منوی ناوبری برگه ها

جدید

شریعتی، شریعتی است

درباره شریعتی
سعید فایقی

.

نام مقاله : شریعتی، شریعتی است
نویسنده : سعید فایقی
موضوع : ــــــــــ
گروه‌بندی : موافقان _ تشریحی



به میمنت آغاز پانزدهمین قرن بعثت، حسینیه ارشاد با کنار هم قراردادن بزرگان و استادان دهه پنجاه مبادرت به انتشار کتاب “محمد خاتم پیامبران” کرد که اولین‌‌بار، این حقیر توسط آن کتاب دو جلدی در کتابخانه انجمن دین و دانش میانه که به همت حضرت آیت‌الله احمدی میانجی تاسیس شده بود با حسینیه ارشاد و دکتر شریعتی آشنا شدم. در حاشیه جلد اول کتاب، حضرت آیت‌الله احمدی میانجی مرقوم فرموده بودند که کتاب توسط حضرت آیت‌الله شریعتمداری برای کتابخانه انجمن دین و دانش میانه خریداری شد. نوشته‌ها و نویسندگان عبارت بودند از: دین در جهان معاصر به قلم دکترسیدحسین نصر، جهان در عصر بعثت به قلم دکتر محمدجواد باهنر و حضرت آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، از ولادت تا بعثت و از بعثت تا هجرت به قلم استادسیدجعفر شهیدی، از هجرت تا وفات به قلم دکتر علی شریعتی، گوشه‌ای از اخلاق محمد از سیدابوالفضل زنجانی، محمد در آیینه اسلام به قلم علامه طباطبایی، سیمای محمد به قلم دکترعلی شریعتی، بشارت انبیاء به قلم دکتر عطاءالله شهاب‌پور، ختم نبوت به قلم استاد مطهری، اسلام و عقل به قلم استاد محمدتقی جعفری، جامعیت اسلام از استادحسین نوری، کارنامه اسلام به قلم دکترعبدالحسین زرین‌کوب، اسلام از دریچه چشم جهانیان به قلم مجتبی مینوی، مستشرقین و اسلام به قلم سیدغلامرضا سعیدی، تحلیلی از عوامل گسترش اسلام از سیدمرتضی شبستری، اسلام و مسلمانان در جهان امروز از سیدهادی خسروشاهی، وحی و نبوت به قلم استادمحمدتقی شریعتی و پیامبر امی به قلم استادمرتضی مطهری و… . زیبایی این کار گران‌قدر در این بوده که همه این بزرگان با دیدگاه‌ها و سلایق مختلف همه در کنار هم برای یک هدف جمع شده و در یک راستا مبادرت به یک کار توحیدی کرده بودند. خدایا! کجاست آن وحدت و همدلی آن روز و عجیب این‌که سالگرد شهادت دکتر شریعتی امروز با بعثت رسول خدا قرین شده و بسان همه ساله باز درخصوص دکتر شریعتی بازار نقد و انتقاد داغ شده و جالب‌تر این‌که فضای نقد باز بسان همان فضای دهه ۵۰ است، یعنی بیش‌تر حالت برخوردی به‌خود گرفته تا نقد علمی و تاریخی و ارگانیک.

به‌عنوان مثال و خلاف انتظار، یکی از بزرگان حوزه اندیشه و نشر بدون ذکر هیچ دلیل و منطقی دکتر شریعتی را دروغگو خطاب کرده است. به تأسی از خانم‌دکتر سارا شریعتی در سی‌امین سالگرد شهادت دکتر در حسینیه ارشاد فرمودند که: “برای تحلیل دکتر به خود دکتر مراجعه کنید.” با وجود این‌که در خاطرات شفاهی دکتر سیدمحمدمهدی جعفری خوانده بودم به نقل از استاد محمدرضا حکیمی که در آثار دکتر هیچ مطلب قابل اصلاحی پیدا نشده، یک دور دیگر آثار دکتر را مرور کردم که شاید با توجه به اندک بضاعتی که دارم مطلبی را در راستای اتهام وارده به دکتر پیدا کنم. دریغ که هرچه گشتم و دوباره خواندم نتوانستم مطلبی را پیدا کنم که البته این را حمل بر بضاعت اندک خود می‌دانم، نه این‌که خدای ناکرده به ساحت استادِ منتقدِ دکتر شریعتی جسارت کنم که حرف خلافی زده‌اند. من نیز دلیلی بر صحت ادعای این منتقد پیدا نکردم و همین موجب شد که فضا را چون فضای دهه ۵۰ احساس کنم و آن این‌که در آن دوران اگر کسی در راستای ادبیات کارگری قلم‌فرسایی می‌کرد، روشنفکر محسوب می‌شد و در غیر این صورت مورد تهمت و افترا واقع می‌شد یا اگر خدای ناکرده از سنت فاصله می‌گرفت و تجدد را مشی خود قرار می‌داد، مورد حمله واقع می‌شد که از دین فاصله گرفته و کافر شده است.

چریک‌ها هم که هیچ کس را قبول نداشتند و تنها از لوله تفنگ جهان را می‌نگریستند و روشنفکران مکانیکی هم که به توجیه وضع موجود اشتغال داشتند. بسیار طبیعی است که در چنان فضایی این حرف سارتر بسیار کاربرد داشته باشد که گفته بود اگر یک اسیر و حتی یک اسیر در دنیا وجود داشته باشد آزادی نیست. برای مردم تحت‌ستم استبدادزده که آمال و آرزویش آزادی است، چنین جمله‌ای همسویی با نهایت و غایت آرزویش است؛ آنگاه که پیش‌بینی پیامبرگونه مهندس بازرگان از شَبَح عصری که می‌آمد و در دفاعیات خود اذعان می‌کند ما آخرین کسانی هستیم که از راه قانون اساسی به مبارزه سیاسی برخاسته‌ایم. کاربرد این جمله بیژن جزنی را تجسم فرمایید که پیشاهنگ قادر نیست بدون این‌که خود مشعل سوزان و مظهر فداکاری و پایداری باشد، توده‌ها را در راه انقلاب، بسیج کند؛ آنگاه جمله چریک‌ها که سخنان دکتر شریعتی را لالایی قلمداد می‌کردند، جایگاه خود را می‌نمایاند و این‌که حسینیه ارشاد در بالای شهر و در میان بورژوازی واقع شده، اذعان خواهید کرد در چنین فضایی کار کردن و نوشتن و سخن گفتن چقدر سخت و زیستن دردناک است؛ از هر سو تحت آماجی و مهم‌تر این‌که رژیم هم تمام‌قد، قد خود را برافراشته که بدنامت کند که تایید صلاحیت ساواک برای تدریس در دانشگاه محملی باشد که رقیب دانشگاهی دکتر، دستاویزی پیدا کند برای بدنام کردن دکتر و این‌که ایشان همکاری می‌کرده است و تا امروز اثر آن حرف باقی بماند و انصافا نقد زیبای آن خانم فرانسوی ـاستاد دانشگاه مشهدـ چه عمیق فضای آن روز را به تصویر می‌کشد و آن این‌که در مقایسه دکتر شریعتی با آن استاد گفته بود: فلانی هر روز با “پاپیون” جدید به دانشگاه می‌آید و دکتر شریعتی هر روز با “فکر جدید و نو”.

اتفاقا نقطه مشخصه روشنفکر مکانیکی با روشنفکر اصیل در آن روزها فاصله ساده‌زیستی بود و ملبس به مد جدید. متأسفانه ظاهربین‌ها، مدرنیست‌ها را با مدیست‌ها اشتباه گرفته بودند. این استاد منتقد عزیز که دکتر شریعتی را دروغگو خطاب کرده در مقایسه با سارتر و کامو گوشه‌ای می‌زند به این صورت که یکی از مشکلات جدی جامعه روشنفکری ما به‌ویژه قبل از انقلاب این بود که به جای رو آوردن به آدم اخلاقی و شریفی مثل کامو به یک شو مَن ِ تمام‌عیار – منظور سارتر اقتدا کرد و شاید گوشه ایشان به آل‌احمد و شریعتی باشد. غافل از این‌که اگر شریعتی را خوانده بود این جمله دکتر را که حقیر به نقل از خاطرات شفاهی استاد محمدمهدی جعفری نقل می‌کنم دیده بود که می‌فرماید کی‌یرکه‌گارد و هایدگر از موسسان اصلی اگزیستانسیالیسم هستند که کشیش بودند و تمام مکتب را در راه خداپرستی تاسیس کردند، بعدها سارتر و امثال او بودند که اصول اگزیستانسیالیسم را گرفتند و در قالب ماتریالیسم دیالکتیک ریختند، نه اصل. اگزیستانسیالیسم منافاتی با تفکر اخلاقی ما ندارد. حال اگر در راستای حمایت دکتر شریعتی از نهضت مردم الجزایر همسویی با سارتر و دیگران اتفاق افتاده است، نباید که با یک چوب به جان آنها افتاد، که هم‌راستایی در راه آزادی به معنای هم‌راستایی در اندیشه و تفکر نیست.

شریعتی، شریعتی است اگر امروز هم بود شریعتی بود. همان‌طور که او گفته “فاطمه، فاطمه است”، شریعتی هم شریعتی است. دکتر حسینعلی نوذری استاد دانشگاه در میزگرد شریعتی و گفتمان عدالت در بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی فرموده بودند که هم‌سنخی بین شریعتی و آثار هابرماس دیده‌اند.

حقیر اعتقاد دارم شریعتی در هر عصری شریعتی است. بزرگان اندیشه غرب اکثراً بر این اعتقادند که تئوری‌هایشان برای غرب است. شرق شرقیت خود را داراست. شریعتی مردی از شرق است و بومی کردن اندیشه‌ها را هم آزمود. همه اذعان داریم که نشر در این مملکت مشکلاتی دارد و تیراژ پایین است اما به یاد داشته باشیم که نوشته‌های شریعتی کمترین تیراژش صد‌هزار تا بود و هیچ نویسنده‌ای را با ایشان نمی‌شود مقایسه کرد. حسینیه ارشاد، سخنرانی‌های ایشان را به صورت پلی‌کپی منتشر می‌کرد و هر کدام از ما هزاران کپی از همان را تکثیر می‌کردیم و باز هم کسر داشتیم. استاد منتقد عزیز، خود اذعان دارند که کتاب‌هایشان حداکثر دو‌هزار نسخه‌ای هستند، چطور آشکارا اثر دکتر شریعتی را نادیده می‌گیرند. ادوارد سعید کتابی دارد تحت عنوان “نقش روشنفکر” که حُسن خِتام خوبی برای این مطلب می‌تواند باشد.

او می‌نویسد یکی از تعاریف استاندارد از روشنفکر مدرن تعریفی است که ادوارد شیلز (جامعه‌شناس) به دست داده است و آن اینکه: “در همه جوامع… افرادی با حساسیتی غیرعادی نسبت به تعاملات با بازتابی غیرمتداول درباره‌ی جهان طبیعت خود و قوانین حاکم بر جامعه آنها یافت می‌شود. در همه جوامع اقلیتی از افراد وجود دارند که بیش‌تر از افراد عادی جامعه خود جویا و مشتاق مشارکت مکرر با نهادهایی هستند که از شرایط آنی ملموس و عینی روزمره جامع‌ترند. در ارجاعات خود اهمیت چندانی به زمان و مکان نمی‌دهند. در این اقلیت نیازی وجود دارد و برای بروز تحقیق و‌طلب در گفتمان شفاهی و کتبی در تجلی شاعرانه یا قالب‌پذیر در یادداشت‌ها یا نوشتارهای تاریخی و در به جا آوردن مراسم مذهبی و سنتی و آیین‌های نیایش این نیاز درونی برای رخنه کردن در آن سوی شبکه تجربه آن ملموس و عینی و نشانه وجود روشنفکران در همه جوامع است” و در ادامه چنین می‌نویسد: “روشنفکرانی مانند علی شریعتی، آدونیس، کمال ابودیب و روشنفکران جنبش چهارم ماه می‌به صورتی‌برانگیزنده آرامش چشمگیر و کناره‌گیری نقض‌شده و ماندگار سنت را بر هم زده‌اند.”

چه بخواهیم و چه نخواهیم دکتر شریعتی مرزها را درنوردیده، در پاکستان در کنار اقبال بر سر دَر ِ موسسات نقش بسته و جهانی شده است، اگرچه در مملکت و خاک خویش غریب افتاده باشد آرامیدنش در کنار حضرت زینب گواه بر مظلومیت اوست.


تاریخ انتشار : ۳۰ / خرداد / ۱۳۹۱
منبع : سایت رسمی دکتر شریعتی

ویرایش : شروین ۰ بار / ایندیزاینedit


.

Print Friendly, PDF & Email

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هفت − دو =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.