منوی ناوبری برگه ها

جدید

شمعی در باد

درباره شریعتی
حجت‌الاسلام عبدالحسین خسروپناه

.

نام مقاله : شمعی در باد
نویسنده : عبدالحسین خسروپناه
موضوع : درباره‌ی تمدن و تجدد
مناسبت : همایشِ شمعی که نمی‌میرد
گروه‌بندی : مخالفان _ تشریحی


شرح :

در همایش “شمعی که نمی‌میرد” که برای یادبود دکتر علی شریعتی در دانشگاه امیرکبیر برپا شده بود، حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه با موضوع “تمدن، تجدد، و غرب‌شناسی‌ی دکتر علی شریعتی” سخنرانی کرد، مکتوب حاضر، خلاصه‌ سخنرانی این پژوهشگر حوزه و دانشگاه است.

مقاله :

شریعتی را باید روشنفکری دردآشنا، دغدغه‌مند و بی‌ باک دانست که نه همانند برخی معلمان و پژوهشگران به تعلیم و پژوهش کاسبکارانه پرداخت و نه هم‌چون ستاره‌های سینما به دنبال شهرت بود و نه مثل روشنفکران سکولار، موقعیت سیاسی را جست‌و‌جو می‌کرد.

سند چشم‌انداز شریعتی، تحول دانش و بینش اجتماعی مردم جهت رشد و توسعه آنها و بازگشت به اسلام پیشرفته صدر اسلام است. این دغدغه و سند چشم انداز، باعث شد تا او گفتمان خود را در یک عنصر و دال مرکزی یعنی اسلام اجتماعی و هشت مؤلفه و عنصر پیرامونی؛ یعنی انسان‌شناسی، اسلام‌شناسی، غرب‌شناسی، روشنفکری، پروتستانیسم اسلامی، ایدئولوژیک کردن دین، امت و امامت (شیعه شناسی) و بازگشت به خویشتن سازمان دهی کند.

گفتمان شریعتی را نبایددر خلأ و فضای خالی شناخت، شریعتی همانند هر متفکر دیگری فرزند زمانش بود و از جریان‌های فکری گوناگون تأثیر پذیرفته است که بدون توجه به این جریان‌ها نمی‌توان پارادایم و منظومه فکری او را یافت:

۱. جریانِ کانونِ نشرِ حقایقِ دینی

۲. جریانِ نهضتِ اصلاحِ دینی یا جریانِ بازسازی‌ی اندیشه‌ی دینی، همان راهی که توسط بزرگانی چون سیدجمال‌الدین اسدآبادی، شیخ محمد عبده، سید قطب، و اقبال لاهوری دنبال شد.

۳. جریانِ اصلاحاتِ دینی. این جریان با انتقاد شدید نسبت به عقاید و مناسک مذهب شیعه یا تنها به تغییر پاره‌ای از باورهای شیعه رضایت دادند و یا گرفتار ارتداد شدند این جریان در راستای مقابله با افرادی هم‌چون احمد کسروی، علی اکبر حکمی زاده، و غیره پا گرفت.

۴. گرایش‌های فکری و فلسفی غرب. شریعتی گفتمان خود را در برابر چهار جریان رایج در زمان خود؛ یعنی اگزیستانسیالیسم، مارکسیسم، لیبرالیسم ومذهب مطرح ساخت.

۵. نهضت خداپرستان سوسیالیست، این جریان به دلیل ادعای علمی و انقلابیگری مارکسیست‌ها، شیفته و جذب مکتب مارکسیسم شد و به همین دلیل بر دکتر علی شریعتی علاقه‌مند به مسائل اجتماعی تأثیر گذاشت.

۶. جریان مکتب تفکیک؛ بر اهل فن پوشیده نیست که شریعتی به‌شدت، مخالف فلسفه یونانی و سینوی بوده و گاهی هم تعابیر توهین‌آمیزی نسبت به فلاسفه نثار می‌کرد و در مواردی به جملات پیشکسوتان تفکیک هم‌چون شیخ محمود حلبی تمسک می‌کرد.

شریعتی در بحثی با نام تمدن و تجدد به ضرورت چیستی تجدد و رابطه آن با تمدن پرداخته است و به جوامع غیر اروپایی و جوامع اسلامی هشدار می‌دهد که آیا تمدن و تجدد مترادف است یا تجدد را به نام تمدن به خورد جوامع می‌دهند. تعریف برگزیده شریعتی از تمدن عبارت است از مجموعه اندوخته‌ها و ساخته‌های معنوی و مادی در طول تاریخ انسان و تجدد عبارت است از تغییر سنت‌ها، مصرف‌های گوناگون زندگی مادی از کهنه به جدید. از دیدگاه شریعتی، تجدید بهترین ضربه‌ای بود که می‌توانست در هر گوشه از دنیا و در همه جوامع غیر اروپایی، انسان غیر اروپایی را در هر شکل و قالب فکری که هست، از آن قالب، فکر و شخصیت خودش بیرون بیاورد و تنها وسوسه متجدد شدن را در ذهن او بپروراند و انسانی متجدد می‌شود که مصرفش جدید باشد و نام این کار را تمدن می‌گذارند.

سخنان شریعتی درباره‌ی تجدد و غرب، دیدگاه‌های احمد فردید را به ذهن می‌آورد به‌ویژه وقتی همه غرب را سر و ته یک کرباس دانسته است. البته مجموعه مطالب شریعتی در باب تجدد و غرب، به گونه‌ای است که نمی‌توان غرب یکپارچه و حاکمیت جبری آن را به شریعتی نسبت داد. همان گونه که برخی در مقام اقبال و ادبار نسبت به غرب، چنین پیش فرضی در سر می‌پرورانند و بر این باور بودند که یا باید غرب را یکپارچه طرد کرد ویا این‌که آن را یکپارچه و بالاجبار پذیرفت؛ بر این اساس، نباید غرب ستیزی شریعتی را با فردید و جلال آل‌احمد یکسان دانست، هرچند وی از غرب‌زدگی جلال آل‌احمد متأثر بوده و نیز غرب پذیری شریعتی را نباید با رویکرد تقی زاده مترادف شمرد، شریعتی پیشرفت و توسعه غرب را می‌پذیرفت و آن را برای کشورهای اسلامی‌طلب می‌کرد، ولی به آسیب‌های تکنولوژی غرب مانند: از خودبیگانگی و استعمار هشدار می‌دهد.

مبانی مخفی در نظریه‌های غربی یکی از دیگر ویژگی‌های اندیشه مغرب زمین است. دکتر شریعتی در بحث ریشه‌های اقتصادی رنسانس به یک مطلب بسیار مهم و کلیدی اشاره می‌کند و با دقت تمام رگه‌های پنهان نژاد پرستی در نظریات غربی و تمدن غربی را هشدار می‌دهد.

شریعتی در بخش غرب‌شناسی به معرفی سه چهره از زن در جامعه و فرهنگ اسلامی می‌پردازد: چهره زن سنتی و مقدس مآب، چهره زن متجدد و اروپایی مآب و چهره فاطمه و زنان فاطمه وار، این زن سوم، زنی است که نه چهره موروثی می‌پذیرد و نه چهره تحمیلی صادراتی پست‌ترین و پلیدترین دشمنان انسانیت را. هر دو را آگاه است و هر دو را هم می‌داند، آنکه با نام سنت تحمیل می‌شد و در جریان آن به وراثت می‌رسید، مربوط به اسلام نیست؛ مربوط به سنت‌های پدرسالاری است، حتی بردگی و آنکه امروز از غرب می‌آید، نه علم است، نه بشریت است، نه آزادی است، نه انسانیت است و نه مبتنی بر حرمت زن است، مبتنی بر حیله‌های پست قدرت‌های انحرافی و تخدیر کننده بورژوازی است.

توجه و هشدار شریعتی به مصرف‌گرایی و توطئه غرب مبنی بر تولید و توسعه جوامع غربی و مصرف‌گرایی و عقب افتادگی جوامع اسلامی بسیار ارزنده و دغدغه اساسی است. متأسفانه این دردها و دلیری‌ها از جامعه علمی و روشنفکری و حوزوی معاصر ما رخت بربسته و جمله عوام و خواص را به خود مبتلا ساخته است.


تاریخ انتشار : ۱۵ / دی / ۱۳۸۸
انتشار در : روزنامه ایران
منبع : سایت اینترنتی آفتاب

ویرایش : شروین ۰ بار / ایندیزاینedit


.

Print Friendly, PDF & Email

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نه − دو =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.