منوی ناوبری برگه ها

جدید

رویارویى‌ی دو فکرِ دینى

درباره شریعتی
محمد حیدرى

.

نام مقاله : رویارویى‌ی دو فکرِ دینى
نویسنده : محمد حیدرى
موضوع : درباری اختلافِ شریعتی و مطهری
گروه‌بندی : موافقان _ تشریحی



کمتر از ۶ ماه از مرگ نابهنگام على شریعتى، جامعه‌شناس انقلابى ایران، نگذشته بود که در اوج بحث‌هاى نیروهاى مذهبى درباره وى، نامه‌اى به امضاى مهندس مهدى بازرگان و آیت‌الله مرتضى مطهرى منتشر شد. این نامه که به خط آیت‌الله مطهرى نگاشته شده است، تاریخ ۲۳ آذرماه ۱۳۵۶ را بر پیشانى‌ی خود دارد. آخرین روزهاى آذر ماه ۵۶، تحولات ایران به سویى مى‌رفت که شورش‌هاى دانشجویى و گاه مسلحانه، به آرامى تبدیل به ناآرامى هاى شهرى مى‌شد. ایران در آستانه‌ی انقلاب بود، لیکن هنوز نشانه‌هاى روشن آن را کسى نمى‌دید. با این همه على شریعتى و نوشته‌ها و گفته‌هایش در خیزشى که از دانشگاه به میان مردم مى‌رفت، تاثیرى شگفت‌آور گذاشته بود. از طرفى شریعتى از همان هنگام که ظهور کرد و نام‌اش دهان به دهان مى‌چرخید، تا سفر بزرگ‌اش و حتى پس از آن، عشق و کین بسیارى انگیخت. پدیده‌ی “شریعتى”، که اتفاقاً پدیده منحصر به فرد تاریخ روشنفکرى ایران نیز هست، از آن جهت پرمناقشه شد که پروژه‌ی خود را نوسازى دینى قرار داده بود. انتشار نامه‌ی مهندس بازرگان و آیت‌الله مطهرى درباره‌ی او ابعاد گسترده‌ی مناقشه بر سر شریعتى را آشکارتر مى‌کند.

آیت‌الله مطهری، نامه را چنین آغاز مى‌کند:

“… نظر به اینکه مسائل مربوط به مرحوم دکتر على شریعتى مدتى است موضوع جنجال و اتلاف وقت طبقات مختلف و موجب انصراف آنها از مسائل اساسى و حیاتى و وسیله‌ی بهره‌بردارى افراد و دستگاه‌هاى مغرض گردیده است، اینجانبان تبادل‌نظر در این مسائل را ضرور دانستیم…”

در ادامه نامه تاکید شده است :

“… اینجانبان که علاوه بر آشنایى به آثار و نوشته‌هاى مشارالیه، با شخص او فى‌الجمله معاشرت داشتیم، معتقدیم نسبت‌هایى از قبیل سنى‌گرى و وهابى‌گرى به او بى‌اساس است و او در هیچ یک از مسائل اصولى اسلام از توحید گرفته تا نبوت و معاد و عدل و امامت گرایش غیراسلامى نداشته است…”

اما در این نامه آنچه مناقشه‌ها را افزون کرد، بخش پایانى آن بود. نویسنده‌ی نامه در این بخش آورده بود :

“… ولى نظر به اینکه تحصیلات عالیه و فرهنگ او غربى بود و هنوز فرصت و مجال کافى نیافته بود در معارف اسلامى مطالعه‌ی وافى داشته باشد، تا آنجا که گاهى از مسلمات قرآن و سنت و معارف و فقه اسلامى بى‌خبر مى ماند، هر چند با کوشش زیاد به تدریج بر اطلاعات خود در این زمینه مى‌افزود، در مسائل اسلامى، حتى در مسائل اصولى، دچار اشتباهات فراوان گردیده است، که سکوت در برابر آنها ناروا و نوعى کتمان حقیقت و مشمول سخن خداست که : ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم للاعنون…”

در پایان این نامه نیز تاکید شده بود :

“… اینجانبان بر آن شدیم به حول و قوه الهى، ضمن احترام به شخصیت او و تقدیر از زحمات و خدمات‌اش در سوق دادن نسل جوان به طرف اسلام، بدون مجامله و پرده‌پوشى و بدون اعتناء به احساسات طرف‌داران متعصب و یا دشمنان مغرض، طى نشریاتى، نظریات خود را درباره‌ی مطالب و مندرجات کتاب‌هاى ایشان بالصراحه اعلام داریم…”

وعده‌ی پایانى البته هیچ‌گاه محقق نشد. مهندس بازرگان چندى پس از انتشار این نامه و واکنش‌هاى محافل سیاسى و روشنفکرى، اعلام کرد که امضاى خود را از این نامه پس مى‌گیرد. آیت الله مطهرى اما امضاى خود را پس نگرفت و البته نظرات خود را نیز در “نشریاتى” که وعده کرده بود منتشر نکرد. آنقدر که امضاى بازرگان بر این نامه شگفت‌آور بود، امضاى مطهرى چندان عجیب تلقى نشد. آنان ماجراهاى حسینیه ارشاد و نحوه خروج آیت‌الله مطهرى از هیات‌مدیره‌ی آن را مى‌دانستند، و انتشار این نامه را نیز تبعات آن جدایى دانستند.

لیکن مهندس بازرگان چگونه چنین نامه‌اى را امضا کرد؟ در این باره اطلاعات زیادى در دست نیست. اما انتقاداتى که به شریعتى در این نامه وارد مى‌شود، بعدها بخش‌هایى از روحانیان به خود بازرگان نیز وارد کردند. از طرفى این‌که “تحصیلات عالیه و فرهنگ او غربى” بوده و از “فقه اسلامى” بى‌خبر مى‌ماند، انتقادى است که انتظار طرح آن از سوى مرحوم بازرگان نمى‌رود. این‌که این نامه چگونه تهیه شده است، نکته‌اى است که مطلعان باید معلوم کنند. لیکن این‌که بازرگان امضاى خود را پس گرفت، نشان مى‌دهد که حداقل با بخش‌هایى از نامه موافق نبوده است.

اما انتقاد آیت‌الله مطهرى به شریعتى، در این نامه، بعدها به مخالفتى همه‌جانبه تبدیل شد. مطهرى فرصت نیافت که انتقادات خود را در نشریاتى مستقل منتشر کند، لیکن پس از حدود ۱۵ سال، برخى نوشته‌هاى خصوصى او در انتقاد از شریعتى توسط دوستداران‌اش منتشر شد و ابعاد بیشترى از ماجرا را از پرده بیرون انداخت.

از همان زمانى که شریعتى کارش بالا گرفت، تفاوت دیدگاه‌اش با روحانیت نیز آغاز شد. شریعتى بارها انتقادات تندى از روحانیت مطرح مى‌کند که بخشى از آن در زمان حیات‌اش نیز منتشر شده است. او حتى به نقد واژه‌ی “روحانى” به عنوان لغت‌ى در برابر “جسمانى” مى‌پردازد و آن را ساخته‌ی صفویان مى داند که معتقد است بسیارى از پیرایه‌ها به دین را آنان بسته‌اند و حتى از مسیحیت الهام گرفته‌اند. شریعتى تعبیر “عالم اسلامى” را در برابر “روحانیت” مى نشاند.

هر چه انتقادات شریعتى از روحانیت افزون شد، موضع‌گیرى روحانیون نیز در برابر او افزایش یافت. شریعتى کوشید تا در یک جلسه پرسش و پاسخ اتهام مخالفت با روحانیان را از خود دور کند و تاکید کرد که او با “عالمان اسلامى” هیچ مشکلى ندارد. لیکن انتشار کتاب “تشیع علوى و تشیع صفوى” مخالفت‌ها را به دشمنى بدل کرد. او در این کتاب به “علامه مجلسى” انتقادات سختى وارد کرده بود که چگونه توانسته احادیث غیر معتبر را درباره امامان شیعه در کتاب‌اش گردآورى کند. شریعتى در این کتاب نمونه‌هایى نیز آورده بود. انتشار این کتاب هرگونه امکان حل مسالمت‌آمیز ماجراى شریعتى و روحانیان سنتى را منتفى کرد.

او خود در یکى از نامه‌هاى خصوصى‌اش که به “پدرش” نگاشته، در پاسخ به انتقاد پدر که اگر مجلسى و… را از شیعه بگیریم چه مى‌ماند، پاسخ داده است که شیعه مگر فقط همین افراد را دارد؟ او تاکید مى‌کند که من بین امام معصوم و مجلسى، اولى را برگزیده‌ام. به این ترتیب مشخص بود که شریعتى از انتقادات خود دست نخواهد کشید. سپس روحانیون سنتى که خطرى بزرگ از جانب شریعتى احساس مى‌کردند، کوشیدند تا به مقابله با وى بپردازند. بسیارى کتاب‌ها و نقدها و جزوه‌ها و سخنرانى‌ها علیه شریعتى منتشر شد و او به انواع اتهامات سنى‌گرى و وهابى‌گرى متهم گردید. شریعتى در پاسخ به یکى از این کتاب‌ها با عنوان “دفاع از اسلام و روحانیت، پاسخ به برقعى و دکتر على شریعتى”، نامه‌اى تند به مدیر چاپخانه فیض قم نوشته و رونوشت آن را به آیت‌الله گلپایگانى و دیگر آیات عظام نیز فرستاده است.

شریعتى در همین زمان با مجله مکتب اسلام هم درگیر شد. به این مجله نامه‌اى نوشته و خواستار دریافت مدارک تاریخى یکى از ادعیه شده بود. پاسخ مجله که به صورتى علنى منتشر شد، حاوى انتقادات و حملات تندى به شریعتى بود. مکتب اسلام برخى نوشته‌هاى دیگر شریعتى را هم نقد کرد، از جمله تفسیر او از آن آیه قرآن را که میوه ممنوعه‌اى را که آدم خورد و از بهشت رانده شد را میوه‌ی “آگاهى” و رانده شدن از “بهشت بى‌خبرى” تعبیر کرده بود. به این ترتیب پس از روحانیان سنتى، روحانیان نوگراى حوزه نیز به رویارویى علنى با شریعتى کشیده شدند. آیت‌الله مطهرى اما تا زمان انتشار نامه مشترک با مهندس بازرگان، در حاشیه این انتقادات مانده بود.

شهادت آیت‌الله مطهرى در بدو پیروزى انقلاب، اجازه علنى‌تر شدن این اختلاف‌ها را نداد. بعدها مشخص شد که تقریباً هم‌زمان با انتشار نامه‌ی مشترک مطهرى و بازرگان، او نامه‌اى نیز به آیت‌الله خمینى، رهبر فقید انقلاب، نوشته و در آن از ایشان “اجازه” خواسته است که از “بت‌سازى” شریعتى جلوگیرى کند. از پاسخ رهبر فقید انقلاب به این نامه اطلاعى نداریم. لیکن نامه‌ی مطهرى گویاى بسیارى از اختلافات بنیادى دو تفکرى است که در یک مقطع تاریخى‌ی خاص، براى “انقلاب سیاسى” متحد شده بودند.

مطهرى در این نامه‌ی “هشدارآمیز” خود، چند مسئله را مطرح مى‌کند که مهم‌ترین آن مسئله‌ی شریعتى است. او از این‌که شریعتى در کنار سید‌جمال و اقبال مطرح مى شود، ابراز نگرانى کرده و مى‌گوید:

“… عجباً! مى‌خواهند با اندیشه‌هایى که چکیده‌ی افکار ماسینیون مستشار وزارت مستعمرات فرانسه در شمال آفریقا و سرپرست مبلغان مسیحى در مصر، و افکار گورویچ یهودى ماتریالیست، و اندیشه‌هاى ژان پل سارتر اگزیستانسیالیست ضدخدا، و عقاید دورکهایم جامعه‌شناس ضدمذهب است، اسلام نوین بسازند، پس و على الاسلام السلام…”

مطهرى مى‌افزاید :

“… فکر مى‌کنم که تعهدى که درباره‌ی این شخص دارم، دیگر ملغى است، درعین‌حال منتظر اجازه و دستور آن حضرت(آیت‌الله خمینى) مى‌باشم. کوچک‌ترین گناه این مرد بد نام کردن روحانیت است. او همکارى روحانیت با دستگاه‌هاى ظلم و جور علیه توده مردم را به صورت یک اصل کلى‌ی اجتماعى درآورد…”

او در این نامه توصیه مى‌کند که مقالات شریعتى در کیهان خوانده شود که:

“… احدى از ملیت ایرانى به این خوبى و مستند به یک فلسفه‌ی امروزپسند دفاع نکرده است. شایسته است نام آن را “فلسفه‌ی رستاخیز” بگذاریم…”

رویارویى روحانیت و شریعتى حتى به سطح نوگراترین روحانیان هم‌دوره‌ی شریعتى نیز کشیده شد و مطهرى شاخص‌ترین منتقد او بود. شاید مهم‌ترین دلیل این رویارویى، همان نکته‌اى باشد که در نامه‌ی مشترک مطهرى و بازرگان نیز به آن اشاره شده است. شریعتى از برخى مسلمات “فقه اسلامى” عدول کرده بود.


تاریخ انتشار : ۱۳ / اردیبهشت / ۱۳۸۳
منبع : سایت باشگاه اندیشه

ویرایش : شروین یک بارedit


.

Print Friendly, PDF & Email

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو × پنج =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.