منوی ناوبری برگه ها

جدید

شریعتی و شریعتیسم

درباره شریعتی
محمود نکوروح

.

نام مقاله : شریعتی و شریعتیسم
نویسنده : محمود نکوروح
موضوع : ــــــــــ
گروه‌بندی : موافقان _ انتقادی



این روزها همه‌جا سخن از شریعتی است که معلم انقلاب نامیده میشد معلمی که شاگردانش به باز بینی نظراتش می‌پردازند، معلمی که بعد از انقلاب ایده هایش بتدریج ودرعمل به ضد آن تبدیل شد وامروز نیاز به تحلیل علمی وبیشتر جامعه‌شناختی دارد. بنظر من شریعتی اگر امروز بود شریعتی آنروزگاران “دهه چهل و پنجاه” نبود، که حتی ازنزدیکانش تا یاران برجسته‌اش که دانشگاهی‌اند هایدگری وفردیدی شده‌اند ” روزنامه اعتماد شنبه ۲آذر. که بعد از همه حرفها گرفتار یأس فلسفی شده وبه درستی گفته اند: اسیر نوعی انحطاط تاریخی هستیم” و…در بستر اختناق چون گذشته‌های از دست رفته هنوز به مرحله تولید اندیشه نرسیده‌ایم” درحالیکه امیدها غیر ازا ین بود.

همان‌گونه که بازرگان اگر بود امروز دیگر مهندس بازرگان دهه جهل و پنجاه و حتی اوایل انقلاب اسلامی نبود که البته خودش صادقانه در نهایت اعتراف کرد، که چقدر “ایدالیسم بودیم” خاطرات عبدالعلی. چنان‌که گفته‌اند “او صداقت‌مدار بود” و نه سیاستمدار، که ما بانوعی “ماکیاولیسم” بومی روبرو شده بودیم. اگر کسانی هنوز دنبال نقطه نظرات شریعتی و…بوده بخاطر آنست که “ما برجای مانده‌ایم” و در دهه چهل در جا می‌زنیم، در حالی که دنیا در این مدت فرسنگ‌ها جلو رفته است. چنان که نسل عوض شده وبخاطر تحصیلات عالی، رشدارتباطات وتجربه انقلاب اسلامی تو سط نسل پدران هشیارتراست. که دیگر نمی‌شود ازادی را از ان دریغ نمود.

شکافی که میان دو نسل در فرصت‌هایی به یکباره خود را نشان می‌دهد. نسلی که البته روشن‌فکر خود را دارد که بیش‌تر دانش آموخته‌ی مدرنند که در “آکادمیسم و ژورنالیسم” خود را نشان می‌دهد. منتها این نسل بیش‌تر به نقد “واقعیت‌ها” پرداخته و تجزیه تحلیل آن تا شاید به آرمان‌های نسل قبلی که “آزادی و عدالت “بود برسیم، آرمانی که پیوسته در مدت یک قرن به “لطایف‌الحیل” به تأخیر افتاده است. منتها نسل پدران را به خاطر عدم شناخت شرایط و “فرصت‌ها” نمی‌بخشند. هدف انقلاب اسلامی در درجه نخست همین امر “پیشرفت ” بود که یکی از اصلی‌ترین شعارهایش “آزادی” بود. فقدان آن عامل اصلی عقب‌ماندگی کشور ما است. در آزادی است که انسان با بر نامه‌ها ودید گاههایش شکوفا می‌شود وجوامع به پیشرفت وتوسعه می‌رسند. منتها قبل از انقلاب شریعتی توسط عده‌ای ومنجمله گروههایی ازجوانان وطلبه‌ها و…بیکباره تبدیل به نوعی اسطوره و راهکار انقلابی تا “شریعتیسم” شد، البته در فضایی بسته وفاقد هرگونه نظر واندیشه رهاییبخش که او “سوسیالیست خداپرست” بود که ” آزادی وعدالت” را توامان مطرح میکرد. که بدان پرداخته نشد. درجامعه‌ای که قرن‌ها “آزادی وعدالت”ازمفهوم وکلام فراترنرفته بود. وبازهم نرفت.امری که نیاز به تغییر نگاه برای اجرای این ایده‌ها داشت. به همین دلیل شریعتی عامل عقب‌ماندگی کشوررا “حاکمیت یک اندیشه، یک مکتب، و یک عقیده” می‌دانست. و به نهادینه کردن یک اندیشه و عقیده به هر شکل و بهانه معترض بود.

عده‌ای انتظارداشتند کار اونوعی “پروتستانتیسم اسلامی” باشد درحالیکه تاآنجا که من اطلاع دارم خود او دراین مورد چیزی نگفته است اگر هست من ندیده‌امـ بعلاوه شرایط مابااروپای قرون وسطا تفاوت عمده دارد که آن‌ها “فلسفه”داشتند ومانداشتیم – ثانیاًپروتستانتیسم ازدرون کلیسا توسط اهل کلیسا انجام شد که شریعتی نبود – ثالثاً “ادامه دهندگان پروتستانتیسم فیلسوفانی چون – کانت – هگل – تا هلدرلین شاعر درآلمان بودند”هاینز ویسمن فیلسوف آلمانی معاصر حاصلش دران مقطع “روشنگری ومدرنیته تا پایان تاریخ شد”رابعا ـماکس وبر جامعه‌شناس این امررا “تئوریزه” نمود که زمینه سازتوسعه ونظام سرمایه وتکنیک تا امپریالیسم شدو…. دراصل گفتمان “پروتستانتیسم” مبتنی بر آن بود که این انسان است که خودرا می‌سازد وکلیسا قبول نداشت، تا در سال ۱۹۱۱ پذیرفتـ حاصلش رشد فلسفه در آلمان و در فرانسه “فرماسیون” که به تربیت تکنوکرات و رشد و توسعه منجر شد” هاینز ویسمن.

بعضی از این موارد را می‌شود از قرآن مجیدبا اندکی تعمق بدان رسید.وروحانیونی که در انقلاب مشروطه نقش تآاریخی بازی کردند بدان عمل نمودند وگرنه آن انقلاب هم پیروزنمیشدتا جاییکه زنده‌یاد مهندس سحابی در همایش مشروطه درجامعه زنان وجمع ملی مذهبی‌ها گفت “انقلاب مشروطه از انقلاب اسلامی انقلاب‌تر بود” ووقتی درجمعی دیگر دردارآباد مرکز دایره المعارف اسلامی از سوی حجته الاسلام “معادی خواه” مورد اعتراض قرار گرفت گفت “حداقل در آن انقلاب قانون مدنی و….مورد تصویب قرار گرفت ومدرس تأیید نمود ولی شما چی.؟..همه را زیر پا گذاشتید “پایا ن تاریخ ما” انقلاب مشروطه بود که از نظام قبایلی فراتر رفته شهری شدیم در هر صورت با مجلس و دولت و… روبروشدیم که تا کودتای رضاخان و… مشروطه تعطیل شد بعد در جنبش ملی شدن نفت تجدید شد و با کودتای ۲۸مرداد مجدداً تعطیل گردید تا انقلاب اسلامی که بتدریج به قبل از قاجار پرتاب شدیم. امروززمان دیگر شده و…، انسان دررابطه با حقوق تعریفی دیگر یافته، در حالیکه در گذشته تعاریف بیش‌تر ” ایدئولوژیک ” بود ومعطوف بیک انقلاب رهاییبخش که تجربه انقلاب نشان داد با این ساختار‌ها که بازتولید میشد نتیجه معکوس شده وباانقلاب ” رهایی ” تعلیق به محال بود.

ساختا رشکنی هم نیاز به حرفی ” نو” داشت که از منظر امروز نداشته‌ایم.چه فضا پیوسته بسته بود ازینروشریعتی به کویرحتی درزمانه خود رسیدودرزمانه ما درشهرها با درآمد نفت واقتصاد رانتی و….بیشتر به “مرداب” ولجن رسیدیم. اگر شریعتی بود با شناختی که من از او داشتم بیش از همه این ” بر جای ماندن ” را بر نمیتابید. که او گناه بزرگ‌اش فراتر رفتن در تمام حوزه‌ها به‌ویژه مذهب از ” استنباطات گذشتگان ” بود که حتی بدوهم گفته شد۱. ولی او بدرستی این امررا حق هرکس ومنجمله “خود ” میدانست وبه ضرورت آن‌را دریافته بود، که او متعلق بدوران مدرن است، آگاهی را در پژوهش‌های تاریخی می‌جست، نه در ” استدلالات کلامی “وتوجیه آنچه بوده وهست.بنپظر من او میان سنت ومدرنیته که روشنفکران ما همه بدان مبتلا بودند سرگردان بود.که درهردو ما دربن بست بودیم هنوزهم هستیم شاید عوارض مرحله گذار است. ایدالیزه کردن بیش از حد گذشته‌های دور اشتباه اوبود که کتاب “گفتگوهای تنهایی” راآخر کار نوشت. اوبیشتر در جستجوی ایمان آگاهانه ” تجربی ” بود. امروز تبعات ایمان نا آگاهانه را در همه جای زندگی احساس می‌کنیم. که گاهی هم بیش‌تر سیاسی است، همه اینهانیاز به “تغییر”دارد. حتی اوروزی درحسینیه ارشاد دربرابر سوال یکی از شاگرادان معترضش گفت که ” من در یخچال نبوده‌ام که تغییر نکرده باشم ” نقل به مضمون. وچرا فراتررفتن از ” مذهب ” زیرا که با خرافات آن‌چنان درهم تنیده که حداقل تصفیه‌اش کار همه کس نیست. البته این ” تصفیه ” مدافعین ومتولیان خودرا هم بعد از انقلاب پیداکرد، زیراکه برای عده‌ای ” روزی رسان ” شده وبرای گروههایی ابزار قدرت وسیاست به‌ویژه قدرت فرهنگی وباز تولید خرافات (که هر مفهومی را، یا در قالب منافع ومصالح خود تعریف کرده، یا ببهانه ” ارتداد وشرک “و… پس میزند)، بهمین دلیل التقاطش با قدرت وسیاست فاجعه بار است. به‌ویژه که بخشی ازطبقه حامی آن بروز نیست. امری که بعضی روحانیون د رانقلاب مشروطه خوب فهمیدند” آخوند خراسانی، آیت اله نایینی: و.مدرس ودرزمانه ما طالقانی وبرادران زنجانی و…

سی و چنذ سال از انقلاب گذشته است دقیقاً یعنی حیات چند نسل با تمام تجاربش، ناکامی‌هایش، و شاید اندک موفقیت‌هایش درحوزه فرهنگی که ما اگر تعمق کنیم شاید ” قرن‌ها ” جلو رفته ایم، از خواب ” ایدالیسم شرقی ” ومذهبی بیدار شده و داریم کم‌کم بخودمان میاییم که شاید از قید اسطوره‌ها وکلی بافیها رها شویم.. ” انقلاب قبل از آگاهی را تجربه کرده‌ایم “ـ کا ش شریعتی بودومیدید – که حداقل اگر خوش بین باشیم تبعاتش در نهایت ” میلتاریزه شدن و.خرافاتی‌تر شدن سیاست ومدیریت ” امور است، امری که دهه‌ها قبل هم ببهانه تاریخ باستانی وسنت دینی ما وجودداشت، یعنی در عمل به‌جای اول بر گشته‌ایم وشاید یکی دوقرن هم عقب‌تر.. زیرا که آزادی اندیشه وبیان و روشنفکر وحق انتقاد و….نداریم. که این‌ها “مقدمات” توسعه وپیشرفت است. عملاً دین به خاطر شرایط امروز به حوزه‌ی خصوصی رفته است.. امروز جامعه ” از کلی بافیها ” خسته شده واز ” آرمانسرایی‌ها ” بستوه آمده. وشکافهای فرهنگی تا اقتصادی بیداد می‌کند. دردنیاهم دوره ایدالیسم ورمانتیسم به‌سر آمده. تعریف وتحلیل ” رالیسم ” وواقعیتها نگرشی دیگر می‌طلبد امروز بیش‌تر نظرها معطوف به ” رالیسم انتقادی” وخرد جمعی است تا به تحلیل واقعیت‌ها پرداخت. توسعه وتکامل در گروی همین تحلیل وسپس “تغییر” است البته نه در کشوری که تیراژکتاب با هفتاد میلیون جمعیت از هزارتا بالا ترنمیرود وروزنامه‌ها با تیراژاندک مرتبا ضرر می‌دهند، زیرا که سانسور اخبار ومطالب فرصت نواوری وطرح ایده‌های نورا از همه گرفته است، حتی ” خود سانسوری ” که مانع اصلی تولد انسان مدرن وکنشگر اجتماعی بوده، انسانی که حداقل‌طلب حقوق شهروندی کند.

خوشبختانه امروز نسل جدید براین روند با تحصیلات عالی خط پایان کشید ه است. بهمین دلیل شبح گذشته‌های تاریخی بر فضای گفتمانی روز با ” اما وافسوس” بازتولید و سنگینی می‌کند. حتی گفته می‌شود ایدئولوزی‌های قرن نوزدهمی آنهم نوع ” عوامانه اش” با عواملی چرا در دانشگاه‌ها در حال بازگشت و گسترش است؟ که البته سیاسی است. درحالیکه دنیا در قرن بیست ویکم با کلانشهرها ودانشگاهها وپزوهشکده‌های مختلفش در جستجوی جهانی تازه‌تر برای آسایش وآرامش انسان وجوامع امروزی است که جامعه مدنی “Societe civil ” نام گرفته است. وما بیش از همه امروز نیاز به فرهنگ‌سازی در حوزه‌های مختلف داریم، فرهنگ شهرنشینی، فرهنگ سیاسی، فرهنگ دموکراسی، و…..حتی روشنفکری زمانه خود که نداریم.

مسایل و معصلات امروز کاملاً جدید است. جنبش دوم خرداد وجنبش‌های بعدی و….که گاهی همه را غافلگیر کرد ه ناشی از بازتاب شرایط جدید اجتماعی وفرهنگی درحال کمال است. که بازهم معطوف به عدالت وآزادی ازیاد رفته است. به همین دلیل مردم در این انتخابات به شیخ “حقوق دان مدرن” رأی دادند.که میراث دار اقتصاد رانتی وورشکسته بابیشترین درآمدها شده ا یم. چه از حقوق سنتی درعمل مدتهاست به بن‌بست رسیده‌ایم. با این دو “آزادی وعدالت”میشد برنامه ریزی نمود، به حقوق ” فرد ” پرداخت وتعریف عینی” حیات ” که تابحال مرگ. تدریجی بوده است، برای آنانکه معنی حیات را خوب نفهمید ه و جهان مو.جود وهدف موعود را درتوهمات تعبیر نمود ه که تاریخ ما پرازصوفی وعارف و.کلی گوو…است که هیچ تعهدی ایجاد نمیکند حیاتشان نشان داد درگروی “اقتصاد نفتی” است.کاش ازآن استفاده بهینه برا‌ی کشور میکردند.، شریعتی قبل از انقلاب با اشاره هایی که در کتاب‌های ” گفتگوهای تنهایی ” خودرا نشان می‌دهد شریعتی دیروز نیست، وبا ناامیدی که در آن موج می‌زند سرگردانی خودرا چون یکی دونسل امیدوار آنروز نشان می‌دهد، نسلی که متوجه می‌شود دربرابر موج وموج سواران کاری از دست‌اش ساخته نیست. نسل گذشته موج ضد دیکتاتوری رابا واکنشی طی بیست وپنجسال دربرابر کودتای ننگین ۲۸ مرداد با ” کنشها وواکنشهایش ” ایجاد کرده بود. علت ناکا می‌اش را باید جست. چر ا اصولاً روشنفکران به حاشیه رانده شدند؟!!

با این‌که همه بنوعی به انقلاب توده‌ای وبحساب امروز بنوعی انقلاب ” پوپولیستی ” باور داشتند، ولی توده‌ها روشنفکران را باور نداشته، زیرا که توده توده است ودین وباور خودرادارد.حتی با وزش بادی خط عوض می‌کند. درزمانی که اکثریت جامعه وارده ازروستاها و…با اصلاحات ارضی غیر کارشناسی درشهراجازه ساختن مسکن نداشتند. ازانقلاب فقط مسکن میخواستند.بعلاوه که “مقلد”بودند. حتی دین خواص با دین عوام متفاوت است. منتها ما قبل از انقلاب با مشکل نخبگان روبروبودیم که دیکتا توری اجازه نداده بود ” شکل ” تازه بگیرند. جامعه توده‌وارهمیشه آسیب‌پذیر بخاطر فقدان نهاد‌های مدنی و آگاهی‌بخش ضد توسعه ودموکراسی وبیشتربدنبال جادو وجنبل وخرافات بود. نخبگان سنتی ودولتی فراوان داشته‌ایم که بخاطر منافعشان ” بی‌ تقوا “، ویا بیم از دست دادن موقعیتها ناظر وساکت بوده‌اند. نخبگانی عوامفریب وعوام زده هم داشتیم. تا جاییکه آیتاله مطهری در یکی از کتابهایش می‌فرماید ” روحانیت ما عوامزده شده است ” ومیدانیم الیت جامعه سنتی ” آخوند ” است. ودیدگاههای روحانیت هنوزهم غالباً بروز نیست. منتها از منظر جامعه‌شناختی در جامعه سنتی تعین کننده میبود. به‌ویژه که رابطه مقلد با مریدان و….د.وطرفه است. که بازهم “توده خام” تعین کننده شد.البته مابقی گروهها هم به‌ویژه رادیکال‌ها همه توده گرابودند.

شریعتی قبلا با تغییر مواضع مجاهدین بسوی” مارکسیسم ” شور گذشته فرونهاد، ایدئولوژی‌ی که بعدها عامل فروپاشی شوروی شد، وقتی ایران را ترک میکرد حالی دیگر داشت که نشانه هایی ازشکست وانسداد” تئوریک ” مییافت، که او ایدئولوگ والبته از منظر ” چپ ” بود، در ایران هر چپی را مارکسیست، التقاطی وهر آزادمنشی را بنادرست ” لیبرال ” می‌نامید ند، امروز ماباید با این مفاهیم تکلیف خودرا روشن کنیم که بارها ” چماق ” شده است ومانع اصلی بر خورد اندیشه‌ها. وگرنه درفضای گفتمانی مارکسیسم وهگلیسم ولیبرال وسوسیال و… دنیا دوجنگ جهانی، میلیونها تلفات وویرانی‌ها، تا دیکتاتوری هایی را و….تجربه کرده که در نهایت از ایدئولوژی‌های مطلق نگر گذشته، به ” سوسیال دموکراسی ویا لیبرال دموکراسی ” حقوق بشر، جامعه مدنی و…رسیده است وبا جهانی شدن راه برگشت نمانده است. اگرچه مشکلاتی هنوز نظام سرمایه وتکنیک در عمل ایجاد می‌کند. وهنوز جوامع انسانی از سلطه قدرتهای بزرگ وحتی ” خرده قدرتهای داخلی ” رنج می‌برند. آنچه اینجا فقدانش مشهود است بازهم “اخلاق وحقوق” است. چه انسان هنوز تعریفی ندارد.رابطه اخلاق با حقوق را باید ابتدا مورد توجه خاص قرار میدادیم..چه وقتی از خداودین سخن می‌گوییم بیش ازهمه صغرا وکبراهاهدف اخلاق است ووقتی ازانسان سخن می‌گوییم باید به حقوق نظرمان معطوف باشد وگرنه “عدالت” که امر اخلاقی است درکلام چون قرن‌ها بر جا می‌ماند،شعارو فریبنده می‌شد.همه این‌ها با برنامه اقتصادی معطوف به برابری عملیاتی می‌شود.

شبی در محفلی گفتگویی بین شریعتی وهمفکرانش درموارد اقتصادی در مطب زنده‌یاد دکتر سامی درگرفت که او اظهار داشت ” اینها دیگر کارمتخصص است ” البته از نگاه چپ و” از طرفی اوتوپیای او سوسیال د موکراسی مدرن و—که مدلهای مختلف دردنیا دارد بود که او از ” نخشبیون ” بود، احسان – شرق. این‌ها معتقد بودند ” سوسیالیسم ودموکراسی دوجلوه از حکومت مردم بر مردم است ” وچرا” سوسیال دموکراسی مدرن ” زیرا که، انتخاب مدل ومجری با مردم در یک نظام انتخاباتی است نه با حزب واحد که به باندهای مافیایی میانجامد ” این گفتگو در مطب دکترسامی.بود ” درزمانیکه هنوز چپهای مارکسیست در جستجوی دیکتاتوری پرولتاریا ویا ” دموکراسی خلقی” بودند. اولین بارخداپرستان سوسیالیست در دهه بیست سوسیالیسم ودموکراسی را لازم وملزوم هم معرفی کردند. همین بحث ” اقتصادی ” را نخشب دردهه سی که مخفی بود یکروز با نواب صفوی ” پدر بنیاد‌گرایی مذهبی ورهبر فداییان اسلام ” درمنزلی داشت که در جواب ” چه خواهید کرد؟ ” نواب ساکت ماند.

هنوز هم می‌بینیم بعد از سال‌ها سازمان مدیریت منحل می‌شود ویکنفربنام مذهب فرمان می‌راند. و تورم با انبوه در آمد‌ها بیداد می‌نماید وهیچکس پاسخگو نیست. در ضمن در آن جلسه که زمستان سرد بود وعده‌ای از مریدان بازاری نواب حضور داشتند بیکباره نواب بر آشفت وگفت ” این بشر، با اشاره به نخشب، ببینید هرچه خدا داده ازبین برده وبرعکس عمل می‌کند، بااشاره به نخشب که ریشش را تراشیده بود ” نخشب نگاهی بدو کرد، با اشاره به نواب جواب داد: “نفهمیدم همین بشر موهای سرش را تیغ می‌اتدازد که خدا داده. چرا؟” در این وقت نواب مکثی کرد و درحالیکه همه منتظر جوابش بودند گفت: “صلوات”؟!!….بسیاری روحانیون و موتلفه‌ای‌ها امروز هنوز مرید نواب هستند. گروهی که فاطمی را ترور کردند، و در نهایت با کودتاچیان بودند و… طرفدارانش حالا درجمهوری اسلامی برج‌ها بر افراشته دارند. اینها از ابتدا طرفدار “حکومت اسلامی” بودند؟!! همین‌ها که امروز بازار مصرفی ایران را به “چین” متصل کرده‌اند. البته نگاه رهبری فقید انقلاب از ابتدا چپ بود که روزی در جمع به عسگر اولادی که معترض برنامه‌های دولت موسوی بود گفت “تو یک نانوایی را هم نمی‌توانی اداره کنی”. قبل از انقلاب، آن زمان که همه‌چیز نشان از فروپاشی و بن‌بست داشت شریعتی می‌توانست مانده و نقشی تاریخی‌تر در انقلاب بازی کند. به‌ویژه که در خارج از کشور هیچکس کاری نمی‌توانست انجام دهد همان‌گونه که کنفدراسیون سال‌ها نتوانست.

ولی او نماند زیرا که به نوشته‌های گذشته‌اش “البته بیش‌تر گفته‌هایش “۸ و شرایط جاری دیگر اعتقاد چندانی نداشت که در جایی گفته است “…. شاید میدانست “برایمان ” انقلاب میکنند” امیر انتظام.ا انقلاب اسلامی توسط نامه شاه درباره‌ی شجره نامه آیت اله خمینی در روزنامه اطلاعات انجام و انقلاب با همان توده‌ها تسریع شد ” وگرنه هیچکس انقلاب را تجویز نمی‌کرد منتها ضرورت تغییرات و جابجایی قدرت را ملت ایران سالها‌ طلب مینمود که درحال انجام بود. وشاید شریعتی میدانست که از قبل روحانیت برای آینده برنامه ریزی خودرا کرده واسلامی که حاکم خواهد شد اسلامی که او مطرح میکرد نیست.،. بخاطر انتشار کتاب ” گفتگوهای تنهایی ” یکبار دکتر سامی در مجلس اول مورد اعتراض قرار گرفت ازسوی کسی‌که با شریعتی وسامی در یک کلاس بودند ” جلال فارسی” واو بعداز انقلاب از اینها ونظراتشان جدا شد وبه حاکمیت پیوست..اعتراضی که اظهار میداشت ” چرا این کتابهارا چاپ کردید؟ دکتر سامی در جواب گفت ” متعلق به شریعتی است ” او.جواب داد ….” مگر هر چیزی را چاپ میکنند؟ “!!!

شریعتی امروز اگر مورد توجه گروههایی از جوانان است تنها در کتاب ” کویر، جنگ مذهب علیه مذهب. زن ” خودرا بازتاب می‌دهد، هرسه بیانگر سه پیام روزگار ماست، اگرچه ما از کویر به مرداب ولجن یعنی ” شهر ” که هیچ قانونی را بر نمیتابد وگند فسادش محیط زیستمانرا آلوده کرده، با کاریکاتوری از جامعه مدنی، مصرفی که ” درتقلید ومصرف منجمد شده است “. در حالیکه جامعه مدنی با طبقات کنشگر متولد می‌شود ولی ما در حوزه اندیشه هنوز در کویریخ زده ایم، در صورتیکه درعمل باید از کویر گذشته ونیاز به راه وراهیانی تا ازاین سنگلاخها بگذریم، امری که وظیفه نسل امروزاست که با اندکی تعمق در وضعیت تاریخی ما راه رهایی جوید وناامید نشود چه در صورت امید وانگیزه ” راه خود گوید که چون باید رفت “. نباید منفعل شد، زمان دیگرشده وحتی باید آفرید. که ما سخت عقب مانده‌ایم. اینک روشنفکرانیکه بر بازیابی ارزش‌های سنتی تاکید داشتند، در بحران مخاطب وحتی “گریز” مخاطبانشان را تجربه می‌کنند، حتی شاهد آ نند که بخاطرتحجرو بر بریت حاصله، نسل جدید درجستجوی پناهگاهی در خارج کشور بوده که قطعا بسود ما وکشور ما نیست.


تاریخ انتشار : ۱۳ / آذر / ۱۳۹۲
منبع : سایت ملی ـ مذهبی

ویرایش : شروین ۰ بار / ایندیزاینedit


.

Print Friendly, PDF & Email

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

13 − هشت =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.