منوی ناوبری برگه ها

جدید

شاندل یا شریعتی

سوسن شریعتی
سوسن شریعتی، روشنفکر نوگرای ملی ـ مذهبی

.

نام مقاله : شاندل یا شریعتی
نویسنده : سوسن شریعتی
موضوع : من، کدام است؟



خزیدن زیر نام مستعار، سنتی قدیمی در تاریخ ادبیات، سیاست، ژورنالیسم و… است. این «دیگری» شدن انگیزه‌های متعددی دارد: بریدن از دیروز و اعلان یک گسست (ولتر)، مصون‌ماندن از قضاوت اخلاقی دیگران (بوریس ویان که برای نوشتن رمان‌های پلیسی رسوا، نامی آمریکایی را برای خود برگزید)، حفظ آرامش و حیثیت خانواده (پنک به دلیل احترام به پدرش که نظامی بود، فیلیپ سولر، سن‌ژون‌پرس و…)، مصون‌ماندن از تعقیب سیاسی یا دورزدن پیشداوری‌ها (ژرژ ساند، نویسنده زن فرانسوی قرن نوزدهمی که نام مردانه برای خود انتخاب کرد)، سر کار گذاشتن افکار عمومی (رومن گاری، برنده جایزه گونکور در دو نوبت و هربار به نامی) ژرژ اورول، روسو، استاندال، سلین، مولیر و… همگی اسامی مستعارند. یک جا رومی روم، یک جا زنگی زنگ.

مقصود اینکه به نام مستعار می‌نویسی تا ندانند، تا دستت‌ رو نشود ـ برای افکار عمومی یا قدرت ـ تا بد نشود. خلق پرسوناژهای آلترناتیو برای نویسنده آزادی می‌آورد و تخیلی فعال؛ «یکی دیگر» بودن در عین حال که خودت مانده‌ای، تکثیر خود بی‌آنکه ازخودگذشته باشی تغییر شخصیت می‌دهی بی‌آن‌که از تشخص بیفتی؛ فرار از زندانی‌شدن در منزلگاه‌های هویتی.

شریعتی اسامی مستعار متعددی دارد. «شاندل» معروف‌ترین، قدیمی‌ترین و چندمنظوره‌ترین این اسامی قرضی است. اسامی دیگرِ مستعار او غالبا خزیدن زیر نام‌های شناخته‌شده است: «تاگور»، «مهر»، «بودا»، «یونگ» و… برخی از نام‌های مستعار معنایی پنهان دارند یا اشاراتی بیوگرافیک: «ژان ایزوله» (جان تنها- با تلفظ فرانسوی حرف «ج») یا همین شاندل به‌معنای «شمع» در زبان فرانسه. روش او در معتبرساختن این آدم‌ها و واقعی‌جلوه‌دادنشان در همه‌جا یکی است: رفرنس‌ دادن به آن‌ها، بردن نام آثارشان، سن و سالشان، بنیانگذار این مسلک یا آن آیین نامیدنشان و ذکر تاریخچه‌ای. (به‌عنوان مثال از «مهر» نام می‌برد به‌عنوان نویسنده اوپانیشاد و بنیانگذار مهراییسم.) این پرسوناژهای خلق‌شده غالبا در نسبت با دیگری تعریف و شناخته می‌شوند: «مهر و مهراوه»، «تاگور و طوطی‌اش»، «بودا و مهراوه» و… غالبا در نسبتی با هند و فرهنگش؛ هندی که هند نیست.

شاندل اما مهم‌ترین و قدیمی‌ترین نام مستعار شریعتی است. این نام مستعار در سال‌های آغازین دهه ۳۰، در روزنامه خراسان و با سرودن شعر سر زد. جوانی ۲۰ساله- فرزند محمدتقی شریعتی، بنیانگذار کانون نشر حقایق اسلامی و شخصیتی شناخته‌شده- که اشعارش را با نام مستعار «شمع» در روزنامه خراسان به چاپ می‌رساند. (شمع: شریعتی، علی، مزینانی) دلایل این سرودن به نام مستعار متعدد است: داشتن نسبت با شخصیتی سیاسی و مذهبی می‌تواند موجی از پیشداوری و قضاوت را بر سر این شاعر جوان آوار کند و از همین‌رو به نام مستعار‌ رو می‌آورد. شریعتی با نام اصلی خود مقالات بسیاری در حوزه فلسفه و دین می‌نویسد (مکتب واسطه، مترلینگ و…). اما سرودن شعر را به گردن «شمع» می‌اندازد. دلیل دیگرش می‌تواند این باشد که اشعارش را هنوز آن‌چنان درخور نمی‌داند و برگزیدن نام مستعار به او آزادی عمل می‌دهد: یک ذوق‌ورزی موقتی و از سر تفریح. این نام مستعار ادبی در سال‌های اقامت در فرانسه، به نام مستعار سیاسی او تبدیل می‌شود. «شمع» نامی است که شریعتی برای نوشتن مقالات سیاسی در دو ارگان اپوزیسیون ایرانی در فرانسه انتخاب می‌کند؛ «ایران آزاد» و «نامه پارسی». امکان بازگشت به ایران و ضرورت پنهان نگه‌داشتن هویت اصلی دلیل معتبری است برای داشتن نامی مستعار.

در بازگشت به ایران، مشخصا از نیمه دوم دهه ۴۰ ردپای شاندل در آثار و گفتار شریعتی پیدا می‌شود. شاندل، ترجمه فرانسوی «شمع» است با این تفاوت که شریعتی هیچ‌گاه به این نام مطلبی را در مطبوعات به چاپ نمی‌رساند به‌جز ترجمه‌ای منسوب به او. (ترجمه فصلی از «خلقت» اثر شاندل، هبوط. م. ۱۳)

برای اولین‌بار شاندل در کویر حضور علنی پیدا می‌کند. با آغاز کنفرانس‌ها در حسینیه ارشاد، پای شاندل به محافل عمومی و کنفرانس‌ها نیز باز می‌شود. او همه‌جا هست: در «انسان، اسلام و مکتب‌های مغرب‌زمین»، در «انسان و تاریخ»، در «انسان و اسلام»، در «بازگشت به کدام خویش» در «ما و اقبال»، در «شیعه یک حزب تمام»، در «حج»، «نیایش»، «فاطمه، فاطمه است». شاندل- این همزاد یا این معبود- همه‌جا با شریعتی است؛ در کنفرانس‌ها از او با تعابیری چون «شاعر آزادیخواه آفریقایی»، «نویسنده معاصر»، «نویسنده و شاعر تونسی» (م. آ. ۳۳) «نویسنده اروپایی» و «نویسنده و شرق‌شناس فرانسوی‌نژاد‌زاده تونس» نام می‌برد با نقل‌قول‌هایی در باب استعمار، هویت، فلسفه، عرفان و…، شاندل حتی درباره اقبال و اسلام نیز اظهارنظر می‌کند. آثار او را نام می‌برد،‌گاه با ذکر تاریخ انتشار و ناشر: «گفت‌وگوهای‌تنهایی»، «مجموعه آثار» تاریخ انتشار: ۱۹۵۹محل نشر: پاریس. انتشارات: نیمه‌شب، یا «مهرآیین»، «دفترهای خاکستری»، «دفترهای سبز»، «سفر آفرینش». (م. آ. ۱۳). در این ارجاعات‌گاه شماره صفحه کتاب را هم ذکر می‌کند. شریعتی‌ای که در کمترجایی چنین وفاداری‌ای را به کتب مرجع نشان داده است پای شاندل که به میان می‌آید دقت علمی و وسواس به‌خرج می‌دهد. برای باورپذیرکردن این شخصیت به نقل‌قول از بزرگان درباره شاندل نیز متوسل می‌شود: «به قول محمد قزوینی…» (م. آ. ۳۳)، «به قول آل‌احمد»… اشاره به پژوهش‌هایی درباره شاندل، آنالیز طرح پشت جلد کتاب‌های او، شرکت در کنفرانسی درباره او و… نمونه‌هایی از این تمهیدات است.

تا شریعتی زنده است درباره شاندل بیشتر از این چیزی نمی‌دانیم. به‌جز اینکه یکی از متفکرانی است که در کنار دیگرانی چون سار‌تر، کامو، برک، ماسینیون و… از او نام برده می‌شود. [یادم می‌آید که یکی، دو سال در دهه ۸۰ میلادی همه کتابفروشی‌های قدیمی و جدید پاریس را و سپس آرشیو کتابخانه ملی فرانسه را زیرو‌رو کردیم تا ردپایی از این نویسنده شهیر پیدا کنیم، تا معلوممان شود که رودست خورده‌ایم] با چاپ و انتشار دستنوشته‌های شریعتی برای اولین‌بار در سال‌های پایانی ۶۰ (اولین چاپ کتاب «گفت‌وگو‌های تنهایی») اطلاعات بیشتری درباره شاندل به دستمان می‌آید. یادداشت‌هایی که شریعتی، خود برای چاپشان اقدامی نکرده است. تا سال ۶۷ از شاندل فقط‌‌ همان کلیاتی را می‌دانیم که در لابه‌لای کنفرانس‌ها از آن نام برده شده است و هیچ اطلاعاتی از زندگی او نداریم، یعنی اینکه شریعتی تا آخرین لحظات زندگی‌اش اگرچه شاندل را به‌عنوان متفکری آزادیخواه معرفی کرده اما تمایلی برای معرفی بیشتر شخصیت او نشان نمی‌دهد. در دستنوشته‌هایی که به نام «گفت‌وگوهای تنهایی» در سال ۶۷ به چاپ رسید (نامی که خود به زبان فرانسه بر برگ‌های آن نوشته و‌‌ همان نامی است که به یکی از آثار شاندل منسوب می‌کند) از بیوگرافی شاندل و شخصیت فردی‌اش اطلاعات بیشتری به‌دست می‌آوریم: تاریخ تولد شاندل ۱۹۳۳ (تاریخ تولد شریعتی)، تاریخ مرگ او را شریعتی در «معبودهای من» در کتاب کویر، ۲۸ فوریه ۱۹۶۷اعلام می‌کند. (تاریخی سمبولیک با اشاراتی بیوگرافیک) اطلاعات دقیقی نیز درباره محیط خانوادگی و ریشه‌های طبقاتی شاندل نیز می‌دهد. از پدری روحانی و مادری فئودال. همین. باقی همه روایت‌هایی است از بخش‌هایی از زندگی شاندل از سوی یک راوی کل و دانا، شریعتی. یکسری موقعیت‌های مرزی، لحظات خلوت و تجربیات حد و شریعتی شارح آن. همین موقعیت است که معلوم می‌کند شاندل، شریعتی است یا شریعتی،‌‌ همان شاندل است.

همزاد یا معبود؟

شریعتی اصلی کدام است؟ آن نام مستعار یا‌‌ همان علی شریعتی؟ از کجا معلوم که علی شریعتی نامی مستعار نباشد. رسم شریعتی همین است: خود را تکثیرکردن تضمینی است برای آزادی به قصد دورزدن نام، ممنوع، واقعیت و از همه مهم‌تر خودش. پرسش از «کدام من» و دغدغه «من کدامم» هیچ‌وقت او را‌‌ رها نکرد. همین پرسش او را نیازمند ترددی آزاد میان تسلسلی از «من»‌های ممکن و مطلوب ساخت.

شاندل، شریعتی است اما کدام شریعتی؟ آنچنان که دوست دارد باشد و همیشه نمی‌تواند یا آنچنان که همیشه هست اما دانسته نیست؟ شریعتی از شاندل به‌عنوان یکی از معبود‌هایش نام می‌برد: «پروفسور شاندل که در هیچ قالبی نتوانستم محصورش کنم که به قول جلال آل‌احمد: «هرجایی جوری بود و همه‌جا یک‌جور» و هر لحظه جلوه‌ای دیگر داشت و در همه تجلی‌های رنگارنگ و شگفتش یک روح آشکار بود و همواره از بودا تا دکارت در نوسان بود و شرق و غرب را و گذشته و آینده را و زمین و آسمان را زیرپا می‌گذاشت و لحظه‌ای آرام نداشت و در حادثه‌ای، صبح بیست‌وهشتم فوریه سال ۱۹۶۷ برای همیشه آرام گرفت.» م. ۱۳- ص۳۷۱

اینچنین به ستایش خود نشستن نارسیسیزم یک جان هنرمند نیست؟ هدف همیشه پنهان‌کردن نیست، می‌دان‌دادن به تخیل است. از زیر یوغ هویت تاریخی خود خارج‌شدن و خالق هویتی جدید. شاندل کیست که شریعتی نیست. مواضع سیاسی و اجتماعی این دو یکی است. پس نیازی به خلق شخصیت نیست. با خلق این شخصیت به‌دنبال چه نوع آزادی یا به قصد پنهان‌کردن کدام نوع تجربه است؟ بخش‌هایی از زندگی‌اش را پنهان می‌کند یا بخش‌هایی از افکارش؟ آیا شریعتی پشت این منها پنهان می‌شود یا برعکس خود را برملا می‌کند؟ هردو. سانسور یا خودسانسوری همیشه دلیل اصلی نیست. معلوم است که می‌خواهد خود را برملا کند، دوست دارد در میان بگذارد، تقسیم کند، دیده شود اما خود را طوماری در میان می‌گذارد و نه یک‌بار برای همیشه. هیچ دوگانگی‌ای نیست، چندگانگی شخصیت است؛ چندگانه‌هایی در جلوه‌های متعدد. یک خلوت نیست و یک جلوت و در تضاد با هم بلکه دوجور نمایش یک حقیقت است. شریعتی کلید فهم خود را در اختیار مخاطب می‌گذارد اما کار مخاطب را سخت نیز می‌کند. او خود تعبیر «پی‌بردن» به یکدیگر را به‌کار می‌گیرد. باید به این جهان تودرتو پی برد.
همین خصلت در اندیشه و زندگی شریعتی است که شناخت از او را هربار به یک مواجهه شبیه می‌سازد؛ مواجهه با یک غیرمترقبه. انسانی متشابه درست مثل حقیقت. مرگ شاندل در سال ۱۹۶۷اتفاق افتاده است و مرگ شریعتی ۱۳۵۶. هر دو اما در یک تاریخ متولد شده‌اند: ۱۹۳۳-۱۳۱۲. ۸۰سال پیش. همین کافی است.


تاریخ انتشار : ۲ / آذر / ۱۳۹۲
منبع : روزنامه شرق

ویرایش : شروین ۰ بارedit


.

Print Friendly, PDF & Email

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 × پنج =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.