منوی ناوبری برگه ها

جدید

علی شریعتی و کویر

درباره شریعتی
کلاوس وی. پدرسن

.

نام مقاله : علی شریعتی و کویر
نویسنده : کلاوس وی. پدرسن
مترجم : ثریا پناهی
موضوع : درباره‌ی کتاب کویر
گروه‌بندی : نویسندگان خارجی



علی شریعتی ۵۶ ۱۳۱۲ یکی از نظریه‌پردازان در ایران معاصر بوده است. افکار او که به سختی در کلام اسلامی مدرن ترسیم می‌شود، بدون تردید بر حصول انقلاب اسلامی ۵۷ ۱۳۵۶ تأثیر داشته است.

او به خانواده‌ای مذهبی تعلق داشت. وی تحصیلات خود را در ایران و نیز خارج از ایران (پاریس) به اتمام رساند و مدرک خود را در رشته علوم اجتماعی کسب کرد. پدر او در آن زمان به شاخه‌ای جدید از متفکران اسلامی وابسته بود که سعی داشتند اسلام را با علوم جدید و مکتب مارکسیستی هماهنگ و سازگار نمایند.

من در بهار ۱۹۹۰ در ایران بودم و چند روزی در شیراز اقامت داشتم. روزی نزدیک خیابان وکیل مشغول قدم زدن بودم که تابلوی ناخوانای کتاب‌فروشی بر سر در خانه‌ای کوچک توجهم را جلب کرد. وارد شدم، در آنجا چند قفسه از مجلات قدیمی و رمان‌های معروف بود؛ داشتم کتاب‌فروشی را ترک می‌کردم که ناگهان کتابی را یافتم؛ پشت آن نوشته بود: کویر، تألیف دکتر علی شریعتی. کتاب را خریدم و همان شب و شب‌های بعد فصل اول آن را خواندم. یادآوری این نکته لازم است که این پیش از آن بود که من زندگی نامه علی شریعتی، کار باشکوه علی رهنما، را خوانده باشم و آن زمانی بود که اطلاعات من درباره‌ی نوشته‌ها و عقاید شریعتی به کارهای به اصطلاح اسلامی او برای مثال اسلام‌شناسی و برخی از سخنرانی‌های وی محدود بود. از آن رو این نکته را یادآوری کردم که این اولین برداشت من بود.

پس از آنکه کمی از کویر را خواندم، آن را جعلی انگاشتم. در آن زمان علی شریعتی را نظریه‌پردازی (ایدئولوگی) صریح‌اللهجه با صبغه‌ای اگزیستانسیال می‌شناختم. کسی که عقاید و نظریه‌های خود را در قالب اصطلاحات مذهبی ارائه می‌داد. آن گونه که من دریافتم برای وی مذهب (به تنهایی) و ماوراء الطبیعه (متافیزیک) آن چنان معنایی نداشت. ارزش علوم مدرن و نظریات جدید درباره‌ی مذهب شیعه ۱۲ امامی مسائلی بود که او سعی می‌کرد به شنوندگان خود آموزش دهد. گویی در کویر شخص دیگری به غیر از شریعتی سخن می‌گوید، اما در واقع این گونه نبود.نسخه‌ای که من در شیراز خریدم، جعلی نبود و این تنها جنبه دیگر شخصیت شریعتی بود که دیگران، شاید، به آن و اهمیت آنچه علی رهنما در کتابش نشان داده بود، واقف بودند.

در ادامه مقاله، من بخش هایی از کویر را با نگاهی کلی به زندگی شریعتی نشان می‌دهم. نسخه‌ای که من از این اثر دارم دومین ویرایش آن ۷ و دارای ۱۳ فصل و ۲ مقدمه است. شاید فصول آن در دهه ۶۰ میلادی تألیف شده و کمی بعد به چاپ رسیده بود.

شریعتی اصرار داشت که این نوشته‌ها، فصول، به نوعی خاص تعلق دارد. این حقیقت دارد که برخی از آن‌ها یا قسمت هایی از برخی فصول به نوشته‌های هنری با اشعار صوفیانه و شطحیات شبیه است، اما به سختی می‌توان به وحدت ژانر یا نوعی ادبی در کویر معتقد بود. ممکن است برخی آن را شبیه دفتر خاطراتی بدانند که شریعتی در آن به نوشتن رمزی‌ترین افکارش می‌پردازد. شریعتی در مقدمه بلند ویرایش دوم کویر می‌نویسد که این کتاب، کتاب یا مقاله‌ای معمولی نیست؛ اما “محرمانه‌ترین نامه هایی است که ما به هیچ کس می‌نویسیم” و این نکته باعث می‌شود فکر کنیم که در حقیقت، شریعتی برای شناخت خود می‌نویسد هیچ کس و تنها چند سطر بعد، او کویر را کتابی معرفی می‌کند که در آن”روح تنهایی در غربت این کویر با خود حرف می‌زند. . .” با این حال کویر کتابی است که برای شنونده‌ای چاپ شده است، پس آیا باید شریعتی را باور کنیم؟ این به آن می‌ماند که شریعتی به گفته‌های خود نیز اعتماد ندارد زیرا در همان صفحه می‌گوید که متن هرگز آزاد نیست و همیشه با عنوان (یعنی محتوا)ی متن و مخاطبان که خوانندگان هستند، مقید می‌شود. من بعداً درباره‌ی این تضاد صحبت خواهم کرد. پیش از بررسی کویر مایلم چند نمونه از نوشته‌های عقیدتی و سیاسی شریعتی را که مربوط به همان دوران دهه ۶ [میلادی ] است. نقل کنم و علت آن است که قصد دارم نشان دهم که چرا من ابتدا فکر می‌کردم که کویر نمی‌تواند حاصل قلم شریعتی باشد. شریعتی در دیدگاه‌های شناخت اسلام اظهار می‌دارد:

“… اگر مسلمانان امروز مساجد را به صورت کانون‌های فعالی در آورند و با تکیه به دو اصل قرآن و تاریخ مسئله تبلیغ و تعلیم توده را برنامه ریزی کنند، اساسی‌ترین پایه‌های بزرگ‌ترین تحول فکری و اسلامی را بنیاد کرده اند…”
“… اسلام دینی نیست که فقط مبتنی بر احساسی عرفانی و محدود به رابطه انسان و خدا باشد؛ بلکه این یکی از ابعاد دین اسلام است… بعد دیگر دین مسئله زیستن و زندگی کردن انسان بر روی خاک است. که برای تحقیق در این بعد باید از متدهایی که در علوم انسانی امروز مطرح است، استفاده نمود. از طرفی اسلام دین جامعه ساز و تمدن ساز نیز هست که برای شناخت بعدش لازم است متدهایی که در جامعه‌شناسی و تاریخ مطرح است به کار برد…”

در هر دو این نقل قول‌ها روشن است که شریعتی اصرار دارد مذهب نقطه آغازی برای عملکرد (حرکت) سیاسی است. سعی و تلاشی عقلانی برای زندگی روی زمین و “نه فقط مبتنی بر احساس عرفانی انسان و محدود به رابطه میان انسان و خدا”. برای این من از خواننده نمی‌خواهم این را در ذهن داشته باشد تا ما به نتیجه مقاله برسیم.

اما پس کویر چیست؟ کویر، صحرا، هر دو یک مکان واقعی و نیز نمادند. صحرا جایی است که می‌توان در آن تنها بود. منزوی برای خود در جایی که هیچ چیز جز افکار و خیال پردازی راه به جایی نمی‌برد و این به هرحال گفت وگویی نمادین است. جایی که به یاد می‌آوریم این دنیا از معنا تهی است. اما هم چنین جایی است که خداوند در آنجا حضور دارد.

در واقع صحرا جایی است که پیامبران وحی هایشان را دریافت کردند و جایی که آن‌ها پیام‌های الهی‌شان را درباره‌ی معنای واقعی زندگی برای شهرها آوردند. این جایی است که در آن آسمان آبی بسیار واضح دیده می‌شود و بهشت و یکی از عرش‌های خداوندی را به یاد می‌آورد. پس کویر جایی واقعی است که می‌توان خود را در انزوا یافت. هم چنین نمادی از دنیای بی‌ ارزش به معنی مرگ و جهان پس ازمرگ (آخرت) است و راهی عریض که تا آسمان آبی و بهشت آسمانی کشیده شده است.

در فصل اول که عنوان آن نیز “کویر” است، شریعتی تعطیلات تابستان دوران کودکی‌اش را به یاد می‌آورد. تعطیلاتی که در قریه کوچک مزینان که در کویری در خراسان واقع است سپری کرد. روستا دو چیز است: یکی نیستان با اشاره و کنایه‌ای از مولانا از آنجا که او سال‌ها جدا مانده بود (زندگی در شهر، در مورد شریعتی اشاره به مشهد است)؛ دیگری محل نیستان است، یعنی محل وفات نیاکان شریعتی. این شاهدی بر شباهت آشکار میان عقاید شریعتی در کویر است و فلسفه عرفان او که در کویر توصیف شد به الگوی اندیشه زیرساختی صوفی گری ایرانی.

دکتر شریعتی به این حقیقت که به خانواده‌ای مذهبی از دانشمندان زاهدی تعلق دارد که زندگی در انزوا را انتخاب کرده‌اند، بسیار می‌بالد. کسانی که در حال و هوایی مقدس زندگی می‌کنند. مردم روستای مزینان به قدرت انجام معجزات (کرامات) اعتقاد داشتند. شریعتی از خود و نیز یکی از نیاکانش نقل می‌کند که “۱۸ سال پیش، نیم قرن پیش من به دنیا آمدم. من خود را در او احساس می‌کردم.

مطمئناْ من در روح او بودم؛ در نبض و خون او”. در اینجا تقریباً نوعی حلقه وحدت وجودی در واژه‌های شریعتی وجود دارد یا متمایزش می‌کند؛ توصیفی از اعتقاد صوفیانه وحدت وجود. شریعتی گاهی از توصیف کویر و مزینان دور می‌شود. دوری فاحش وی آنجایی است که مشغله (نگرانی های) مدرن را با علم به سخره می‌گیرد؛ علمی که احساس مذهبی را از ادراک و فهم بشری درباره‌ی عالم و آفریده هایش بازمی دارد. یکی از مثال‌های آن، یادآوری شریعتی از رویداد و خاطره‌ای در مدرسه است. در کودکی او این طور یاد گرفته بود و معتقد بود که راه شیری راه امام علی به مکه است. اما وقتی او این را در کلاس مطرح کرد معلم وی را مسخره کرد. معلمی که توصیف صحیح و علمی او ارتباط انتزاعی و درونی شریعتی جوان را با بهشت در ماوراء شکافت. شریعتی بزرگسال به گفتن آن پرداخت که دلیل (عقل)، احساس کودکانه و درک غریزی آسمانی مذهبی زیبایی و طبیعی خدادادی را می‌کشد و نیز زیبایی طلوع خورشید یا گل نمی‌تواند در گستره بسته یعنی در نور کاملاً سرد علم درک شود. دلیل که خود حقیقت است، قادر به دریافت نیست (با دلایل عقلی نمی‌توان به دریافت رسید).

شریعتی در این جا، دوباره نکته‌ای کلیدی از تصوف را توصیف می‌کند، بدین معنا که زیبایی و واقعیت به‌طور شمّی می‌تواند فقط از طریق چشم دل و از طریق روشنگری درک شود.

مزینان و کویر دو بهشت گمشده هستند و این موضوع با بعدی جهانی در فصل آخر کویر، ارائه شده است. شریعتی می‌گوید انسان در همه فرهنگ‌های عالم احساس بیگانگی با دنیا دارد زیرا به آفریدگار شبیه است. انسان آرزو یا سودای چیزی بالاتر را در سر دارد. بهشت خداوند زادگاه روح بشری است. هرچند خداوند جهان را آفریده است، اما جهان کامل نیست. تنها در حالت غم و اندوه، تنهایی و تهی بودن در کویر است که انسان می‌تواند از دنیای مادی آزاد باشد و برای بهشت گمشده برنامه ریزی کند. بهشت گمشده عالم غیب نیز نامیده شده است، یا به قول شریعتی دنیای پنهان.

شریعتی می‌گوید که در سفر به بهشت سه یاور هست و اولین و مهم‌ترین آن هم مذهب است. مذهب انسان را تطهیر (پالایش) می‌کند. او را برای بازگشت به خدا و بهشت قادر می‌سازد. دومین، عرفان است که انسان را برای کشف خود و هویت خود قادر می‌سازد و او را از پیوندها و تعلقات دنیوی دور می‌کند. به هرحال، عرفان در درک شریعتی آمیزه‌ای از مسیر تصوف و ایستگاه‌های آن برای کمال و شناخت خود از اصالت وجود مدرن است. سومین و آخرین آن، هنر به مفهوم ادبیات است و برای شریعتی توصیف انسان از ناخشنودی وی از جهان و تلاش در یافتن کمبودهای دنیا و برای زیباسازی آن است. نقصان هنر واضح است، همان گونه که شریعتی می‌گوید: هنرها پنجره‌ای در زندان دنیوی هستند و عرفان درهای خروجی اند.

اولین و آخرین فصل کویر به ترتیب زندگینامه‌ای و نظری است و با نقد گاه و بی‌ گاه زندگی شهری و دنیای مدرن توام است. در مقابل، فصل نه، با عنوان “معبد”. بلندترین و شاید پیچیده‌ترین فصل آن و فصلی شخصی، احساسی و وجدآور شبیه شطحیات پیش گفته است. عنوان آن کلمه‌ای نمادین است. اما این‌که معبد دلالت بر چیست، آن چنان روشن نیست و شاید نماد وضع احساس درون شریعتی باشد احساسی در تسکین خویش باشد، حقیقت و خدا اما این می‌تواند توقعی در مسیر به همان وضعیت باشد.

تقریبا همه فصل مانند “رمان کمال” است که طی آن طرح داستان در رویا شکل می‌گیرد. شریعتی در آغاز بی‌ قرار و ناراضی است و قادر نیست که بگوید کیست. او در سوزش نور خورشید زندگی می‌کند اما شب با او به شیوه هایی رمزآمیز سخن می‌گوید و به تدریج بر دنیای خویش غلبه می‌یابد. سپس ناگهان آتشی عظیم ۲۳ ردیف از ۳۶۵ چادر سیاه را در دشت می‌سوزاند. شاید اولین ۲۳ سال زندگی شریعتی (۳۶۵ چادر می‌تواند به معنی روزهای سال باشد) سپس دوباره، ناگهان، آتش به رزهای قرمز مبدل می‌شوند و شریعتی می‌گوید پس از ۱۵ سال سعی و تلاش، او راهی را به سوی روشنی نظیر نیروانا و وحی‌های پیامبران می‌یابد. هر لحظه به‌طور ناگهانی تغییراتی در طرح داستان و در زبان متن داستان اتفاق می‌افتد و تشدید می‌شود، پرشور و وجدآور می‌شود. دوباره با همان چند سطر تقریباً یک صفحه کامل ادامه می‌یابد:

“… شب بر بالای سرم ایستاده بود و دشت زیر پایم گسترده و راه، در برابرم، چشم‌ام به راه هر قدمم، و من چشم به سیاهی دوخته، می‌رفتم و می‌رفتم و شب هم چنین بر بالای سرم ایستاده بود و دشت…”

من این فصل را مانند تمثیل و نمادی از زندگی شریعتی، به‌ویژه زندگی شخصی وی می‌بینم. او پس از دوره‌ای از زندگی سیاسی احساس می‌کند که با درون خدا ارتباط برقرار کرده و پوششی در خلاء سیاهی شب می‌یابد (که نشان می‌دهد به صحرا شبیه است و شریعتی آن را با مرگ مقایسه می‌کند) که توضیح داده شده است و در پایان با رزهای قرمز و نور شفاف، نماد آرامش و صلح درون را می‌یابد. از آنجا که او فعالیت‌های سیاسی خود را تا زمان مرگ‌اش ادامه داده است، این توصیفی واقعی از زندگی شریعتی نمی‌تواند باشد.

کمی بعد، در همین فصل، رویای نهایی تحول روحی دوباره در قالب واژه‌های وجدآور هویدا می‌شود. در معبدی بودن، مسجدی ساده و زیبا. شریعتی می‌گوید که خود را یافته است و این‌که زندگی پس از مرگ آغاز شده است. روح مکانی مقدس است که در او رسوخ یافته و تصحیح می‌کند:”نه روح من معبد را دربرگرفته است، من معبد هستم”. من به این مسئله پرداختم که به جز مطلبی در بلاغت و سخنوری، واقعاً نکته‌ای مذهبی در نوشته‌های سیاسی شریعتی نیافتم. هرچند، این به هیچ وجه در مورد کویر صدق نمی‌کند. من امیدوارم نشان داده باشم که ما در کویر علی شریعتی مذهب با علائق عرفانی را ملاقات می‌کنیم. امیدوارم توانسته باشم که نشان دهم تا چه میزان محتوای کویر در مقایسه با دیدگاه‌های روشنفکرانه، باورهای ضدعرفانی و غیرمادی دیدگاه‌های شناخت اسلام پیش گفته متمایز است. تفاوت به قدری بود که باعث شد شک کنم که آیا کویر می‌تواند تألیف شریعتی باشد.

کلام آخر این‌که شریعتی کویر را مکالمه‌ای خصوصی با خود می‌پندارد و در همان زمان کتاب را به دنیا معرفی می‌کند.

من فکر می‌کنم که کویر هردوی این هاست:مکالمه خصوصی با خود و آرزوی شریعتی برای محفوظ ماندن خویش از خود را در تصویر آن‌ها احیا کند و چهره‌ای متفاوت از خود به همشهریانش نشان دهد. همان گونه که شریعتی خود در کویر می‌گوید(گو این‌که در رابطه‌ای دیگر و با استفاده از نام مستعار”شمع”):

“… کلماتی که پاره‌های بودن آدمی اند…
اینان هماره در جست‌و‌جوی مخاطب خویش‌اند،
اگر یافتند، یافته می‌شوند…”


تاریخ انتشار : ۲۹ / خرداد / ۱۳۹۱
منبع : شبکه اینترنتی آفتاب
انتشار در : روزنامه مردم‌سالاری

ویرایش : شروین ۰ بار / ایندیزاینedit


.

Print Friendly, PDF & Email

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج × پنج =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.