منوی ناوبری برگه ها

جدید

روزگارِ عُسرتِ نواندیشی

احسان شریعتی
احسان شریعتی، روشنفکر نوگرای ملی ـ مذهبی

.

نام مصاحبه : روزگارِ عُسرتِ نواندیشی
مصاحبه با : احسان شریعتی
مصاحبه‌کننده : سعید رجبی _ اعظم نجاتی‌پور
موضوع : گفتگوی سایت پاتیل با دکتر احسان شریعتی


مقدمه :

دکتر احسان شریعتی فرزند اول خانواده دکتر علی شریعتی است. او میراث‌دار نسلی است که پرچم روشنگری و روشنفکری را بر دوش می‌کشیدند. او مخاطب بسیاری از نامه‌های پدر بوده است و سال‌ها با افکار دکتر علی شریعتی از نزدیک در ارتباط بوده است.

هر چند به پر شوری و قدرت پدر سخن نمی‌گوید. هر چند بر خلاف پدر برافروخته و با هیجان دیگران را مخاطب قرار نمی‌دهد. هر چند بسیار منطقی و سنجیده به تجزیه و تحلیل شرایط می‌پردازد.

شاید این حکم سرنوشت باشد. شاید احسان شریعتی ادامه‌دهنده‌ی راهی باشد که در آن علم را بر ایدئولوژی و منطق را بر هیجان مقدم می‌دانند. رشد در فضای فکری و مبارزاتی پدر و آشنایی با علم روز دنیا باعث شده است که او فارغ از تمام هیجانات و احساسات به مسائل سیاسی و فرهنگی با نگاهی علمی و موشکافانه و با پرهیز از هرگونه جانب‌داری نگاه کند. اما با این وجود در هنگام مصاحبه بسیار صمیمی و بارویی خوش برخورد می‌کند. از شوخی و خندیدن ابایی ندارد و با این‌که سال‌ها از ایران دور بوده است نشان می‌دهد گرمای روابط ایرانی را از یاد نبرده است.

آن چه می‌خوانید مصاحبه‌ای است کوچک در زمانی فشرده و شرایطی سخت که اگر همکاری و صبوری دکتر احسان شریعتی نبود به هیچ وجه میسر نمی‌شد.

مصاحبه :
س : فضای جنبش‌های دانشجویی را در ایران چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ج : البته من به خاطر عدم حضور در ایران، با این فضا به صورت کامل آشنایی ندارم، ولی یک نوع افت یا انفعال و سردرگمی و تشتت ظاهری دیده می‌شود.

س : این انفعال منفی است یا مثبت؟

ج : در ارتباط با این مسئله نوعی ابهام وجود دارد. خب این مسئله طبیعتاً منفی است و البته به نظر من موقتی است.

س : دلایل این انفعال چیست؟

ج : این مسئله دلایل گوناگون و متعددی دارد. تعدادی از این دلایل درونی هستند و برخی مربوط به بیرون از فضای دانشجویی هستند.

یکی از مواردی که از بیرون به فضای دانشجویی تحمیل شده است مربوط می‌شود به شرایطی که بعد از ناکامی پروژه‌ی اصلاحات به‌وجود آمد و موجب یک نوع عقب نشینی شد. نه فقط در فضای دانشجویی بلکه در کل جامعه به‌خصوص جوانان. نظر من با آمار و ارقام و تحقیقات می‌دانی و گسترده نیست. یک امپرسیون و حسی است که در نشست‌هایم با محافل جوان داشته‌ام. خیلی‌ها آینده‌ای نمی‌دیدند. عده‌ای به فکر خارج شدن از کشور بودند و در واقع امیدی به بهبود شرایط در آینده نداشتند.

شاید به این دلیل که بهای سنگینی برای کارهایی که می‌کنند می‌پردازند و به نتیجه‌ای که می‌خواستند نمی‌رسند و خب تصمیم می‌گیرند محاسبه شده و سنجیده حرکت کنند.

س : منظورتان از بهای سنگین چیست؟

ج : بهای سنگین را از لحاظ حقوقی عرض می‌کنم. در شهرستان‌ها و محیط‌های پیرامون پایتخت خبرها خوب منعکس نمی‌شوند. شرایط بسته‌تر و سخت‌تر است و محدودیت‌ها خیلی بیش‌تر است. به نظر من اگر دانشجویان امنیت روانی لازم را احساس کنند، مشکل به‌وجود آمده حل خواهد شد.

س : شما راهکار خاصی برای بهبود شرایط حقوقی فعالیت دانشجویی پیشنهاد می‌کنید؟

ج : باید فرهنگ آن به‌وجود بیاید. بیش‌تر کار فرهنگی لازم است. این‌که کل جامعه نسبت به این حقوق آگاهی و حساسیت لازم را پیدا کنند و این‌که نهادها و مسئولان هم متوجه باشند که دانشگاه و دانشجو چه اهمیتی می‌توانند داشته باشند. احکامی صادر نکنند که به شئونات دانشجویان لطمه وارد بشود و البته فعالیت‌های حقوقی و قوانینی که باید در این راستا تصویب بشوند که بخش عمده‌ی آن در ارتباط مستقیم با حقوق اجتماعی افراد است و بخش‌هایی از آن مربوط می‌شود به کارهای آموزشی در اجتماع.

س : و مشکل درونی؟

ج : مشکل درونی این‌که نسل جوان ایرانی به‌خصوص نسل چهارم نوعی انقطاع با گذشته پیدا کرده و این مسئله به لحاظ نظری، نوعی ابهام به‌وجود آورده است. در نسل‌های گذشته مبانی عقیدتی انسان‌ها به نوعی به زندگی آنها و حتی شیوه‌ی رفتارشان در اجتماع تأثیر می‌گذاشت.

ولی این انقطاع از مسائل نظری باعث شده است که این نسل انگیزه‌های نسل ما را نسبت به فعالیت‌های اجتماعی درک نمی‌کنند و به همین دلیل از آن دوری می‌کند.

س : شاید به این دلیل است که گفتمان غالب و انسجام یافته‌ای در فضای حال حاضر جنبش‌های دانشجویی دیده نمی‌شود. در حالیکه در گذشته گفتمان‌ها به صورت مشخص و روشن قابل مرزبندی و شناسایی بوده اند؟

ج : گفتمان پیش از انقلاب به صورت کلی و مشترک مبارزه با امپریالیسم و دیکتاتوری بوده است و نقد وابستگی اما بعد از انقلاب چون به لحاظ سیاسی مستقل شدیم و نیروهای بومی و سنتی و ملی – مذهبی وارد صحنه شدند، عدم وجود فرهنگ حقوقی به نوعی مهم‌ترین مشکل بعد از انقلاب به حساب می‌آمد.

البته من لفظ گفتمان را شنیده‌ام که مثلاً به جای گفتگو به کار می‌برند که این مسئله اشتباه است. از نظر میشل فوکو، گفتمان‌ها گفتارهایی هستند که مانند ایدئولوژی‌ها در هر دوره‌ای و در شرایط خاصی حاکم می‌شوند، نسبی هستند و حتی ممکن است غیر معقول باشند. یعنی جامع و جهان شمول نیستند و پایه‌های حقانی و علمی ندارند. بنابراین ما نباید اسیر گفتمان یک دوره باقی بمانیم و باید بدانیم چه اتفاقاتی موجب می‌شود که یک گفتمان حاکم می‌شود. اما نباید خودمان را با آن اسیر کنیم. مثل بینش نئولیبرالیسم که الان حاکم است و یا دوره‌ی قبلی که نوعی رادیکالیسم حاکم بود. وقتی مقایسه می‌کنیمف می‌بینیم که هر دو اشکال داشتند. بنابراین باید نسبت به گفتمان غالب و حاکم هر دوره حالت انتقادی را هم حفظ کرد.

س : در دوره‌ی حاضر کدام گفتمان را مخاطب می‌دانید؟

ج : الان گفتمان حقوق بشر حاکم است و این مسئله هم بر حسب ضرورت و نیازهای همین دوره است.

س : چرا این گفتمان قدرت لازم را برای تهییج و به حرکت در آوردن جنبش‌ها را ندارند. به نظر شما در این شرایط هنوز یک رهبر و هدایت کننده‌ی قوی نیاز نیست؟

ج : البته مسئولین دلسوز فرهنگی فعال و قوی برای انسجام این جنبش‌ها لازم هستند. اما رهبر نیازی نیست. می‌توانند افرادی که اهل تئوریزه کردن یا اهل اجرا و یا اهل سیاست‌گذاری هستند به صورت اندیشمندانه در این جنبش‌ها مشارکت کنند و دانشجویان آن‌ها را به عنوان نمایندگان خود در اجتماعی الگو قرار بدهند.

س : سوال ما هم همین است. در زمان انقلاب افکار متعددی مطرح می‌شدند. مانند افکار دکتر شریعتی و دیگران که به عنوان تئوریسین حضور داشتند ولی تمام مسائل زمانی تأثیرگذار شدند که یک رهبری واحد به همه‌ی ایده‌ها نظم و سازمان می‌داد. در زمان حاضر هم آیا می‌توان فردی را به عنوان رهبر و هدایت‌کننده جریان جنبش‌ها معرفی کرد؟

ج : البته یکی از شرط‌های موفقیت همین است. یعنی این‌که فرآیند سازمان یافته باشند. این کاملاً روشن است. اما این‌که روی رهبر یا رهبران به‌صورتِ چهره‌های فردی سرمایه‌گذاری شود. نه، لازم نیست بلکه باید روی مسئولیت‌ها و صلاحیت‌ها سرمایه‌گذاری شود.

س : پدر شما بیشترین دوران فعالیت سیاسی خودشان را با عنوان دانشجو و بعد از آن با دانشجویان سپری کردند. ایشان چه دیدگاهی نسبت به دانشجویان‌شان داشتند؟

ج : بله، برایشان خیلی خیلی مهم بودند. پدر من دفترهایی داشتند که درون آن نظراتشان را نسبت به دانشجو‌ها یادداشت می‌کردند، به صورت شخصی و بیش‌تر مواقع با خودشان هم در میان می‌گذاشتند. اصلاً جدایی وجود نداشت. به عنوان مثال بعد از سخنرانی‌ها در حسینه ارشاد. دانشجویان تا کنار ماشین از مسئله دست بر نمی‌داشتند و حتی در بسیاری از موارد این سؤال و جواب‌ها به خانه‌ی ما کشیده می‌شد.

س : پدر شما جزء کدام دسته از گروه‌های مبارزه با رژیم شاه تلقی می‌شدند؟

ج : این‌که به کدام یک از ایدئولوژی‌ها و افکار غربی یا شرقی، وابسته بوده‌اند اصلاً این‌گونه نبوده است. یعنی از هیچ کدام از ایدئولوژی‌های مطرح آن زمان پیروی نمی‌کردند. اما این‌که به کدام یک از خانواده‌های مبارزه با شاه تعلق داشتند را می‌توان گفت به خانواده ملی – مذهبی مبارزان متعلق بوده‌اند.

س : پدر شما معتقد بودند اگر اصلاحات دینی صورت بگیرد و دیدگاه‌های دینی اصلاح و تبیین شود و خرافات از دین زدوده شوند، دین می‌تواند یک مرجع و منبع مهم مبارزاتی تلقی شود و مذهب شیعه هم نمونه‌ی کاملی برای این مدعا است. چه شد که جریان روشنفکری دینی بعد از پدر شما و آیت‌الله مطهری نتوانست و یا نمایندگانی را در جامعه معرفی نکرد؟

ج : خب بخشی از این مسئله بر می‌گردد به فضای جامعه. این کمبود الآن خیلی احساس می‌شود. این روشنفکران هستند که باید وارد فضا شوند. البته بعد از انقلاب روشنفکرانی وجود داشتند مانند آقای سروش و… . ولی الان در ایران نیستند. به نظر من وجود روشنفکران دینی خیلی خیلی ضروری به نظر می‌رسد.


تاریخ انتشار : ۹ / آذر / ۱۳۸۷
منبع : سایت پاتیل!

ویرایش : ۰ بار / شروین / ایندیزاینedit


.

Print Friendly, PDF & Email

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شانزده − یک =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.