌کنم فقط اشارتِ بیرونی و تاریخی نیست، باید ربطی به یک تجربه‌ی شخصی نیز داشته باشد.

اما نکته‌ی دیگر : جنسِ سخن در نوشته‌ی حسین وارث آدم، و سخنرانی‌ی “پس از شهادت” است. در سخنرانی‌ی “پس از شهادت”، حتی آهنگِ کلمات، نشان می‌دهد که، او دارد لحظاتِ سنگینی را می‌گذراند. دوستی که در آن سخنرانی‌ی “پس از شهادت” حضور داشته، می‌گفت: اگر در سالن دماسنج می‌گذاشتید، دمای سالن، از نظر تنش و برافروختگی، به ۴۰ درجه می‌رسید. شریعتی آدمی نیست که به دلیل قایل بودن به ضرورت و اولویتِ کارِ فرهنگی و آگاهی‌بخشی، به آن قهرمانی‌ها بی‌اعتنا باشد. همین همدلی و احساسِ همبستگی است که سخنرانی‌ی پس از شهادت را، تا این حد، تکان‌دهنده، اثرگذار، و بسیج‌کننده ساخته است. در حضورِ جمع سخن می‌گوید، و شاید بگویند که از جمع و فضای عمومی اثر پذیرفته، و کلام‌اش رنگ و بوی تند و عاطفی گرفته. یعنی، اگر بخواهیم آن شور و تنش را در سخنرانی‌ی “پس از شهادت”، به حسابِ این فضا و این رابطه‌ی با مخاطبِ تحریک‌شده‌ی پس از اعدام‌ها بگذاریم، در مورد “حسین وارث آدم”، صدق نمی‌کند.

حسین وارث آدم در خلوت و تنهایی نوشته شده است، با این همه، همان تنش و شور را می‌بینیم. به نظر می‌آید، که وجه تراژیکِ آن یادداشت، محصولِ در برابرِ مخاطب قرار گرفتن و… نیست. خطابه نیست، نوشته است. این خطابه است که نیازمند فضاسازی است. حسین وارث آدم در خلوت نوشته شده است. سنتِ شریعتی، نوشتن است در یک نشست. این کتاب نیز، مشخص است که، در یک نشست نوشته شده است، کاملاً روحِ مطلب از صدر تا ذیل یکی است.

با این همه، در همین خلوت هم معلوم است که شریعتی درگیرِ همین بودن یا نبودن، و نیز، چگونه ماندن، است. در سال ۴۹، تازه یکی دو سال است که پای شریعتی به حسینیه‌ی ارشاد باز شده، هنوز خیلی از سخنرانی‌ها انجام نشده، یعنی شریعتی‌ی ۵۰ ـ۵۱ نیست. هنوز بخشی از وقت‌اش را به تدریس در دانشکده‌ی مشهد می‌گذراند. هنوز سخنرانِ تمام وقت در حسینیه نیست. کویر در همان سال چاپ می‌شود. این نویسنده‌ی کویر است که حسین وارث آدم را می‌نویسد. این تذکر لازم است. ادوارِ زندگی‌ی یک نویسنده را بر اساس جنسِ نوشته‌هایش تقسیم می‌کنند، که مثلاً، این دوره، در خود خزیده است، و آن دوره، اجتماعی و… دوره‌بندی‌هایی تفکیک‌شده از هم. جذابیتِ شریعتی این است که، در آنِ واحد، در همان لحظه، چندوجهی زندگی می‌کند. از همین رو، در یک سری مونولوگ‌هایی که از او به‌طور جداگانه به چاپ رسیده، از سوی بنیاد شریعتی، به این موضوع اشاره دارد.

پرسش‌گری فرضی از او می‌پرسد که: چگونه نویسنده‌ی کویر می‌تواند نویسنده‌ی شهادت نیز باشد، و این دو، چه ارتباطی به هم دارد؟ پاسخِ شریعتی خیلی زیبا است، می‌گوید: فقط کسی که از کویر گذشته است، می‌تواند بفهمد شهادت یعنی چه؟ یعنی، اصلاً این دو تجربه را، در امتدادِ هم می‌بیند. در حقیقت، تجربه‌ی عبور از کویر را، با تجربه‌ی شهادت، از یک جنس می‌داند (انسانی که با مرگ بازی می‌کند، و با عدم روبرو می‌شود). تعریفِ صرفِ سیاسی از مفهوم مرگ و نابود کردنِ خود ندارد، بلکه، نوعی مواجهه‌ی خیلی شخصی و فلسفی نیز از این موضوع دارد.

از این حاشیه که بگذریم، مشخصاتِ حسین وارث آدم، در مقایسه با شهادت نیز، همین است. در شهادت به مساله‌ی مردن در عصر نتوانستن و غلبه نیافتن می‌پردازد، و این‌که، شهید با مرگِ خویش، اگرچه بر دشمن پیروز نمی‌شود، اما می‌تواند رسوا کند. بحث، افشا کردن است. شریعتی استراتژی‌ی حمزه‌ای را از استراتژی‌ی حسینی تفکیک می‌کند. در این دوتاست که تفکیکِ شریعتی از دیگر پروژه‌های توجیه عملِ مسلحانه در آن سال‌ها، و تمایز آن، روشن می‌شود. از جمله با تفسیر صالحی نجف‌آبادی، که شهادت حسین را معطوف به کسبِ قدرت می‌داند. در میان گروه‌های چریکی‌ی آن زمان هم این بحث بوده است: عمل مسلحانه هم‌چون تاکتیکِ کسبِ قدرت، یا هم‌چون رد تئوری بقا، تاکتیکی برای شکستنِ تور اختناق از سوی پیشگام قدرت یا…

در چنین فضایی، تفسیرِ شریعتی قابل توجه است: انتخابِ مرگ به قصدِ افشاگری، در ادامه‌ی استراتزی‌ی آگاهی‌بخشی. از همین رو، کار زینبی و حسینی را در ادامه‌ی هم می‌داند. می‌گوید: کسی که برای کسب قدرت می‌رود، با خانواده و بچه نمی‌رود. کسی که با نیت کسب قدرت به مصاف می‌رود، می‌داند که با هفتاد نفر نمی‌توان با یک لشکر رو به رو شد. حتی مهم‌تر از شهادت، به نیمه‌تمام گذاشتنِ حج اشاره می‌کند، که نوعی گشودنِ قبله‌ی دیگری است. این‌ها بحث‌هایی است که در شهادت و پس از شهادت مطرح می‌شود .

حسین وارث آدم را باید پیش‌شرطِ فهمِ کتابِ شهادت و پس از شهادت دانست. حسین وارث آدم، متاثر از “زیارتِ وارث”، استخراجِ نوعی فلسفه‌ی تاریخ است. جنگِ مذهب علیه مذهب است. “نه” گفتن به همه‌ی جلوه‌های قدرت، که او سه‌گانه‌اش می‌خواند. به ارث رسیدنِ یک پرچم. می‌گوید نام علمی‌اش وحدت یا پیوستگی‌ی تاریخی است.

س : قرار بوده که کتابِ حسین وارث آدم، همین متن باشد، یا این‌که نه، یک ستون و یک خشت اول می‌شود برای شهادت و پس از شهادت و بینش تاریخی شیعه و فصول بعدی‌ی کتاب؟

ج : خیر، کنارِ هم چیدنِ متونی که به آن اشاره کردید، و تحتِ عنوانِ مجموعه آثار شماره ۱۹ به چاپ رسیده، به شریعتی ارتباطی ندارد. آنچه که در بازار، به عنوانِ مجموعه آثار، در طی‌ی این سی سال، عرضه شده است، توسطِ دفتر تدوین و تنظیم آثار شریعتی تنظیم شده است. این دفتر، پس از سال ۵۶ شکل گرفت. در آغاز، با نظارت دکتر حسن حبیبی، و در خارج از کشور، هفت شماره‌ی اولِ آن در آمد، و پس از انقلاب، با نظارتِ مستقیمِ پوران شریعت‌رضوی(همسر شریعتی). ملاکِ اصلی‌ی کنارِ هم قرار گرفتنِ متون، اشتراکِ موضوعِ مطالب بوده است، و نه تقدم و تاخرِ زمانی. گاه، نام مجموعه‌ی آثار، نامِ یکی از متونِ داخلِ مجموعه بوده، و گاه، یک نامِ کلی‌تری انتخاب می‌شده. مثلاً، مجموعه آثار علی عبارت است از کلیه‌ی سخنرانی‌های شریعتی درباره‌ی حضرت علی. شریعتی سخنرانی‌ای به نام علی ندارد. برعکس، گاه شده است که، یکی از سخنرانی‌ها، نامِ یک مجموعه باشد. مثلِ همین مجموعه‌ی حسین وارث آدم. البته، در شناسنامه‌ی هر متن، تاریخ سخنرانی یا دست‌نوشته ذکر شده است. مجموعه‌ی “حسین وارث آدم” توسط اکیپ مجموعه آثار چیده شد. مثلاً خودِ متنِ حسین وارث آدم مربوط به ۴۹ است، شهادت و پس از شهادت به ۵۰ و ۵۱ بر می‌گردد، و ثار به سال ۵۵. این‌ها سال‌ها بعد تحتِ عنوانِ حسین وارث آدم در دهه‌ی ۶۰ به چاپ رسیده است.

س : پرسش بعدی درباره‌ی عنوان این کتاب است. شریعتی امام حسین را می‌برد به سرچشمه‌ی حیات ـ که حضرت آدم باشد ـ وصل می‌کند. عنوانِ کتاب نیز عنوانِ تکان‌دهنده‌ای است. سوال این است که چرا حسین، وارثِ آدم می‌شود؟ متن را کالبدشکافی کنیم. البته ایشان توضیح می‌دهد، اما می‌خواهم به زبان ساده‌تر و امروزی‌تر بیان شود که، چرا زندگی، مبارزه، و شهادت امام حسین، و آن رسالتی که به عهده دارد، از حضرت آدم گرفته شده است؟

ج : شریعتی، در آغازِ این نوشته می‌گوید که، متن متاثر از زیارتِ وارث است: “سلام بر تو‌، ای وارثِ آدم”… روشِ شریعتی در برخوردِ با متونِ مذهبی، روایات، و سنن، قابل توجه است: استخراجِ پتانسیلِ نهفته‌ی در متن، قبل از ورود به صحت و سقمِ سند و متن. خود می‌گوید که، این روش را، از ژاک برک، اسلام‌شناسِ فرانسوی، آموخته‌ام. حتی شایعات گاه خود بیانگرِ حقیقتی هستند. به عنوانِ مثال، در موردِ امامِ غایب نیز، به این موضوع اشاره می‌کند. می‌گوید: ما کار نداریم که اصلاً این روایتی که همسر امام یازدهم مسیحی بوده، پرنسسِ بیزانسی بود، اصلاً وجود دارد یا ندارد؟ و امامِ یازدهم واقعاً با یک پرنسسِ بیزانسی ازدواج می‌کند یا خیر؟ اما، بحث بر سر این است که، حتی اگر این روایت واقعیت نداشته و جعل باشد، نشان‌دهنده‌ی نوعی پتانسیل در بحثِ مهدویتِ شیعی است، که آشتی ادیان است، زمانه‌ای که ادیان در کنار هم می‌نشینند، نمادین می‌شود در تولدِ “مهدی”. بنابراین، ما به پشت پرده‌ی این ماجرا، و چرایی‌ی ساخت چنین شایعه‌ای، کار داریم. به‌طور کلی، این روش شریعتی است: تصفیه‌ی منابعِ فرهنگی، و استخراجِ پتانسیلِ نهفته‌ی در متون. تکیه بر یک متنِ آشنا برای مخاطب، و هدایتِ او به سمتِ افق‌های جدیدِ فهم.

در ادامه‌ی همین نگاه است که، به سراغِ زیارتِ وارث می‌رود. این دعا را بهانه‌ی می‌کند تا تداومی را نتیجه بگیرد. این متن، این‌گونه آغاز می‌شود: “سلام بر تو‌، ای وارثِ آدم، برگزیده‌ی خدا! سلام بر تو‌، ای وارثِ نوح، پیامبرِ خدا!…” و از آخر وارثِ علی. بر اساس این متن، اصلِ وراثت را استخراج می‌کند، وراثتِ مبارزه علیه ظلم در طولِ تاریخ. با همین نگاه است که نتیجه می‌گیرد که مبارزه‌ی امام حسین را نباید صرفاً معطوف به جنگ قدرت با یزید تلقی کرد. یک فلسفه‌ی تاریخ است که اینجا نمادین شده است. شریعتی سعی می‌کند، که به تراژدی‌ی کربلا، رویکردی فلسفی داشته باشد، و آن را مواجهه‌ای تاریخی، با سه رکنِ قدرتِ “زر و زور و تزویر” بنامد. روشِ دیگرِ شریعتی، در بازخوانی‌ی تاریخ، این همانی‌ی کردن با عصرِ حاضر نیز هست. از همین رو، در همین متن، تنهایی‌ی امام حسین را، به تنهایی‌ی روشنفکرانِ مذهبی‌ی عصرِ خود، و تلاش‌شان برای ارائه‌ی نگاهی متفاوت، نزدیک می‌کند.

امام حسین، به عنوانِ نمادِ اسلامِ راستین، در برابرِ یک سیستمِ مذهبی ایستاده است. تصمیم امام را در نیمه تمام گذاشتنِ حج، و تغییر قبله، و به سوی مرگ رفتن را، همگی، در همین راستا، توضیح می‌دهد: مصاف با دشمنی که در سه جبهه‌ی زر وزور و تزویر خود را نشان داده است. مذهب علیه مذهب، که معتقد است معنای فلسفه‌ی تاریخ در اسلام است.

چرا آدم؟ می‌خواهد بگوید که ایستادن در برابرِ این سه جلوه‌ی قدرت، ریشه در یک گذشته‌ی خیلی طولانی دارد، و همواره ادامه نیز خواهد داشت، تا امروز، که به ما می‌رسد. اتفاقی که در عاشورا می‌افتد، در حقیقت، چکیده‌ی مواجهه‌ای تاریخی است، که از آدم تا کنون، در برابرِ سه جلوه‌ی قدرت، همیشه انجام گرفته است، و حقیقتی، که همواره قربانی‌ی این سه است.

س : این نخستین بار است که سه‌گانه‌ی قدرت را معرفی می‌کند؟

ج : مطمئن نیستم. اما می‌توان گفت که، برای اولین بار، در این متن است که، به‌طور مبسوط، این سه‌گانه را، تبارشناسی می‌کند. جایی، در همین متن، می‌گوید: “باز همان تثلیثِ همیشه و همه وقت”. معلوم است این یک کشف تازه برای او نیست. احتمال می‌دهم در دروس اسلام‌شناسی، یا وی‍ژگی‌های قرونِ جدید، که سلسله دروسِ شریعتی در دانشکده مشهد است، و درنتیجه، به قبل از این سخنرانی برمی‌گردد، این سه‌گانه مطرح شده باشد. باید کنترل شود، اما به هر حال می‌توان گفت که، این بار، با دقتِ تاریخی‌ی بیشتری، زیارتِ وارث را بهانه کرده، تا این سه‌گانه را شرحِ بیشتری دهد. همان‌طور که، در آغاز هم، اشاره کردم، در این نوشته، مثلِ بسیاری از نوشته‌های او، باید ردِ پایی از تجربیاتِ شخصی‌ی او را هم دید. در این نوشته البته، او صراحتاً، به این تجربیات، اشاره می‌کند. می‌گوید: برخلافِ تصور، در یک جامعه‌ی مذهبی، روشنفکرانِ مذهبی بیش‌تر و زودتر از دیگران ایزوله می‌شوند، و به آن‌ها حمله می‌شود. می‌دانیم که، از سال ۴۹، حملات به شریعتی، از سوی برخی از چهره‌های روحانی، آغاز شده است، که البته، در سال ۵۰ـ۵۱، اوج می‌گیرد. حساسیتِ اطلاعاتِ ساواک نیز، بیش‌تر از قبل است، و طبقِ کتابِ “شریعتی به روایت اسناد ساواک”، کنترل‌ها فشرده‌تر است. از سوی روسای دانشکده تحتِ فشار است، و… همین است که، خود را تنها می‌بیند، و به شکل پوست و گوشت و استخوانی، خود را در محاصره‌ی این سه ضلع می‌بیند.

س : شهادت و پس از شهادت چه ارتباط ارگانیکی با حسین وارث آدم دارند؟

ج : چنانچه اشاره شد، به نظر می‌آید که، پیش‌شرطِ فهمِ سخنرانی‌ی شریعتی درباره‌ی شهادت، و نیز پس از شهادت، نوشته‌ی حسین وارث آدم است. برای فهمِ این موضوع، که مبارزه با قدرت و سلطه، در همه‌ی اشکالِ آن، زر و زور و تزویر، مستلزم داشتنِ یک نگاهِ تاریخی ـ فلسفی است، و نباید محدود به چشم‌اندازهای کوتاه‌مدتِ سیاسی باشد. مردن، یکی از راه‌های این مبارزه است، در کنارِ راه‌های دیگرِ مبارزه، برای رهایی از زیرِ این جلوه‌های سه‌گانه‌ی قدرت. مردن، نه برای این‌که مرگ زیبا است (بسیاری شریعتی را مرگ‌اندیش می‌دانند)، نه برای این‌که تئوری‌ی بقا از مد افتاده است، و در ردِ آن رساله نوشته می‌شود (رساله‌ی امیر پرویز پویان)، نه راهی برای کسبِ قدرت (استراتزی حمزه‌ای)، بلکه، در ادامه‌ی آگاهی‌بخشی.

در موردِ شریعتی نیز، دو گونه می‌توان تفسیر کرد: یکی این‌که بگوییم، شهادت و پس از شهادت، یک پرانتز، یک اتفاق، یک همبستگی‌ی عاطفی است با نیروهایی که دارند در آن سال‌ها می‌میرند، در حقیقت، آپاندیسی است، و جزوِ استراتژی‌ی شریعتی محسوب نمی‌شود، یا این‌که برعکس، شهادت دعوتی است به گرفتنِ سلاح در آن سال‌ها. بدیهی است که، نمی‌تواند دومی باشد. نه تنها، به این دلیل که، شریعتی قبول ندارد که بتوان با گرفتن سلاح با آن جلوه‌های سه‌گانه‌ی قدرت در افتاد، بلکه، به این دلیل که، صراحتاً علتِ بعیدِ عقب‌ماندگی‌ی جامعه را استحمار می‌داند. در طرحِ پروژه‌هایی چون تصفیه‌ی منابعِ فرهنگی، پروتستانیسمِ اسلامی، و… حتی “چه باید کرد؟”، هیچ نشانی از این‌که شریعتی دارد خیزِ نظامی یا مسلحانه برمی دارد دیده نمی‌شود (مثلاً برای جلبِ افکارِ عمومی‌ی جوانان). در ادامه‌ی همین نگاه است که شریعتی به نقدِ مبارزه‌ی مسلحانه می‌پردازد (در سال ۵۵، در نوشته‌ای به نام دریغ‌ها و آرزوها). می‌شود پرسید که: پس سخنرانی‌ی شهادت و پس از شهادت را باید چگونه فهمید؟ به‌خصوص، وقتی با آن همه خشم بر زنده‌ها می‌تازد؟ ردِ تئوری‌ی بقا؟ مردن، هم استراتژی، هم تاکتیک؟ برای به دست آوردن دل‌های آتشفشانی‌ی مخاطبانِ جوان‌اش؟

شهادت ابزاری است برای افشاگری، در ادامه‌ی استراتژی‌ی آگاهی‌بخش. شریعتی هم‌چنان به مبارزه‌ی فرهنگی‌ی درازمدتِ آگاهی‌بخش، علیه سه وجهِ قدرت، با تقدمِ مبارزه‌ی فرهنگی، معتقد است. همان که می‌گوید: استحمار است و استحمار است و استحمار… هم‌چنان آن را اولویت می‌داند، و در درازمدت آن نگاه را دارد، اما، معتقد است که، در ادامه‌ی این مبارزه‌ی آگاهی‌بخش (قلم زدن، نوشتن، اندیشیدن، تئاتر و…)، مردن نیز می‌تواند ابزاری برای افشاگری و آگاهی‌بخشی باشد.

س : دکتر تثلیثِ زر و زور و تزویر را مطرح می‌کند، و بنابر آن، قیامِ امام حسین را از نظرِ فلسفی تبیین می‌کند. بعد می‌آید در شهادت و پس از شهادت، از نظر تاریخی، و حتی ادبی نیز، به آن می‌پردازد. پایانِ پس از شهادت یک جمله دارد “آن‌ها که رفتند، کاری حسینی کرده‌اند، آن‌ها که ماندند، باید کاری زینبی کنند، وگرنه یزیدی‌اند”، اینجا یک تثلیث جدید، در مقابلِ آن تثلیثی که این‌همه درباره‌ی آن حرف زد، و آن را تبیین کرد، باز می‌کند. این تثلیثِ پایانی و نتیجه‌گیری، یا بخواهیم چکیده‌ی بحث را بگوییم، این‌همه توضیح داد که، به این تثلیثِ پایانی برسد که: ” آن‌ها که رفتند، کاری حسینی کرده‌اند، آن‌ها که ماندند، باید کاری زینبی کنند، وگرنه یزیدی‌اند”، که در آنجا خود نیز می‌گوید که هر انقلاب دو چهره دارد، خون و پیام، بعد حتی اشاره می‌کند، و می‌گوید اگر زینب نبود، پروژه‌ی حسین ناتمام می‌ماند، به صورت کد به آن‌ها اشاره می‌کند، اما نهایتاً و جمله‌ی پایانی‌اش این است.

ج : این یا آنی که در این جمله هست، برمی‌گردد به همان نگاهِ تاریخی‌ی شریعتی. و مهم‌تر از همه، تشخیصِ صحیحِ جهت. می‌گوید جهت است که به همه‌چیز معنا می‌دهد (در بحث حر نیز همین را می‌گوید. تغییر جهتی که حر را از یک وابسته‌ی به قدرت، بدل به یک آزاده می‌کند). جبهه‌ای که نمادِ آن حسین است، جبهه‌ای است که از آدم تا کنون، نمادِ نه گفتن به قدرت در همه‌ی جلوه‌هایش است. نه فقط در جنگِ قدرت، بلکه، اساساً این “نه” گفتن، برای شدنِ انسان، “بدل شدن به سوژه”، ضروری است. آزاد شدن از همه‌ی زندان‌های تاریخ و طبیعت و جامعه. در خودسازی‌ی انقلابی هم به مبارزه‌ی اجتماعی، هم‌چون یکی از راه‌های آزاد شدن، تکیه دارد. انسان، به میزانی که این “نه” گفتن را می‌آموزد، و تجربه می‌کند، موجودیت می‌یابد. شریعتی می‌گوید: در هر دوره‌ی تاریخی، در هر جا که هستی، باید تکلیف‌ات را مشخص کنی، که به کدام جبهه تعلق‌داری، و تا چه حد توانایی‌ی گفتن “نه” را داری. حتی “نه” گفتن به اراده‌ی الهی.

برای همین، می‌گوید: کسی نمی‌تواند شهادت را بفهمد، مگر از کویر گذشته باشد. کویر، یعنی عبور از برهوتی، که به دلیلِ “نه” گفتن، به آن افتاده‌ای. مواجهه با کویر، مانندِ مواجهه با مرگ، هر دو، برای انسان امکانی است برای کشف سرحداتِ آزادی‌ی انسان، و الزاماْ به معنای تشویقِ فرهنگِ مرگ نیست، بلکه، نوعی آزمایشِ آزادی است. بودن یا نبودن نیست، چگونه بودن است. تا از کویر نگذشته باشی، شهادت را نمی‌فهمی. زندگی یعنی عقیده و جهاد. عقیده و جهاد، معنای صرفاً محدودی، که در سال ۵۰ فهمیده شده، نیست، به این معنا است که، زندگی یعنی مدام فرارفتن از خود، به عقب راندنِ مرزها، برای این‌که خالقِ وضعیتِ جدید باشی. همین جمله‌ای که از شریعتی نقل شد، با جمله‌ی پایانی‌ی شریعتی در کویر، از یک جنس است. می‌گوید: بر می‌گردم. جهانی خواهم ساخت، که در آن، من و خداوند، دست اندرکارِ خلقتی دیگر باشیم. در حقیقت، قرار است جهانی خلق شود، که این بار، انسان و خدا، با هم‌دیگر، دست اندر کارِ خلقِ آن هستند. صحبت از انسانِ خالقی است که مدام دست اندرکارِ خلقِ جدید است، از طریقِ به چالش کشیدنِ همه‌ی قدرت‌ها. از همین رو، مهم است که، در کجا نشسته، و به کدام جبهه تعلق دارد. به این معنا، همیشه عاشورا است، و همیشه کربلا. صحبت از یک مواجهه‌ی مدام است، برای چگونه بودن، و نه بقای به هر قیمت. در همین کویر است که می‌گوید: اگر، درد، بودن یا نبودن بود، که آسان بود. درد، چگونه بودن است. انسانی که هبوط را می‌پذیرد، مرگ را نیز می‌پذیرد. یعنی با مرگ هم شوخی دارد. به همین دلیل، شهادت برای شریعتی، در ادامه‌ی آگاهی‌بخشی است. یک نوع فلسفه‌ی تاریخ، و البته، فلسفه‌ی زندگی نیز.


تاریخ انتشار : ۷ / آذر / ۱۳۹۱
منبع : پایگاه بین‌اللملی همکاری‌های خبری شیعه

ویرایش : شروین یک بارedit


.

Print Friendly, PDF & Email

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 − 4 =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.