این “کتاب کوچک قرمز”
نویسنده : سوسن شریعتی
موضوع : ــــــ
چین ۱۹۶۶. این “كتاب كوچك قرمز”، قرار بود اسباب رستگاری خلق را فراهم كند. همان خلقی كه پس از دو دهه تجربه جمهوری مردمی، خود را قربانی نزاع جناحین میدید و در سرخی این كتاب رد پایی از آن امیدهای بر باد رفته. مائو، رئیس فراكسیونی در قدرت، اما در هیئت رهبر بلامنازعِ مردم، با بسیج جوانان، دبیرستانیها، بیسرپناهان و همه به حاشیه راندهشدگان، آنها را در برابر نهادهای مستقر نشاند، تا جنگ قدرت را، جنگ ملت كند. رئیسِ مقتدر ِ نظام، بدل شد به رهبر جنبشِ ناراضیها، طراحِ انقلاب در انقلاب.
به نام مبارزه با رویزیونیزم، به افشای خودیها پرداخت، و نیز تمامی نهادهایی كه در این دو دهه خود مولد فرهنگِ مسلط بودند. مائو راهی متفاوت با استالین در پیش گرفت. به جای اینكه عوامل خارجی را متهم كند، به جای اینكه به روشهای استالینیی تصفیههای درونحزبی متوسل شود، و به این ترتیب مردم را در حاشیه نگاه دارد، آنها را به میانه میدان تصفیههای درونِ قدرت كشاند. خلقِ بسیجشده با احساس خوبِ “همیشه در صحنه بودن” بدل به بازوی اجرایی مائو شد، تا او بتواند فراكسیونِ خود را به كرسی بنشاند و رقیب را بر سر جای خود.
در این بلبشوی “فرهنگی”، دیگر كسی نپرسید : پس تا به حال تو خود كجا بودی؟ كسی معترض نشد كه آخر فرهنگ را با بخشنامه نمیشود تغییر داد. كسی نگفت كه: فرهنگ با كودتای سیاسی چه نسبتی دارد. در آن جنونِ عشق به پیشوا، كه به تعبیر شریعتی “سنگ مثانه شیفتگان را نیز آب میكرد”، صدا به صدا نمیرسید، چه رسد به اعتراض. همین بود كه انقلاب فرهنگی منجر به دیكتاتوری نظامی شد تا بدین ترتیب، جنگ جناحین با حذف یكی، به صلح انجامد، صلحی كه همه این مشتهای گره كرده و چهرههای برافروخته پر امیدِ معصوم، ابزارهای برقراریاش بودند.
تاریخ انتشار : ۲۹ / اردیبهشت / ۱۳۸۷
منبع : هفتهنامه شهروند امروز / شماره ۴۷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ