یک لایحه
نویسنده : سوسن شریعتی
موضوع : برای محمد قوچانی
از دست این جوانی که دیروز در ردیف دوم متهمان دادگاه در منتهاالیه سمت چپ با سر و رویی تکیده و نگاهی سرگردان نشسته بود، از هر طیف و طایفهیی، اصلاً کسی بود که دلخور نباشد؟ محمد قوچانی در مقام سردبیری این یا آن روزنامه، اصلاً مثل این بود که کاسبی دیگری به جز دلخور کردن بزرگترها نداشت. داشت؟ از همین من نوعی بگیرید تا همه دیگرانی که امروز به جرمی مشترک کنارشان نشسته بود.
اولین بار، شاید از ۱۰ سال پیش، در آن سالهای غربت، وقتی یادداشتی از او خواندم درباره شریعتی که پس از ذکر ستایشهایی، مینوشت که زمانه شریعتی دیگر سپری شده است، بزرگوارانه قبل از هر چیز از شجاعت صمیمی نویسندگیاش لذت بردم، حتی از حکمی که صادر میکرد خوشم نیامده بود. نثری تند، نثری تیز، و البته دوپهلو. مینشست بر دل، چه به قصد رنجاندن، چه با نیت نواختن. دقیقاً معلوم نبود دارد میتازد، یا امتیازی در کار است. از آن دست نثرهایی که اگر هوشیاریات را کنار بگذاری، میتواند سرت را کلاه بگذارد. حیف! باید ادیب میشد.
بعدها نیز ماجرا به همین منوال بود. از شجاعت صمیمی نویسندگیاش لذت میبردم و البته میشد که از صدور احکاماش گهگاه حرص هم بخورم. در مقام سردبیری این یا آن روزنامه، هر وقت یادداشتی از من و امثال من چاپ میکرد، بر بیطرفی حرفهییاش درود میفرستادم، و هر وقت تربیون را میداد به دست دیگری، آن دیگری که من نبود، لائیک، راست لیبرال، سنتگرای ضد ایدئولوژیک، بنیادگرا، متهماش می کردم به جانبداری. با این وجود، وقتی دیدم یکی دو تا نیستند تعداد کسانی که اگرچه از دست سردبیری او دلخورند، در عینحال امکانی برای در میان گذاشتن خود پیدا میکنند، قانع شدم که این جوانی که دیروز در ردیف دوم متهمان دادگاه نشسته بود، همه را سر کار گذاشته است! همه را به جان هم میاندازد تا از میانه این کارزار، امکانات جدیدی در همینجا و هماکنون، برای دیدن یا شنیدن فراهم شود. مگر نه اینکه فراهم کردن چنین امکانی وظیفه اصلی ژورنالیسم است؟
و حالا از دیروز که سیمایش را با آن نگاه سرگردان در منتهاالیه سمت چپ صفحه سیما دیدم، دارم از خود میپرسم اتهاماش چیست؟ ژورنالیسم؟ همان فراهم آوردن امکان شنیدن یا دیدن؟ همان کاری که رسانه ملی از آن عاجز است. در اینکه مسئولان هم مثل خیلی از کسانی که در کنارش نشسته بودند، اصلاً مثل خیلی از ماها از دست او دلخورند که شکی نیست. اما ای کاش آنها، مسئولان، مثل همین من نوعی قانع میشدند که او تا به حال وظیفهاش را انجام میداده است: سر کار گذاشتن “آنها” تا شاید در توالی این ضمایر متکثر یک “ما”ی جدید سر زند. هر جامعهیی به این جور جوانان سر کار گذار نیازمند است.
راستی قوچانی عزیز! با این وجود بیخود میگفتی که زمانه شریعتی به پایان رسیده است!
تاریخ انتشار : ۷ / شهریور / ۱۳۸۸
منبع : ضمیمه روزنامه اعتماد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ