منوی ناوبری برگه ها

جدید

زنان به سختی سرنوشت‌شان را رقم خواهند زد

رضا علیجانی

 

رضا علیجانی، روشنفکر نوگرای ملی ـ مذهبی

 
نویسنده : رضا علیجانی
 
موضوع : ـــــ
 
 
وقتی رئیسِ مجلسِ پنجم ( آقای ناطق نوری )، به هنگامِ بحث برای تصویبِ قانونِ محاسبه‌ی مهریه‌یزنان به نرخِ روز، خطاب به نمایندگانِ مجلس این جمله‌یطنزآمیز، اما تاریخی، را گفت که “ آقایان موقعِ رأی دادن حواس شان جمع باشد که به خانه هم باید بروندها!”؛ دیگر کاملاً آشکار بود که اعماقِ جامعهٔ ایران، حتی در سطح و عمقِ خانواده‌های “ آقایانِ” حاضر در مجلس نیز تغییر کرده است. هر چند این تغییر، در حوزه‌یزنان، همیشه تأخیری بوده است اما بالاخره نوبتِ آن تغییر نیز آرام آرام ولی با گام‌هایی جدی و محکم، فرا رسیده است. این امر، خاصِ ایران نیست و در سطحِ جهان نیز حکایت، همین گونه بوده است. چون “زن‌ستیزی اختصاص به قومِ خاصی ندارد”.(۱)
 
در آمریکا زنان در سال ۱۹۲۰ صاحبِ حقِ رأی شدند، در حالی که ۵۵ سالِ قبل سیاهان این حق را به دست آورده بودند.(۲) در ایران نیز اولین مدرسه‌یدخترانه ۷۵ سال پس از نخستین مدرسه‌یپسرانه شروع به کار کرده است. و این البته به آن معنا نیست که در این فاصله‌یتأخیری، حق‌خواهی و جنبشِ زنان وجود نداشته است. “ ادبیاتِ فمنیستیِ انتقادی، سابقه‌ای ۴۰۰ ساله دارد.”(۳) و اگر بخواهیم ریشه‌ای‌تر نگاه کنیم حتی در فرهنگِ اساطیری و پس از آن در تاریخِ ادیان نیز شاهدِ حق‌خواهیِ زنان هستیم.(۴) مثلاً در زمانِ پیامبرِ اسلام عدهٔ زیادی از زنان وجود دارند که در رابطه با حقوقِ خویش به صورت فردی و جمعی با رسول سخن می‌گویند و حتّی اعتراض می‌کنند. و یا در دنیای معاصر نیز مثلاً میانِ پروتستان‌ها گرایشاتی مبنی بر حق‌خواهی از سوی زنان وجود دارد(۵) که در تکوینِ جریاناتِ فمنیستی اثراتِ اساسی دارد.(۶) اما ساختار و مناسبات و فرهنگِ مرد محورِ حاکم بر تاریخ، همیشه در برابرِ این روند مقاومت کرده ( و می‌کند ). و فرهنگِ مردسالار علاوه بر تسلّط بر مناسباتِ عینی؛ ریشه‌ای گسترده در فرهنگ و ادبیاتِ بشر، حتّی در حدِ ادبیاتِ به کار گرفته شده در اعلامیه‌یجهانیِ حقوقِ بشر و یا “میثاقِ حقوقِ مدنی و یا کنوانسیونِ علیهِ شکنجه”(۷) در نیم قرنِ اخیر دارد.
 
در ایران نیز حرکت‌های روشنفکری و نوخواهانه به دور از این وضعیت نبوده است و حتی می‌توان از نوعی “کورجنسی” در تاریخِ روشنفکریِ ایران، بجز برخی افراد و مقاطعِ استثنایی، یاد کرد. در اساسنامه‌یاولیه‌یحزبِ توده عضوگیریِ زنان ممنوع بوده است اما به تدریج، در عمل، از این امر عبور می‌کنند و یا در جبهه‌یملّی نیز زنان حضوری کم رنگ داشته‌اند و حضورِ دو زن در کنگره‌یجبهه در سالِ ۴۱ با مقاومتِ نیروهای سنتی مواجه می‌شود. ولی باز راه‌های عملی به تدریج ولی خیلی آرام گشوده می‌شود.(۸)
 
حکایتِ مخالفتِ سخنگویانِ سنّت و شریعت با حقِ رأیِ زنان در سالِ ۴۲ نیز امری آشنا برای ذهنِ همگان است. اما درس‌آموز آنکه، اکثرِ قریب به اتّفاقِ همین نیروها ۱۵ سالِ بعد، از حقِ رأیِ زنان دفاع می‌کنند و امری را که یک روز خلافِ دین می‌دانستند، مسئله‌ای کاملاً دینی معرفی می‌کنند. تحلیلِ این امرِ مهم و این‌که در این فاصله‌ی۱۵ ساله چه اتّفاقی افتاده است، خود موضوعی مهم و کلیدی راه‌گشا برای تحلیلِ جامعه‌یایرانی است که فراتر از حوصله‌یاین گفتارِ کوتاه است.
 
اما اهمیّتِ این تغییر، این قدر هست که وقتی هابرماس در سالِ ۱۳۸۱ به ایران آمده بود، در برابرِ سؤالی درباره‌ی”سرنوشتِ آینده‌یایران” گفته بود: برای درکِ بهترِ این مسئله باید بدانیم که در ذهنِ زنانِ جوان و تحصیل‌کرده‌ی ایرانی که بیش از نیمی از دانشجویانِ کشور را تشکیل می‌دهند، چه می‌گذرد؟”(۹) و یا آلن تورن جامعه‌شناسِ معروفِ فرانسوی نیز در سفر به ایران، در مصاحبه‌ای در خصوصِ روندِ نوسازی در ایران عنوان می‌کند : روندِ نوسازی در ایران را دخترانِ جوان رقم می‌زنند.(۱۰) اما حتّی اگر کسی با این نظرات به طورِ کامل نیز موافق نباشد نمی‌تواند “نهضتِ بیداریِ زنان” در ایران را که می‌رود به یک “جنبشِ خاصِ اجتماعی” ( در روندِ جنبشِ “عامِ” دموکراسی‌طلبی ) تبدیل شود، انکار نماید.
 
این حرکت، اینک دیگر شاخه و کمیته‌یزنانِ احزاب، به گونه‌ای که در دهه‌ی۵۰ در ادبیاتِ سیاسی و تشکیلاتی در جامعه‌یما تصوّر و تلّقی می‌شد، نیست و خود دارای استقلال است؛ استقلالی که باید به دقت آن را پاس بدارد. جنبشِ زنان می‌تواند جنبشی مستقل و مرتبط با دیگر لایه‌های حرکتِ عامِ دموکراسی‌خواهی و انواع و اَشکالِ کارِ جمعیِ نهفته در این حرکتِ عام باشد.(۱۱) در این باره و در جایِ خود بحث و سخن بسیار است و ضروری.
 
و امّا در پایانِ سالِ ۸۶ و در آغازِ سالِ ۸۷ در یک نگاهِ سریع و گذرا به حرکتِ حق‌خواهانه‌یزنانِ ایرانی می‌توان گفت یک سالِ گذشته بدترین سال در یک دهه‌یاخیر برای زنان بوده است ( مشابهِ دورانی طولانی در دو دهه‌یقبل).
 
نگاه و رویکردی که در دو سالِ گذشته با قدرت‌گیریِ دولتِ جدید در ساختِ قدرت قرار گرفته است، پس از یک ساله‌یاوّل که در حالِ یادگیریِ چم و خمِ اداره‌یمناصبِ تازه به دست آورده بود، در سالِ دوّم به طراحی و بعضاً اجرای دیدگاه‌های فکری، دینی، سیاسی و مدیریتیِ خود پرداخت. حوزه‌یزنان نیز بسانِ حوزه‌های دینی، اقتصادی، سیاستِ خارجی و… به دور از آثارِ این رویکرد نبوده است : طرحِ مسئله‌یصیغه و طراحی‌هایی برای تحققِ آن، تسهیلِ تعدّدِ زوجات در لایحه‌یخانواده ( که البته از سوی مجلسِ هشتم به گردنِ مجلسِ نهم انداخته شد! )، احیای مجدّدِ مسئله‌یسنگسار و دیگر مسائلی که چه در عمل تحقق یافته و چه در نظر ( در قانونِ مجازاتِ اسلامی مطرح است )، تشدیدِ برخورد با فعالانِ زن در سالِ گذشته، طرحِ تفکیکِ جنسیتیِ دروس، لغوِ امتیازِ مجله‌یزنان و نظایرِ آن ( و البّته تک‌مضراب‌هایی که شاید عمدتاً در چارچوبِ “متفاوت” بودن قابل بررسی است هم‌چون طرحِ امکانِ حضورِ زنان در ورزشگاه‌ها و عقب‌نشینیِ سریع از آن در برابرِ فشارِ نیروهایِ متحد ).
 
امّا حق‌خواهیِ زنان نیز، که دارای طیف‌های گوناگونِ درونیِ فراوانی است، در همین یکساله، افتان و خیزان، حرکت‌هایی جدی و قابلِ تأملِ به پیش برداشته و به دست‌آوردهایی نیز رسیده است، دست‌آوردهایی که هر چند از آبشخورهای مختلفی نشأت می‌گیرد امّا مهم‌ترین نقش در دست‌یابی به آن را همین حرکت‌های حق‌خواهانه‌یزنان دارد. طرحِ جدّی‌ترِ مسئله‌یبرابریِ دیه‌یزن و مرد و طرحِ نظریاتِ مثبت و اثرگذاری هم‌چون حقِ ارث‌بریِ زنان از اموالِ غیرِ منقولِ همسر خود که تأثیرِ عملیِ گسترده‌ای در میانِ زنانِ شهری و به‌ویژه زنانِ مناطقِ کشاورزی ( همچون استان‌های شمالیِ حاشیه‌یخزر، خراسان، فارس و… ) دارد، نمونه‌ای از این رخدادهاست. این رخدادها بیانگرِ این درس است که جنبش‌های “خاص” ( همچون زنان و یا دیگر جنبش‌هایِ صنفی، قومی، روشنفکری و… ) نسبت به جنبشِ عامِ دموکراسی‌خواهی، گاه می‌توانند از سقفِ تحملِ بیش‌تر، تحققِ برخی خواسته‌ها، حضورِ کم‌هزینه‌ترِ فعّالانِ آن جنبشِ خاص و … برخوردار شوند ( مثلاً اینک در کشوری چون الجزایر ۶۰% قضات و ۷۰% وکلا را زنان تشکیل می‌دهند ).(۱۲) از این روند در سال و سال‌های آینده، بیش‌تر خواهیم شنید. و به‌ویژه در زمانی که جنبشِ عامِ دموکراسی‌خواهی از بُردِ کمتری برخوردار است و نوعی رکود و حتّی سکوتِ نسبی در آن مشاهده می‌شود، صدایِ جنبش‌های خاص بیش‌تر به گوش خواهد رسید.
 
درعینِ حال شنیده‌ها و دیده‌های یکساله‌یاخیر در این حرکتِ خاص نیز گاه گوشه‌هایی از تفرّق و تشتّت، خودگرایی، کوتاه‌نگری، خود بزرگ‌بینی، حسادت و رقابتِِ غیراخلاقی و نظایرِ آن را ( که در دیگر جنبش‌های خاص و عام نیز کم و بیش وجود دارد)، حکایت می‌کند. جدا از تفرق و تشتّت ( که با تکثّر فرق دارد ) و خصایصِ رفتاری یاد شده ( که هر دو از ویژگی‌های منفیِ مشترکِ بسیاری از حرکت‌های عام و خاصِ حق‌خواهانه‌یکنونیِ جامعه‌یماست)، خطراتِ دیگری نیز فرا راهِ این حرکتِ حق‌خواهانه‌یخاص قرار دارد. هم‌چون فقرِ تئوریک ( به ویژه در رابطه با فرهنگِ مذهبی و سنتیِ جامعه‌یایران که به علّتِ حضورِ این فرهنگ در ساختِ قدرت، اهمیّتی دوچندان یافته است )، حضورِ اثرگذارِ خودآگاه و ناخودآگاهِ حسِ منفی نسبت به فرهنگِ یادشده ( در برخی طیف‌های این حرکتِ خاص)، تک‌روی و ایزولگیِ ناشی از مرحله سوزی و مُدرّج نکردن مطالبات، نخبه‌گرایی و ضعف یا فقدانِ حس و جهت‌گیریِ طبقاتی ( نسبت به مطالباتِ خاصِ زنانِ طبقاتِ فرودست مانند کارگرانِ زن و یا طبقاتِ متوسطِ پایین هم‌چون معلمانِ زن و…)، و عدمِ ارتباط و گسترشِ اجتماعیِ واقعی و عینی نه مقطعی و احساسی، متزلزل و حتی مردّد شدن در عبور از آزمون‌های برخاسته از برخوردهای قضایی و اطلاعاتی ( که هنوز به صورتِ جدّی به برخوردِ امنیّتی تبدیل نشده است ) و… و بالاخره زیستِ در خود و عدمِ ارتباط با دیگر حرکت‌های روشنفکری و فکری و اجتماعی و سیاسی و درنتیجه حرکت به سوی خود حق‌پنداری و مطلق‌نگری در برخی طیف‌ها و حرکت‌ به سمتِ فرهنگِ نفی و نفرت نسبت به مردان ( به جای فرهنگِ مردسالار و مرد محور).
 
امّا در جهان، و نیز در ایران، حق‌خواهیِ زنان ( و حرکت‌های فمنیستی ) طیف‌ها و رویکردهای گوناگونی دارد. فمنیسمی در ایران مفید و راهگشاست که رویکردی شخص‌گرا به زن ( نه شیئ‌گرا)، انسان‌گرا ( نه صرفاً زن‌گرا)، ما گرا ( و نه من‌ گرا ) و عشق محور ( نه نفرت محور ) باشد.(۱۳) بلوغِ تدریجیِ فکریِ حرکتِ حق‌خواهانه‌یزنان در ایران که از درونِ بحث و گفتگوهای فکری و نظری و نیز تجربه‌های مبتنی بر آزمون و خطای عملی حاصل شده و می‌شود نویدبخشِ قدرت‌گیریِ تدریجیِ فمنیسمی از همین نوعِ مثبت و راهگشاست.
 
فاطمه مرنیسی در رمانی که گویی نوعی خاطره نویسی نیز هست، از قولِ یکی از شخصیت‌های مورد علاقه‌اش می‌نویسد : عمّه حبیبه به من گفت : “ اگر در آینده تصمیم گرفتی برای آزادیِ زنان تلاش کنی هرگز عشق و مهربانی را فراموش نکن وگرنه قیـام کردن معنایی نخواهد داشت و هم‌چون صحرایی بی‌آب و علف، خالی از هرگونه احساسات خواهی شد. قیامِ زنان باید مردان و زنان را در دریایی از مهرورزی غرق سازد”.(۱۴)
 
 
پاورقی :
 
۱. جلالِ ستاری، سیمای زن در فرهنگ ایران، نشر مرکز، ص ۲۳۹.
 
۲. جرج ریتزر، نظریهٔ جامعه‌شناسی در دوران معاصر، ترجمه ثلاثی، انتشارات علمی، ص ۱۰۱.
 
۳. ریتزر، همان.
 
۴. نگارنده، “دین زن و دنیای جدید”، مجله چشم‌انداز ایران، شماره ۴۴.
 
۵. گیدنز، جامعه‌شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، نشرِ نی، ص ۴۹۹.
 
۶. وینسنت، ایدئولوژی‌های مدرنِ سیاسی، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، ققنوس، فصل فمنیسم.
 
۷. فریده شایگان، مجله سیاست خارجی، تابستان ۷۴، ص ۵۷۷.
 
۸. نگارنده، ایران فردا، ش ۴۱، اسفند ۷۶ ( به نقل از گفتگوی حضوری با دکتر انورخامه‌ای و نیز حسین شاه‌حسینی).
 
۹. غفاری – ابراهیمی، تغییرات اجتماعی، نشر آگرا، ۱۳۸۲، ص ۱۳۷.
 
۱۰. همان.
 
۱۱. نگارنده، “جنبش زنان، جنبشی مستقل و مرتبط”، مجله زنان، شماره ۴۴.
 
۱۲. روزنامه شرق، ۷/۳/۱۳۸۶.
 
۱۳. نگارنده، “کور جنسی روشنفکران”، چشم‌انداز ایران، ش ۴۶.
 
۱۴. بر بال‌های رؤیا، ترجمه حیدر شجاعی، نشر دادار، ۱۳۸۶، ص ۹۳.
 

pdf

تاریخ انتشار : ۱ / فروردین / ۱۳۸۷
 
منبع : سایت شاندل / هفته‌نامه شهروند امروز / شماره ۴۱
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 

ویرایش : شروین یک بارedit
Print Friendly, PDF & Email

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 + پنج =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.