منوی ناوبری برگه ها

جدید

بازی‌ی زبانی فهمِ هایدگر را دشوار می‌کند

احسان شریعتی
احسان شریعتی، روشنفکر نوگرای ملی ـ مذهبی

.

نام مصاحبه : بازی‌ی زبانی فهمِ هایدگر را دشوار می‌کند
مصاحبه با : احسان شریعتی
مصاحبه کننده : زهرا سلیمانی‌اقدم
موضوع : ــــــــــ


مقدمه :

هانری کربن و احمد فردید ازجمله شخصیت‌هایی بودند که هر یک در شناخت هایدگر سابقه یا ادعایی داشتند؛ کربن به واسطه تنها مترجم آثار هایدگر به زبان فرانسوی بودن و فردید در جریان ترجمه و نوشتن مقالات مختلف درباره هایدگر به زبان فارسی. این دو در یک زمان در تهران مشغول تدریس، تحقیق و پژوهش بوده‌اند. اما آنچه توسط هایدگرشناسان این دوره، مدتی است مورد انتقاد شدید قرار گرفته خوانش غیرصحیح ایرانیان از هایدگر به واسطه احمد فردید است کمااینکه در همان دوره ما شخصیتی همچون هانری کربن را در ایران داشته‌ایم. سوال اصلی به چرایی این انتقاد بازمی‌گردد که احسان شریعتی در این گفت‌وگو به آن پاسخ داده است. از احسان شریعتی به‌زودی دو اثر یکی با موضوع «هایدگر و نوع دریافتش در ایران» که موضوع تز دکترای وی بود و دیگری پژوهش‌هایی وی درباره سیاست مدینه فارابی منتشر خواهد شد که به زبان فرانسه شرح و نقد شده و در حال حاضر او مشغول ترجمه آن به زبان فارسی است.

مصاحبه :
س : پیش از این شما در مصاحبه‌های خود گفته بودید خوانش ایرانی از هایدگر تصویر کاملی نبوده است. البته این مساله‌ای است که بارها توسط شخصیت‌های دیگر نیز مطرح شده است و همه بر سر این مساله که خوانش فردید، خوانش صحیح و کاملی از هایدگر نبوده، اتفاق‌نظر داشته‌اند. اما سوال اصلی این است که در همان دوره در ایران شخصیتی چون هانری کربن هم حضور داشته که یکی از مترجمان قدر آثار هایدگر به زبان فرانسه بوده است. چرا با وجود چنین شخصیتی در ایران باز شناخت ایرانیان از هایدگر محدود به آثار و خوانش احمد فردید می‌شده است؟

ج : نام هایدگر در ایران نخستین‌بار توسط مرحوم احمد فردید مطرح شد، طی مقالاتی که در آن گرایش پدیده‌شناسی (phenomenology) و واژگانش به صورت بسیار خلاصه معرفی شده بود و این پیش از آمدن هانری کربن به ایران پس از جنگ جهانی دوم 1945 میلادی و 1324 شمسی بود. کربن در ایران در آن سال پس از یک سخنرانی با عنوان «محرک‌های مزدایی اندیشه سهروردی» مطرح می‌شود و پس از آشنایی با ایران در سفر بعدی می‌ماند و به پژوهش درباره سهروردی و سپس به‌طورکلی فلسفه عرفانی شیعی و «اسلام ایرانی» می‌پردازد. هایدگر از این‌رو، برای اولین‌بار توسط فردید به ایرانیان یک معرفی کلی شده بود ولی چون هانری کربن نخستین مترجم هایدگر به زبان فرانسوی بود، همان‌طور که می‌گویید خود او هم یکی از منابع هایدگرشناسی محسوب می‌شد. کربن اما درباره هایدگر به زبان فارسی و در ایران بحثی نکرد؛ غیر از آن مصاحبه‌ای که با فیلیپ نمو در سال ۱۹۷۶ دارد (ضبط‌شده در رادیو فرانس کولتور) با عنوان «از هایدگر تا سهروردی» که متاخر است. سایر آثار کربن هم مربوط است به تاریخ فلسفه اسلامی یا اسلام ایرانی و مجموعه تصوف و تشیع. در کل با توجه به مجموع آثارش، اندیشه‌ورزی وی به‌گونه‌ای بوده که بیشتر بر روشنفکران آشنا با فرهنگ فرانسه تاثیر می‌گذاشته و به‌خصوص درباره هایدگر بر فضای فرهنگی ایران تاثیر مستقیم نداشته است.

س : بالاخره دریچه آشنایی ایرانیان با هایدگر را فردید باید دانست یا کربن؟

ج : متخصصان و اهل فن می‌دانستند که کربن مترجم هایدگر است و در بحث‌های شفاهی و در مجالس، از دانش و معلومات وی متاثر و حتما با زوایای اندیشه هایدگر نیز آشناتر می‌شدند. اما محیط فکری ایران بیشتر از طریق فردید هایدگر را شناخت و از آنجا که ایشان استاد فلسفه دانشگاه تهران بود، هایدگر را با زبان خود آموزش می‌داد و به صورت مستمر مطرح می‌کرد. از این‌رو، بیشتر به‌عنوان سخنگوی ایرانی یا به قول خودشان «هم‌سخن» هایدگر در ایران شناخته شده بود. طبعا از هایدگر در آن زمان گاه معدود ترجمه‌های دیگری هم به صورت پراکنده یافت می‌شد، مانند «فقط خدایی می‌تواند ما را نجات دهد»، گفت‌وگوی مجله اشپیگل با هایدگر، ترجمه آرامش دوستدار (1355) یا «طریق من در تفکر و پدیدارشناسی» ترجمه س. ا. پورحسینی (۱۳۵۶). اما آثار اصلی هایدگر به‌خصوص «هستی و زمان» پیش از انقلاب ترجمه نشد و اگر مطالبی درباره هایدگر کار می‌شد بیشتر شرح و نقد بود که در هر صورت شامل متون اصلی هایدگر نمی‌شد؛ مثلا «الوهیت نزد هایدگر» یا «زمان در اندیشه هایدگر» و از این قبیل. اما هایدگرشناسی به شکل علمی که متون اصلی وی ترجمه شود یا حتی یک زندگی‌نامه و گزارش کامل از مسیر فکری وی، پیش از انقلاب ارائه نشد؛ فقط برداشت و خوانش احمد فردید از هایدگر مطرح بود و تاثیرگذار. اگر هم در مصاحبه‌ای گفته‌ام این خوانش از هایدگر، خوانش کامل و صحیحی نبوده به این خاطر بوده که خوانش احمد فردید از هایدگر جامع و کامل و علمی یا انتقادی و آکادمیک نبود بلکه تنها برداشتی عرفانی از هایدگر بود؛ ملهم از فرهنگ و قاموسِ حکمت سنتی ایرانی- اسلامی. ایشان خود را «هم‌سخن» هایدگر، یعنی اگر نه هم‌تراز، لااقل صاحب‌ نظر مستقل می‌دانست. در اینجا بیشتر خوانش و تفسیر فردید را می‌بینیم تا خود اندیشه و متن هایدگر را. فردید برداشتی از «حکمت انسی» به‌سبک ابن‌عربی داشت که آن را به اندیشه هایدگر می‌افزود و از این زاویه‌دید، قرائت خاصی از هایدگر ارائه می‌کرد. اما پس از انقلاب معرفی‌نامه‌هایی همچون دو جلد کتاب بابک احمدی یا ترجمه‌هایی که توسط سیاوش جمادی یا عبدالکریم رشیدیان از «هستی و زمان» شده است، رویکردی تازه و دقیق‌تر به متون خود هایدگر و شناخت وی به‌شکل علمی و آکادمیک‌تر محسوب می‌شود.

س : پس غیر از کتاب هستی و زمان، ما هیچ‌یک از کتاب‌های هایدگر را به زبان فارسی نداریم؟

ج : «مسائل اساسی پدیدارشناسی» که ضیاء شهابی سال پیش ترجمه کرده که یکی از متون اصلی هایدگر است به اضافه همان مصاحبه اشپیگل که مصاحبه مهمی بوده و همچنین «نامه‌ای درباره اومانیسم» که توسط رشیدیان در مجموعه‌ منتخب متون فلسفه معاصر با عنوان «از مدرنیسم تا پست‌مدرنیسم» (۱۳۸۱) منتشر شده، در کنار مقاله وی با عنوان «پرسش از تکنولوژی»، ترجمه شاپور اعتماد که در مجموعه ارغنون (1373) منتشر شده است، ازجمله متون مهمی هستند که تاکنون از هایدگر ترجمه شده‌اند. در عین حال هایدگر ده‌ها جلد مجموعه آثار دارد که به غیر از چند اثر آن هنوز چیزی از آنها ترجمه و منتشر نشده است. برخی از متون وی پایه‌ای هستند مانند «ادای فهم به فلسفه»- رویداد از آن خودساز – Beitrage Zur Philosophie -Vom Ereignis که یکی از آثار مهم وی است و درباره اهمیت آن گفته‌اند که هم‌تراز «هستی و زمان» است. بعد از چرخشی که هایدگر در میانه دهه 30 میلادی داشت و هایدگر دو و بعدها حتی هایدگر سه را به‌وجود آورد چرخش‌های او در آثار دیگر هایدگر هم منعکس شده است که متاسفانه بسیاری از این آثار هنوز به فارسی ترجمه نشده‌اند.

س : از دهه هفتاد البته ترجمه (موفق یا ناموفق) متونی از هایدگر به صورت منظم‌تر شروع شد مانند: «هولدرلین و ماهیت شعر»، ترجمه شرفالدین خراسانی، مجله کلک (۱۳۷۴)، «فلسفه چیست؟» ترجمه دکتر رضا داوری (۱۳۵۷)، «وجه نظر افلاطون در باب حقیقت»، ترجمه محمود عبادیان (۱۳۷۶)، «عصر تصویر جهان» یوسف اباذری، ارغنون (۱۳۷۵) و کوره راه‌های جنگلی، م. اسدی و «مابعدالطبیعه چیست؟» م. ج. صافیان و «استقلال دانشگاه»، ترجمه مهدی صادقی و «خطابه یادبود» ترجمه محمدرضا جوزی و…
 
زبان و فلسفه هایدگر چه ویژگی خاصی دارند که نسبت به دیگر فیلسوفان آلمانی‌زبان آثار کمتری از وی به فارسی ترجمه شده‌اند؟

ج : هایدگر به قول خودش به خاطر «مراقبت» خاصی که از زبان و اتیمولوژی یعنی ریشه‌شناسی کلمات داشته است، هر کلمه را با توجه به ریشه‌شناسی معنایی آن در زبان آلمانی و حتی واژه‌هایی که از دیگر زبان‌ها مثل یونانی گرفته، با دادن تفسیر و معنای خاصی به کار می‌برده است. «بازی‌های زبانی» هایدگر معروف است. از این‌رو برگرداندن این کلیدواژه‌ها به راحتی ممکن نیست. مثلا فرض کنید مفهوم مرکزی گشتل (Gestell) که در ذات تکنیک و تکنولوژی می‌توان ترجمه‌های زیادی از آن به دست آورد. مثلا حسابرسی، اسکلت‌بندی یا چیدمان و داربست که از نظر هایدگر یعنی نوع نگاهی که انسان مدرن به هستی دارد. پس از گسست‌های معرفت‌شناختی عصر مدرن و ریاضی‌شدن طبیعت؛ نگاهی است که هایدگر ذاتِ آن را گشتل می‌خواند. هایدگر درباره این واژه می‌گوید همان کاری را که افلاطون با ایدوس (eidos) کرده که در زبان یونانی به معنای شکل و جنبه است، اما افلاطون آن را به زبان فلسفی «مُثُل» تبدیل کرده و این مفهوم آمده تا رسیده به ایده‌آلیسم یا اید‌ئولوژی که ریشه‌اش همان ایدوس است و مرحوم فردید به «دیدار» ترجمه می‌کرد. درواقع واژه‌ای را که در زبان یونانی رایج بوده افلاطون پرورانده و از آن یک مفهوم فلسفی مهم و عمده نظام فکری‌اش را ساخته است. همین کار را هایدگر با مفهوم «گشتل» می‌خواست انجام دهد. یعنی این لغت که نوعی طبقه‌بندی و چیدمان معنا دارد، در نظر هایدگر می‌شود حسابرسی و معارضه‌جویی و…، به این معنا که انسان خطاب می‌کند به طبیعت و از او راندمان می‌خواهد و حسابرسی یا بهره‌کشی می‌کند، و می‌کوشد او را «به سر عقل» آورد. مثل اینکه پلیس یک کشتی را در دریا متوقف و هویت آن را از او پرس‌وجو می‌کند. گشتل معانی متعددی دارد که در زبان‌های اروپایی روی ریشه آن کلمات یا ترجمه‌شان بازی می‌شود، مثلا گشتل به فرانسویarraisonnement ترجمه شده است. این کلمه از ریشه reason به معنای عقل یا دلیل گرفته شده که همان معنای حسابرسی کردن و پرسیدن هویت یک موجود است یعنی معارضه‌جویی با چیزی که باید راندمان و بازدهی داشته باشد. در واقع منظور این است و می‌خواهد بگوید خردگرایی عصر مدرن، نحوه تعامل و رویکردش به پدیده‌ها، طبیعت و جهان این‌گونه است که می‌کوشد آن را به‌عنوان یک ذخیره (stock)، منبع انرژی موضوع شناخت، تجربه و بهره‌کشی قرار دهد تا راندمان و بازدهی داشته باشد.

این بحث مفصلی در ماهیت تکنولوژی است و دگردیسی ریشه «تخنه» یونانی به معنای هنر- فن (این دو هنوز در یونان از هم جدا نشده بود). هایدگر می‌گوید جوهر مدرنیته تکنیک است و جوهر تکنیک همین گشتل، یعنی همین حسابرسی و عارضه‌جویی و هویت‌پرسی است. بنابراین می‌بینیم که این همه معانی گوناگون، همه از ریشه یک فعل ساده stellen به‌معنی گذاردن، چیدن، مطرح کردن (پرسش)، گرفتن، قراردادن، تنظیم کردن و… گرفته شده است. با تمام این معانی برای یک کلمه، شما فرض کنید ترجمه این کلیدواژه به فارسی چگونه ممکن خواهد بود. نمونه مهم‌تر، مفهوم دازاین (Dasein) است که می‌توان آن را به «جاستی، برجاستی، یا برجا هستی» ترجمه کرد که همه ترجمه تحت‌اللفظی‌ هستند. دازاین یعنی وجود و اگزیستانسِ انسانی (و نه «واقعیت انسانی» réalité humaine که ترجمه فرانسوی هانری کربن بود و حتی فیلسوف بزرگی چون سارتر را به اشتباه انداخت) و انسان را به‌ تعبیر ژان‌پل سارتر همچون جایگاه یا موقعیت (situation) تصور می‌کند. اینها همه اصطلاحات خاص و فنی‌ای است که بهتر است ترجمه هم نشود و مثلا همان دازاین گفته شود، مثل بسیاری از اصطلاحات که نمی‌توان ترجمه‌شان کرد: «دیالکتیک» یا مفاهیم دیگر فلسفه غرب مثل «سوژه» و «ابژه» گاه بهتر است به همان شکل اصلی به کار روند تا ترجمه مفهومی آن. چون فکر کنید اگر بخواهیم از ترجمه‌های برون آخته و درون‌آخته و… استفاده کنیم آن معنای خاص موردنظر را نمی‌رساند.

در مجموع متون هایدگر از این دست مشکلات زبانی بسیار دارد. یعنی بازی زبانی و مفهومی دارد که کار ترجمه را بس مشکل می‌سازد و مسلما اولین ترجمه‌هایی هم که به زبان فارسی ارائه می‌شوند، ممکن است برای خواننده مبتدی یا ناآشنا به آثار و آرای هایدگر تا حدود زیادی نامفهوم باشد.


تاریخ انتشار : ۷ / خرداد / ۱۳۹۳
منبع : روزنامه فرهیختگان

ویرایش : شروین یک بارedit


.

Print Friendly, PDF & Email

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک × پنج =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.